احسان بیگی _ خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) همزمان با روز دانشجو یعنی شانزدهم آذرماه 25 ساله میشود و این یعنی یک ربع قرن حضور برای یکی از معتبرترین رسانههای ایران.
ایسنا با توجه به سبقه و عقبه پر آوزهاش اکنون میبایست با فاصله در صدر رسانههای ایران میبود و چون سالها ابتدایی حیاتش منشا و مبدا تحولات نوین رسانهای.
اما مثل بسیاری بخشهای دیگر کشور این رسانه به ورطهای اماهای نامبارک و نامشخص و نالایق گرفتار شده و نه تنها دیگر سردمدار فعالیت رسانهای نیست بلکه باید برای بقا تلاشی وافر کند.
ایسنا در سالهایی که هنوز شبکه اجتماعی بسان امروز شکل نگرفته بود، روزانه در پی خلاقیتهای جدید بود و حتی گامهایی بلند برای ایجاد نخستین تلویزیون خصوصی خبری را برداشت که با ناملایمتیها و نادانیهای فراوان مواجه شد و اجازه فعالیت تصویری نیافت.
در باب آنچه ایسنا چگونه بود و چه تاثیرها بر عرصههای گوناگون کشور بر جای گذاشت در مجالهایی دیگر باید نوشت اما آنچه بیش از هر چیزی دیگری مرا به نگارشی درباره ایسنا ترغیب کرد نه پیشینه که "امروز" آن است.
ایسنا طی تقریبا دو دهه گذشته همواره بسوی تضعیف هدایت شده است و قطعا به نظر نگارنده همه از ناآگاهی نسبت به مزیتهای این رسانه توانمند بوده است.
ایسنا از همان روزهای آغازینش نه تنها صدای دانشجویان و قشر دانشگاهی کشور بود بلکه صدای گیرای مردم ایران بود اما با این وجود برخی دولتیها و ذینفوذان، آن را فرصتی برای تمجید و تبلیغ خود میدیدهاند. سالها هر دولت و اندیشهای که بر کشور حاکم میشده است، تصورش بر این بوده که باید آن را از آن خود کند و نه تنها در مسیر تقویتش که بر تضعیفش کوشیده است.
انتخاب مدیران عامل که میبایست در جهت ارتقا و تقویت این رسانه باشد، گاه در مسیر عکس عمل میکرده است و به جای سوق دادنش به سوی موثربودن و پیش رو بودن، طوری عمل شده است که انگار تصمیمگیران تمایلی به وجود یک رسانه پرنفوذ با مشی دانشجویی تیززبان نداشته و در شبیه کردن آن به سایر خبرگزاریهای کم اثر کوشا بودهاند.
طی چند سال اخیر و مخصوصا در دولت گذشته نوع نگاه به ایسنا بالاخره همانی شد که مخالفان ایسنا آرزو داشتند و آن را برای تبدیل کردن به یک رسانه به ظن خود همسو، به سویی کشاندند که جامعه مخاطبانش محدودتر شد و به همان میزان نیز از اثرش کاستهتر.
انتخاب مدیرعامل یک پیام روشن دارد و نگاه صاحبان تصمیم را میرساند. در دولت قبل و در عین ناباوری در حرکتی غیر حرفهای و حتی غیر اخلاقی کسی مدیرعامل ایسنا شد که در خبرگزاری رقیب و با خط مشی کاملا متفاوت از آنچه ایسنا را ایسنا کرده بود، فعالیت کرده بود. حتی سابقه آنچنانی در مدیریت و رسانهداری هم نداشت که توجیهی باشد برای یک انتخاب معقول. تصور کنید سرپرست تیم نوجوانان یک باشگاه فوتبال، مدیرعامل باشگاه پرطرفدار رقیب شود!
و دور از انتظار نبود که عملکرد ایسنا در این سالها با تزریق افکار و رویه اشتباه به مسیری ناکجاآباد هدایت شود؛ ایسنایی که در برهههایی در تصمیمسازیهای کلان مملکتی و جریانسازیهای بزرگ سیاسی ـ اجتماعی نقشی پررنگ ابفا میکرد، به ورطههایی سر نهاد که پیش از آن در سایتهای خبری خانوادگی و تجاری یافت میشد.
اما حکایت تلخی که بر ایسنا طی این سالها گذشت با تغییر دولت و آمدن دکتر پزشکیان به کور سویی امید تبدیل شد و امید میرفت مسیر بازگشت به اوج برای ایسنا به عنوان رسانهای قابل اعتماد مردم، دوباره شکل بگیرد.
بارقههای امید به گشایشهای رسانهای و ارتباطی متاسفانه بزودی کمرنگ و کمرنگتر شد و با انتخابها و انتصابهایی که جنسشان تحول آفرینی نیست، خستگی را بر تن و روح دو چندان کرد.
این انتخابهای کم اثر در نهایت به ایسنا هم رسید و انگار تصمیمگیران همان قبلیها هستند و انتصاب سرپرست جدید یک پیام روشن دارد و آن اینکه ایسنا نه یک رسانه بلکه یک بنگاه تجاری ـ تبلیغاتی و محلی برای کسب است. متاسفانه بابد پیشبینی کرد که رخنه این تفکر اشتباه به فروپاشی هر چه بیشتر رسانهای منجر خواهد شد که روزی نه تنها شعارش ایران به روایت ایران بلکه تلاشش روایت ایران برای جهان بود.
جای تاسف دارد در دولتی که با اشراف به قابلیتهای بزرگ داشتن رسانه موجه و نیز آگاه بودن به وجود رسانههای جریانساز مثل ایسنا میبایست برای اعتلای آنها میکوشید، با انتخابهایی غیر حرفهای، سرنوشتی تلختر از گذشته برای عرصه رسانه و ارتباطات کشور ترسیم کرده است.
ایسنای 25 ساله میتوانست بزرگترین رسانه و اعتباری برای جامعه رسانهای ـ ارتباطی ایران باشد نه اینکه یک واحد کم اثر برای یک نهاد یا دولت.