روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است
دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
خستگی بر شما غلبه کرده و احساس می کنید راه گریزی از شرایطی که در آن هستید ندارید، به خداوند متعال توکل کنید و امید خود را از دست ندهید.
زودرنج هستید و زود از کوره در می روید، مراقب باشید چون ممکن است اطرافیان را از خود رنجانده و پشیمان شوید. برای رسیدن به مقصود و هدفی که دارید تلاش و کوشش و فداکاری لازم است.
فقر و بی پولی شما را کلافه کرده و می خواهید هر چه زودتر از آن خلاص شوید، نگران نباشید و به حضرت دوست توکل کنید که به زودی مشکلات برطرف خواهد شد و دیگران در معجزه ای که برای شما رخ می دهد حیرت زده می شوند.
دیگران را ببخشید و از کینه توزی برحذر باشید.