عصر ایران؛ هومان دوراندیش - در خبرها آمده بود که محمود صادقی، نمایندۀ مردم در مجلس دهم، خطاب به رئیس جمهمور منتخب، مسعود پزشکیان، نوشته است:
«خبرهایی که از لابیهای سودجو و ذینفعان فعال در بعضی از کمیتههای پیشنهاد وزرا میرسد بسیار نگرانکننده است. آقای پزشکیان! مراقب باشید اگر عناصر سودجو و فرصتطلب خروجی کمیتهها باشند، امید و سرمایه اجتماعی درحال ترمیم دوباره آسیب میبیند.»
فارغ از اینکه اخباری که به دست محمود صادقی رسیده چقدر درست است، باید گفت که اصلاحطلبان استعداد قابل توجهی در به باد دادن سرمایه اجتماعی خودشان و ناامید ساختن مردمی که به کاندیدا یا کاندیداهای آنها رای دادهاند، دارند.
کافی است که عملکرد اصلاحطلبان در نخستین دورۀ شورای شهر تهران را به یاد آوریم. در اسفند ماه 1377 اکثریت مردم تهران به فهرست نامزدهای اصلاحطلب رای دادند و عبدالله نوری با بیش از 588 هزار رای به عنوان نفر اول انتخابات تهران راهی شورای شهر پایتخت شد و به ریاست شورا رسید. اما چند ماه بعد، او از مقامش استعفا کرد تا در انتخابات مجلس ششم شرکت کند ولی به جای مجلس راهی زندان شد!
برخی همان موقع نیز نوشتند که وقتی حدود 600 هزار نفر به یک فرد رای میدهند تا در شورای شهر کار کند، او اخلاقا موظف است در شورا باقی بماند نه اینکه چند ماه پس از کسب رای چشمگیر مردم، از شورا استعفا کند و در پی ورود به مجلس باشد. یعنی احترام به رای مردم، حکم میکرد عبدالله نوری در شورای شهر بماند و هنوز در شورا هیچ کار مفیدی انجام نداده، در پی کسب مجدد رای مردم برای ورود به نهادی بالاتر از شورا نباشد.
اما این تمام ماجرا نبود. اصل خرابکاری اصلاحطلبان در اولین دورۀ شورای شهر تهران، دعوای حزب مشارکت و حزب کارگزاران در این نهاد بود که از آن به عنوان دعوای باند تهرانیها و باند اصفهانیها نیز یاد شده.
پرداختن به جزئیات این دعوا در آن چهار سال، موضوع این یادداشت نیست ولی همه میدانند که اعراض مردم تهران از رای دادن در دومین دورۀ انتخابات شورای شهر، واکنشی به دعواهای اصلاحطلبان در این نهاد بود.
کشمکشهای حزب مشارکت و حزب کارگزاران در شورای شهر تهران، علت اصلی عملکرد ضعیف این شورا از آغاز سال 1378 تا پایان سال 1381 بود.
افت محسوس مشارکت در دومین دورۀ انتخابات شوراهای شهر و روستا، ارتباط مستقیمی با عملکرد اصلاحطلبان در دورۀ نخست فعالیت این نهاد داشت چراکه اصلاحطلبان جناح پیروز انتخابات سال 77 بودند.
در واقع اصلاحطلبان ظرف چهار سال سرمایۀ اجتماعی چشمگیرشان را جوری به باد دادند که در دومین دورۀ انتخابات شورای شهر تهران، 14 نماینده از 15 نمایندۀ حاضر در شورا، متعلق به تشکل دست راستی "ائتلاف آبادگران ایران اسلامی" شد.
در اسفند ماه 1381 فقط 20 درصد مردم استان تهران و 12 درصد مردم شهر تهران در انتخابات شوراهای شهر و روستا شرکت کردند و در کل کشور نیز مشارکت در انتخابات به زیر 50 درصد رسید. در حالی که در نخستین دورۀ انتخابات این نهاد، مشارکت بالای 64 درصد بود.
به باد رفتن سرمایۀ اجتماعی اصلاحطلبان، یکسال بعد در انتخابات مجلس هفتم نیز به خوبی به چشم آمد. پس از آن نیز موجب شکست آنان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 شد.
همان اختلافاتی که موجب تنازع و تفرق اصلاحطلبان در شوراهای شهر، بویژه شورای شهر تهران شده بود، در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نیز به شکلی دیگر خودنمایی کرد و مانع از اجماع آنان بر سر یک کاندیدا شد.
در نتیجه اصلاحطلبان با سه کاندیدا وارد انتخابات ریاست جمهوری شدند و طعم تلخ شکست را چشیدند؛ شکستی که آثارش در جامعۀ ایران هنوز هم وجود دارد چراکه موجب ریاست جمهوری احمدینژادی شد که تحریمهای شورای امنیت علیه ایران را ورقپاره میدانست.
حزب مشارکت و حزب کارگزاران که در نخستین دورۀ شورای شهر تهران نتوانسته بودند با هم کنار بیایند، در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 نیز با دو کاندیدا، معین و هاشمی، وارد گود رقابت شدند.
خلاصه اینکه، دعوا بر سر منافع جناحی و زودگذر، موجب به باد رفتن سرمایۀ اجتماعی اصلاحطلبان شد و نهادهای انتخابی تا مدتها به دست راستگرایان افتاد. اصلاحطلبان البته فقط مردم را بابت شکست در دو انتخابات شوراها (1381) و ریاست جمهوری (1384) مقصر میدانستند و حاضر نبودند نقش و مسئولیت خودشان را در شکستهایی که موجب تحویل شهرداری تهران و ریاست جمهوری ایران به محمود احمدینژاد شد، بپذیرند.
اما هر عاقل بیطرفی میداند که در نخستین دورۀ شورای شهر تهران، اصلاحطلبان چپگرا و راستگرا به جای آنکه قدر رای مردم را بدانند، بر سر منافع خودشان مشغول ستیزه بودند تا حدی که حتی نتوانستند یک شهردار کارآمد برای تهران انتخاب کنند.
به هر حال هشدار اخیر محمود صادقی دربارۀ نقشآفرینی "لابیهای سودجو" در پیشنهاد وزرا به رئیس جمهور منتخب، یادآور وقایع پشت پردۀ نخستین دورۀ شورای شهر تهران است.
از این رو بهتر است آقای پزشکیان با نزدیکی و جدیت بیشتری بر کار "کمیتههای پیشنهاد وزرا" نظارت کند. وظیفۀ پزشکیان حفاظت از سرمایۀ اجتماعی نه چندان بزرگی است که نصیبش شده. 27 درصد از صاحبان حق رای در این کشور به پزشکیان اعتماد کردند و به او رای دادند. کاملا پیداست که این سرمایه آن قدرها هم غنی و چشمگیر نیست و استعداد زیادی دارد که مثل برف آب شود و از بین برود.
ولی اگر پزشکیان خوب عمل کند، بخش قابل توجهی از آن 50 درصدی که رای ندادند نیز به دولت او اعتماد میکنند. لازمۀ حفظ آن 27 درصد و جذب بخشی از آن دو گروه دیگر، یعنی 50 درصدی که رای ندادند و 23 درصدی که رای دادند ولی به پزشکیان رای ندادند، ممانعت از تکرار رقابتهای درونجناحی اصلاحطلبان بر سر کسب مواهب زودگذری است که ربطی به منافع اکثریت مردم ندارد.