صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۹۸۵۴۵
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۸ - ۲۹ شهريور ۱۴۰۳ - 19 September 2024
ایران در سال 1327

دروغ، فساد، رشوه و بی‌اعتمادی از در و دیوار مملکت می‌بارد

باید ثروت و پول خود را مخفی نگاه دارد، از آن حرف نزند. حتی گاهی با داشتن پول، برای فریب مردم با رنج زیاد پولی قرض کند و همه جا از سختی زندگی بنالد و از ناداری شکایت کند. چرا، برای اینکه حاکم، مامور دولت، خان، متنفذ، شیاد همه شغلشان غارتگری است.

عصرایران ؛ جلیل بیات -  دکتر قاسم غنی، دیپلمات، پزشک و نویسنده ایرانی بود که آثار زیادی از او به جای مانده است. یکی از آنها یادداشتهای روزانه‌ای است که بعدها توسط پسرش در 13 مجلد منتشر شد. جلد سوم این مجموعه مربوط به سال های 1327 تا 1328 هجری شمسی است که غنی سفیرکبیر ایران در ترکیه بود و در برخی یادداشتهای خود از وضعیت آن روزهای ایران بسیار گلایه می کند و افسوس می خورد. آنچه در ادامه می خوانید بخشی از یادداشت های قاسم غنی در این دوره است که به خصائص مردمان و مقامات ایران می‌پردازد:

بسیار دلم تنگ است و کسلم، مملکتمان بسیار خراب است. اشخاص نوعا فاسداند، وزارت‌خانه‌ها بسیار خراب‌اند، همه‌اش توصیه و فساد و رشوه و خیانت حکمفرما است. قبح کاملا از قباحت رفته است. همه غافل، همه پر از هوا و هوس، همه حریص و با ولع، همه دروغگو، همه جاهل و از خود راضی و به چهار نفر شذ و ندر هم نمی توان امیدوار بود ...

آمریکایی چون همه را مثل خود می بیند، اعتماد دارد. هرچه را می شنود اصل را صدق می داند. ایرانی در همه چیز شک می کند، حق هم دارد. چون هرچه شنیده خلاف واقع بوده است. ملتی شده ایم همه چیزمان دروغ، دین، پرستش خدا، نماز، روزه، حج، زکات، حزب، سیاست، عقیده، علم، رفت و آمد، سلام و علیک، ازدواج، اتصال، مدرسه، همه و همه آغشته به دروغ و ریا و تظاهر شده، همه چیز مردم عشق و معاشقه، محبت شان که قاعدتا این می بایستی راست باشد و حکایت از احساس کند درست که سیر می کنم همه اش دروغ است. به دروغ عاشق می شود، چون شنیده و خوانده عشق چیز خوبی است، به دروغ آه می کشد، و به دروغ غزل می خواند، و هیچ چیز هم نمی فهمد.

عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
خدا حفظ کند این چه زندگی است و ما ملت ایران به کجا می رویم؟! بزرگ ترین فقر مملکت فقر اخلاقی شده و مشکل علاجی پیدا شود. ...

من قریب دو سال و نیم در ایالات مختلفه آمریکا سیاحت می کردم. جمیع ایالات آن مملکت را با اتوموبیل گردش کرده، با طبقات مختلفه مردم آن مملکت از زن و مرد و کوچک و بزرگ، از وزیر و پروفسور دانشگاه و نویسنده و تاجر و کاسب و متصدیان مشاغل خرد از قبیل منشی گری، فروشندگی در مغازه ها، تا پیشخدمتی در هتل و رستوران، و رانندگی اتوموبیل با هر گروهی نشست و برخاست کرده ام.

یکی از بزرگ ترین ممیزات این ملت اطمینان و اعتماد متقابلی است که افراد به یکدیگر دارند. آمریکایی هرچه می شنود به حکم همین اصل اطمینان متقابل بین افراد، راست می شمارد، می پذیرد. در ظرف نیم ساعت آشنایی شاید اگر موقع پیش آید تمام گذشته زندگی خود را به طور کلی نقل کند. حالت فعلی خود را صادقانه وصف نماید. از افکار و نقشه های آینده خود سخن براند و هرچه هم طرف به او بگوید قبول می کند و همان را راست و صحیح می پندارد.

بعضی از سیاحان خارجی، آمریکایی را «ساده لوح»، «زودباور»، به عبارت اخری احمق و سطحی وصف کرده اند. در حالیکه اینطور نیست. آنچه را این سیاحان از مطاعن آمریکا شمرده اند، از مفاخر آنها است، زیرا چون درست تجزیه و تحلیل شود، معنی آن این است که آنقدر دروغ کم و نادر گفته می شود و صدق گفتار و صراحت زیاد است که طبعا اینطور بار آمده که هر گفته ای را بپذیرد. آزادی عقیده طوری است که دلیلی بر کتمان عقیده نیست، حاجتی ندارد در لفافه حرف بزند. امنیت اجتماعی طوری است که جهتی نمی بیند که از ذکر خیالات آینده خود یا ثروت خود یا معاش خود حرف نزند.

بلی در آنجا فرمول «استر ذهبک و ذهابک و مذهبک» رایج نیست، ولی در ایران جزو اصول یک نفر محتاط دوراندیش و از سجایای عقلای قوم محسوب است. باید ثروت و پول خود را مخفی نگاه دارد، از آن حرف نزند. حتی گاهی با داشتن پول، برای فریب مردم با رنج زیاد پولی قرض کند و همه جا از سختی زندگی بنالد و از ناداری شکایت کند. چرا، برای اینکه حاکم، مامور دولت، خان، متنفذ، شیاد همه شغلشان غارتگری است.

باید عقیده اعم از عقیده مذهبی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی و علمی هرچه باشد کتمان کند. چرا، برای اینکه تکفیر نشود، تفسیق نشود، تخطئه نشود، تسفیه نشود، تحمیق نشود. محیط، محیط بحث آزاد و اخذ و رد علمی نیست. فلان مستبد، فلان متعهد، فلان پوسیده، ذره ای تحمل مخالفت با عقیده و مسلک و مرام و دین و معتقد خود را ندارد.

البته باید شخص محتاط، زبان خود را حفظ کند، سکوت اختیار کند، گوش بدهد، گاهی تصدیق بدون تصور کند، همراهی کند، مدارا و مماشات نماید. سنن و عادات مردم را به دروغ احترام کند، به دروغ نماز بخواند، به دروغ روضه بخواند، به دروغ روزه بگیرد، به دروغ کربلا برود، به دروغ به مکه برود، دروغ ورد بخواند، بالاخره به دروغ زندگی کند و با دروغ بمیرد.

منبع: یادداشتهای دکتر قاسم غنی، جلد سوم، تهران: کتاب فرزان، 1362

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200