چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری
ز کفر زلف تو هر حلقهای و آشوبی
ز سحر چشم تو هر گوشهای و بیماری
مرو چو بخت من ای چشم مست یار به خواب
که در پی است ز هر سویت آه بیداری
نثار خاک رهت نقد جان من هر چند
که نیست نقد روان را بر تو مقداری
دلا همیشه مزن لاف زلف دلبندان
چو تیره رای شوی کی گشایدت کاری
سرم برفت و زمانی به سر نرفت این کار
دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری
چو نقطه گفتمش اندر میان دایره آی
به خنده گفت که ای حافظ این چه پرگاری
به دنبال عشق هستید اما به سراغ هر کسی می روید به شما بی توجهی می کند و ناکام می مانید. این افکار باعث شده بسیار اندوهگین شده و خود را شکست خورده بدانید.
دل را جلا داده و ناامید نشوید که غم و غصه دوای درد نیست، بیشتر و بیشتر تلاش کنید تا بالاخره روی سعادت و خوشبختی را ببینید. انشالله پیروزی با شما خواهد بود.