عصر ایران- کمتر کسی است که اهل موسیقی ایرانی باشد و "تنها با گلها" یا "عشق تو نمیمیرد" را با صدای خوانندگان مشهور نشنیده باشد اما اما در عین حال شاید کمتر کسی بداند این ترانه ها را زندهیاد علیرضا طبایی سروده است.
او که شاعر مجموعۀ شعر "مادرم ایران" بوده این آثار را هم بر جای گذاشته است: "جوانههای پاییز، از نهایت شب ، خورشیدهای آن سوی دیوار، شاید گناه از عینک من باشد ، تندر اما ناگهانیتر، تاک کهنسال و خوشههای صبح و عشق تو نمیمیرد" که همه از اشتیاق او به فرهنگ و سرزمین مادری حکایت میکنند.
به یاد او که 19 شهریور 1403 چشم از جهان بست یک نشست به تازگی در مؤسسۀ بهاران برگزار شد. آن گونه که مجری برنامه اعلام کرد علیرضا طبایی متولد 14 آذر 1323 در شیراز بود و در رشته ریاضی تحصیل کرد. اولین شعر او در سال 1337 در مجله سپید وسیاه منتشر شد و پس از آن پارهای از اشعار او در صفحات شعر نشریاتی مانند سخن، زن روز، نگین، فردوسی، کیهان، رودکی، تهران مصور، امید ایران، روشنفکر، اطلاعات بانوان، ، پیغام امروز و... به چاپ رسید.
به تهران آمد تا در دانشکده هنرهای دراماتیک تحصیل کند و سال 54 دوره کارشناسی هنری را در حالی به اتمام رساند که دریافت مدرک آن منوط به ارایه پایاننامهای شد که با فاصله بسیار ارایه داد. بیش از 20 سال!
در این آیین کامیار عابدی – پژوهشگر ادبی درباره ترانهسرای فقید گفت: طبایی در بزنگاه تاریخی دهه 40-50 رشد کرد؛ دورهای که از آن به عنوان گردشگاه تاریخ ادبیات یاد میشود.
یکی از ویژگیهای طبایی قرار گرفتن او در موقعیت شعر نو ، غزل نو و ترانه سرایی بود البته این مورد مختص او نبود ، حسین منزوی و محمد علی بهمنی هم در این موقعیت قرار داشتند. در این میان منزوی و طبایی به سمت ترانهسرایی رفتند اما بر خلاف شهیار قنبری و ایرج جنتی عطایی که صرفا ترانهسرا بودند حسین منزوی و علیرضا طبایی شاعر هم بودند.
عابدی افزود: دردهه 50 طبایی از ترانه سرایی فاصله گرفت و از سال 85 به بعد شعرهایش به سمت آرمان های ملی - میهنی گرایش پیدا کرد که نمونه اش شعر مادرم ایران و شعر خلیج فارس است.
احمد طبایی فرزند و یادگار زنده یاد طبایی هم گفت: اواخر سال 60 همراه پدر به انجمن خواجو میرفتم و در شروع کلاس ها نعمت احمدی مسئول نشست های ادبی با اشاره به حضور پدر می گفت : " امروز جلسه جدی است" و این نه یک طعنه که عین واقعیت بود چون .به قول حمید شکارسری - شاعر- همیشه شعر را جدی میگرفت.
او افزود: پدر با معیارهایی که داشت اشعار جوانان را ارزیابی میکرد و برایش مهم نبود این شعر توسط چه کسی و در چه موقعیتی و از کجای ایران ارسال شده است و همیشه حامی شاعران جوان بود.
علی سرهنگی روزنامهنگار پرسابقه حوزه ادبیات و هنر هم گفت: برای طبایی می توانم تعبیر "مظلوم" را به کار ببرم چه در زندگی و چه کارهای ابدی و به همین خاطرناشناخته مانده.و هنوز جایگاه واقعی او شناخته نشده من اما او را نیک می شناختم و خود در نوجوانی گاهی در زمره همکاران او در صفحه شعرمجله جوانان بودم.
وی با اشاره با سخنان کامیار عابدی گفت: ناگزیرم برخی از گفته های ایشان را در حضورشان تصحیح کنم از جمله این که از موسسه اطلاعات اخراج نشد بلکه به خواست خود رفت چون سردبیر مجله جوانان رفته بود و او هم دیگر ادامه نداد. ضمن این که ۱۴سال با مجله همکاری داشت نه ۱۲سال.
سومین اصلاحیه علی سرهنگی بر سخنان کامیار عابدی هم این بود که طبایی با شعرسپید مخالف نبود چندان که بخشی از فعالیت های او صرف گسترش شعرسپید شد و تشویق شاعرانی چون افسر نیک روی و دهها شاعر دیگر در این ژانر.
آخرین نقد او هم این بود که فضای اشعار طبایی بر خلاف نظر عابدی شبیه شعر اخوان یا کسرایی نبود. سرهنگی درادامه برخی از سخنان واشعار و پیامها و دلمویههای دریافتی از دور و نزدیک را خواند یا پخش کرد و مراسم را تحت ـدثیر قرار داد.
او همچنین گفت: شاید کمتر کسی دربارۀ فعالیتهای او در حوزه هنرهای دراماتیک و نمایشنامه نویسی بداند و این که شعر مورد علاقه خود را وارد قالب نمایشنامه کرد.
یزدان سلحشور روزنامهنگار و منتقد ادبی هم به دعوت اسدالله امرایی - متوجم و نوسنده که اجرای برنامه را برعهده داشت- پشت تریبون آمد و گفت: طبایی دو کار بزرگ انجام داد: اول این که غزل نو را وارد فضای ادبی کرد و کار دوم این که نسل جوان را در انجمن های شعری وارد کرد و به آن ها بها داد تا جایی که برخی از آنها بخش شعر انقلاب را در حوزه هنری تشکیل دادند اگرچه بعدها از آن فاصله گرفتند.
او گفت: وقتی طبایی جوان تازه از شهرستان آمده بود این فریدون مشیری بود که اشعار او را منتشر کردو سالیانی بعد که خود به مجله جوانان امروز – با سردبیری" ر. اعتمادی" پیوست نوبت او بود که به جوانان بها دهد و اشعارشان را به چاپ بسپارد.