عصر ایران؛ مهرداد خدیر- با شکست سعید جلیلی در مقابل مسعود پزشکیان و ریاست جمهوری یک اصلاحطلب این بحث بین اصولگرایان درگرفته که اگر یکی از دو نفر جلیلی و قالیباف به نفع دیگری کنار رفته بود چه اتفاقی میافتاد؟
در این که آرای سلبی جلیلی بسیار بیشتر بود تردیدی نیست. یعنی به پزشکیان رأی دادند تا جلیلی پیروز نشود و چنان که در تحلیل دقیقی در همین تارنما آمده او بیشتر دافعه دارد و نزد مردم به عنوان یک سخنران ایدیولوژیک به شدت ضد غرب و نه فقط سیاستهای غرب که تمدن غربی شناخته میشود و خیلیها به خاطر این آمدند تا او رییس جمهور نشود. در حالی که اگر قالیباف بود چه بسا نمیترسیدند و نمیآمدند.
اینها همه درست است اما واقعیت بزرگتر این است که این دو اساسا نمیتوانستند به سود هم کنار بروند. به این دلایل:
1. قالیباف، نواصولگرا و بیشتر عملگراست. در حالی که جلیلی از اصولگرایی گذشته و بنیادگراست. یک نواصولگرا چرا باید به نفع یک بنیادگرا کنار برود؟ که چی بشود؟ که جلیلی مثلا او را معاون اول خود کند یا وزیر کابینه؟ آن هم در حالی که خود رییس مجلس است؟!
2. جلیلی هم با عبور از اصولگرایی سنتی و نواصولگرایی عملگرا به این نقطه رسیده است. اگر به سود قالیباف کنار میرفت حامیانی چون امیر حسین ثابتی و حمید رضا رسایی و سعید قاسمی را چگونه توجیه میکرد؟ در دولت احتمالی قالیباف به جز وزارت خارجه کدام وزارتخانه را میتوانستند به او بسپارند و کدام رییس جمهوری نماد مذاکرات بیحاصل را رییس دستگاه دیپلماسی میکند که قالیباف میکرد؟
3. تشدید اختلافات قالیباف و جلیلی با این هدف صورت گرفت که در غیاب اصلاحطلبان خودشان با خودشان رقابت کنند. به این شکل که بعد از 88 و با حذف اصلاحطلبان اصولگرایان درون خودشان با هم رقابت داشته باشند. منتها یک ضلع آن - احمدینژاد- سر به شورش گذاشت و ضلع دیگر بیش از حد کهنه شده و اصطلاحا بوی نا گرفته بود (سنتیها) و در انتخابات 96 وزن آن با رأی تحقیرآمیز مصطفی میرسلیم مشخصتر شد. با حذف این دو ضلع صحنه برای پایداریها و نواصولگراها باقی ماندند.
جناح پایداری یا راست افراطی به لحاظ ایدیولوژیک و آرمانی جذابیت داشت و بخش عملگرای قالیبافی از جنبههای مادی و تقسیم مناصب و اگر قرار بود با هم متحد شوند یا یکی باید از وجه ایدیولوژیک خود فاصله میگرفت یا دیگری ناگهان آرمانی میشد و این شدنی نبود.
4. درست است که سعید جلیلی مثل قالیباف در جنگ حضور داشته و جانباز جنگ است ولی نظامی نیست. در حالی که قالیباف نظامی است و تابع فرمان. وقتی جلیلی قالیباف را تابع خود میخواهد چگونه به نفع او کنار برود و بر عکس قالیباف اگر میخواست به سود او کنار برود اصلا چرا آمد؟
5. بخشی از آرای قالیباف به سبد جلیلی ریخته شده ولی این آرا تشکیلاتی است. آرای اجتماعی او طبعا متوجه پزشکیان شد. به عکس اگر جلیلی کنار میکشید خیلی از رأی دهندگان به او حاضر نبودند به قالیباف رأی دهند.
6. با این توضیحات روشن است که مشکل اصولگرایان با کنار رفتن این به نفع آن یا آن به نفع این حل نمی شد. بلکه اساسا نباید پزشکیان تأیید میشد و در این صورت نرخ مشارکت پایینتر میآمد. چون رشد اینها در فضای گلخانه ای است. قالیباف نماینده و رییس مجلس است اما مدام از ۱۲ سال شهرداری می گفت و انگار خودش هم باور ندارد رییس مجلس شده! مشکلشان وقتی ایجاد شد که فرمول تغییر کرد و قرار بر افزایش مشارکت شد.
7. وقتی مشخص نبود کدام ادامه دهنده دولت رییسی است و قاضیزاده هاشمی و زاکانی بر سر آن اختلاف داشتند یکی باید اول آن را حل میکرد نه آن که از قالیباف و جلیلی انتظار داشته باشند در حالی که دنیای این دو کاملا متفاوت است و کافی است وعده هایشان را با هم مقایسه کنیم.
8. راز شکست این دو تأیید پزشکیان است و گرنه با هم صنمی ندارند و به خاطر همین اعلامیه حمایت بعد از شکست در مرحله اول را خیلی ها باور نکردند.
9. اگر قالیباف مثل سال 84 با چهره یک تکنوکرات و خارج از فرم اصول گرایی به صحنه می آمد میتوانست با پزشکیان رقابت کند. مشکل اصلی او این بود که خود را در چارچوب عنوانی غیر واقعی به نام جبهه انقلاب محصور کرد. در حالی که همه دیدند احمدی نژاد در سال 84 از شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی بیرون رفت و موفق شد.
10. اصول گرایی سنتی تمام شده چون نه جامعه روحانیت مبارز آن تشکل سابق است نه مؤتلفه وزنی دارد و حتی باهنر نتوانست از کرمان انتخاب شود نه جامعه مدرسین بختی در حمایت از یک نامزد دارد. نواصول گرایی هم تنها یک نام و منحصر در شخص قالیباف است. بنیادگرایی یا راست افراطی اما واقعیت دارد. ترس هم دارد و بخش قابل توجهی از رأی پزشکیان از ترس اینها بود که صدا و سیما را هم در اختیار دارند. خیلیها عصبیت و لحن بسیار ملال آور و خسته کننده و کسالت بار و مطلقانگار جلیلی را که دیدند گفتند یا حضرت عباس! دو ساعت مناظره قابل تحمل نیست. چگونه چهار سال دیگر او را تحمل کنیم؟!
با یان اوصاف یک بار دیگر به این پرسش فکر کنیم که چرا قالیباف باید به نفع جلیلی کنار میرفت؟ که چی بشود؟ که او رییس جمهور شود؟ یعنی قالیباف از مجلس آمده بود تا جلیلی را رییس جمهور کند؟! خوب، در همان مجلس میماند!
در آن طرف چرا جلیلی باید به نفع قالیباف کنار میرفت؟ که مثلا وزیر او شود؟ در حالی که برای خود شأن بالاتر و ابلاغی پیامبر گونه قایل است و برای هر ایرانی نقشی باشکوه در نظر گرفته بود!
تنها پاسخ این است: متحد می شدند تا پزشکیان رییس جمهور نشود. اما آنها میتوانند بگویند اگر هدف این بود خوب مثل 1400 او را رد میکردند. چرا ما باید این مأموریت غیر ممکن را انجام میدادیم؟
احتمالا گفته خواهد شد در این صورت مشارکت بالا نمیرفت. در این حالت هم میتوانستند بگویند اگر هدف افزایش مشارکت است با رقابت ما هم بالا میرفت.
قالیباف از 19 سال قبل سودای ریاست جمهوری دارد و نیامده بود تا میدان را به جلیلی یا هر کس دیگر بسپارد. او آن قدر اشتیاق داشت و دارد که سال 92 و قبل از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی از او انتقاد کرد که چرا آمده یعنی نوبت ماست!
جلیلی اما در واقع علاقه به کار اجرایی ندارد. خود را شبه پیامبری میداند با مأموریت های روشن.
با این حساب مشاجرات هواداران بی فایده است چون صندلی ریاست جمهوری یکی است و بر سر این یکی باید رقابت کنند.
اساسا مادام که از کلمه اصولگرا استفاده می کنیم دچار اشتباه می شویم. چون دیگر اصولگرایی به مفهوم سابق وجود ندارد.
وقتی ناطق نوری نامزد جامعه روحانیت و جامعه مدرسین در 27 سال قبل به پزشکیانی رأی میدهد که خود او در 27 سال قبل به خاتمی رأی داده بود و نه به ناطق نوری توقع کنار رفتن قالیباف و جلیلی برای رییس جمهور نشدن پزشکیان زیاده است و حالا میخواهم اصل حرف را بگویم:
هم جلیلی و هم قالیباف دوست داشتند اگر رییس جمهور نمیشوند آن که میشود رقیب درون اردوگاه خودشان نباشد! هر چند لودگیها و ابتذال آن دو نامزد پوششی اجازه نداد اختلاف این دو عیان شود.
هواداران قالیباف حوصله فلسفهبافیهای جلیلی را ندارند و دور او بودند تا اگر قدرت اجرایی را در دست گرفت وارد صحنه شوند. چون در مجلس قابل انتصاب و به کارگیری نیستند. جلیلیچیها هم رابطه مرید و مرادی دارند و نیروهای قالیباف به کارشان نمیآید.
اصولگرایی ایرانی به جای این که به دنبال این باشد که تقصیر کی بود به این موضوع بیندیشد که مشکل از جای دیگری است. با این نگاه به زنان و اینترنت و سبک زندگی و تعامل با جهان در هیچ انتخابات رقابتی بختی ندارند و دو مولفه میتواند به داد آنها برسد. یکی تعیین صلاحیت های شورای نگهبان و دیگری تحریمهای براندازان که بر نرخ مشارکت اثر منفی بر جای میگذارد.
جلیلی آن قدر دافعه دارد که بعید نیست باقر قالیباف هم به پزشکیان رأی داده باشد! آن اعلامیه عجولانه حمایت هم به خاطر آن بود که دست او در مجلس زیر ساطور یاران جلیلی است.