با وجود این که ثبات در خاورمیانه همچنان غیرقابلدسترس به نظر میرسد، اما کاهش تمرکز ایالات متحده بر مدیریت بحرانهای منطقهای، موجب ناامیدی شرکای این کشور شده است. پس از یک سال جنگ در غزه و احتمال گشایش جبههی جدید در لبنان، رئیس جمهور آمریکا نقش قاطع و موثری نشان نداده است.
به گزارش فرارو به نقل از اندیشکده چتم هاوس، رهبران بریتانیا، اروپا و خاورمیانه امیدوارند که رئیسجمهور آینده آمریکا تلاش بیشتری برای مهار اقدامات اسرائیل، تقویت خودمختاری فلسطینیان و کنترل نقش ایران در منطقه و برنامه هستهای آن انجام دهد. با این حال، منطقی نیست که انتظار داشته باشیم کامالا هریس یا دونالد ترامپ، مدیریت بحرانهای خاورمیانه را بر مسائلی همچون مهاجرت، اقتصاد، جنگ اوکراین یا رقابت با چین مقدم بدانند. با این وجود، تحولات سال گذشته نشان داده که نادیده گرفتن یا کماهمیت شمردن چالشهای منطقهای میتواند پیامدهای جدی و خطرناکی به همراه داشته باشد.
برای اینکه کامالا هریس یا دونالد ترامپ بتوانند تأثیری در خاورمیانه داشته باشند، باید حمایت شرکای اروپایی، بریتانیایی و خاورمیانهای خود را جلب کرده و بهصورت جمعی به ایجاد فرآیندهای چندجانبهای بپردازند که بتواند پایههای محکمتری برای ثبات منطقهای ایجاد کند.
برای برخی، این توافقهای منطقهای نشانهای از تصمیم ایالات متحده برای کاهش اولویت خاورمیانه بود؛ تصمیمی که از دوران ریاستجمهوری باراک اوباما و با کاهش مداخله آمریکا در «جنگهای بیپایان» عراق و افغانستان آغاز شد. دونالد ترامپ و جو بایدن نیز این رویکرد را ادامه دادند و از شرکای خود در خاورمیانه خواستند تا مسئولیت بیشتری در قبال ثبات منطقه بر عهده بگیرند. نکته قابل توجه این است که اگر چه هر دو رئیس جمهور بر توافق قویتر با ایران تاکید میکردند؛ اما هیچ کدام از آن ها، مذاکرات با ایران را از سر نگرفتند.
از زمان آغاز جنگ غزه، دولت بایدن بهطور کامل از اسرائیل حمایت سیاسی و نظامی کرده است، اما در چندین حوزه کلیدی با ناکامیهایی مواجه بوده است. از جمله این ناکامیها میتوان به ناتوانی در دستیابی به آتشبس، عدم موفقیت در آزادسازی گروگانها، عدم تضمین جریان پایدار کمکهای بشردوستانه و نبود یک طرح جامع برای مدیریت دوران پس از بحران اشاره کرد.
رویکردهای سیاسی دونالد ترامپ و کامالا هریس در قبال درگیریهای منطقهای نشان میدهد که هر دو تمایلی به تغییر مسیر در خاورمیانه ندارند. این دو به خوبی میدانند که سیاستهای خاورمیانه، بهویژه در موضوعات حساسی مانند ایران و مسئله فلسطین، به عرصهای از اختلافات حزبی در ایالات متحده تبدیل شده است که ممکن است به کاهش آرای آنها منجر شود. اگرچه دونالد ترامپ و کامالا هریس در برنامههای انتخاباتی خود تفاوتهایی دارند، اما هر دو به کاهش تدریجی مدیریت درگیریها ادامه خواهند داد و بر تقسیم بار مسئولیت با کشورهای منطقه تمرکز خواهند کرد.
دونالد ترامپ وعده داده است که رویکردی سختگیرانهتر برای مهار درگیریها و پیشبرد منافع آمریکا اتخاذ کند. او به خروج از برجام در سال ۲۰۱۵ افتخار میکند و همواره تأکید دارد که این اقدام توانسته فشار اقتصادی بر ایران را افزایش داده و قدرت این کشور را کاهش دهد. با این حال، بدون تعیین اهداف مشخص در ارتباط با مسئله ایران، این اظهارات را تکرار میکند.
در صورت بازگشت به قدرت، دونالد ترامپ اعلام کرده که جنگ غزه را فوراً پایان خواهد داد، اگرچه هنوز مشخص نیست چگونه این کار را انجام خواهد داد. در مقیاس وسیعتر، او احتمالاً تمرکز خود را بر توافقات عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی قرار خواهد داد و تلاش خواهد کرد تا رهبری فلسطینی را نادیده بگیرد و بر عادیسازی گستردهتر منطقهای تمرکز کند. با این حال، نادیده گرفتن مسئله خودمختاری فلسطینیان چالشی برای عربستان سعودی خواهد بود تا این امر را به مردم خود بقبولاند.
بسیاری از رهبران خاورمیانه، بهویژه رهبران کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، ممکن است بازگشت ترامپ به ریاستجمهوری را استقبال کنند، اما سیاست «اول آمریکا»ی ترامپ نتوانست رضایت کشورهای عربی منطقه را تامین کند. دونالد ترامپ همچنین وعده داده بود که با ایران به توافق جامع دست یابد که در کنار مسئله هسته ای، شامل برنامه موشکی و سیاست های منطقه ای باشد.
با وجود اظهارات تند کاملا هریس درباره ایران، انتظار میرود که او به جای حمایت از سیاست فشار حداکثری، بر تداوم تلاشهای دیپلماتیک برای کاهش تنش و مدیریت روابط با ایران متمرکز شود. احتمالاً هریس به دنبال ایجاد الگویی جدید برای حل مسئله هستهای ایران باشد.
برای دستیابی به یک توافق پایدار با ایران، جلب حمایت و پشتیبانی اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ضروری و اجتناب ناپذیر است. در مورد اسرائیل و فلسطین، کاملا هریس با قاطعیت از امنیت اسرائیل حمایت کرده، اما در مقایسه با ترامپ و بایدن تلاش کرده تا رویکردی متعادلتر اتخاذ کند. او علاوه بر تأکید بر امنیت اسرائیل، خواستار ازسرگیری مذاکرات میان اسرائیلیها و فلسطینیها برای دستیابی به راهحل دو دولتی شده است. بر خلاف جو بایدن، کاملا هریس توجه بیشتری به مسائل انسانی در غزه و کرانه باختری نشان داده و اقداماتی یکجانبه مانند گسترش شهرکها که به روند صلح آسیب میزند، را محکوم کرده است.
با این حال، کاملا هریس هنوز نقشه راه مشخصی برای سیاستهای دولت خود در این زمینه ارائه نکرده است. با توجه به حمایت بایدن از عادیسازی روابط بین عربستان سعودی و اسرائیل، به نظر میرسد که هریس نیز این مسیر را دنبال کند و به دنبال جلب حمایت کشورهای منطقه برای بازسازی غزه و اجرای اصلاحات در حکمرانی و امنیت فلسطین باشد.
هر دو نامزد ریاستجمهوری باید به این حقیقت پی ببرند که تجربه سال گذشته بهوضوح نشان داد که آمریکا به تنهایی قادر به حل مناقشات نیست.
صنم وکیل، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا اندیشکده چتم هاوس