ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
از بس که دست میگزم و آه میکشم
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که میسرود
گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
کای دل تو شاد باش که آن یار تندخو
بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش
وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون
آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام
جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش
چیزی را از دست داده اید و بسیار اندوهگین هستید، اما غم و غصه و افسوس فایده ای ندارد، به جای حسرت خوردن بهتر است به دنبال جبران این مسئله باشید و با جدیت و پشتکار بیشتر تلاش کنید.
سخت نگیرید تا زندگی راحت تر شود. نیتی در دل دارید که پستی بلندی های زیادی دارد و باید صبوری پیشه کنید یا از آن صرف نظر کنید. از لجبازی و خودخوری دست بکشید که عاقبت خوبی برای شما ندارد.