علیرضا خامسیان نوشت: به زعم نگارنده عدم ثبتنام محمدرضا عارف در انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری فصل جدیدی از سیاستورزی و کنشگری او را در سپهر سیاست ایران گشود که میتواند برای تقویت جامعه مدنی ایران موثر باشد.
«چرایی عدم حضور دکتر عارف در انتخابات» عنوان یادداشت علیرضا خامسیان برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: بازار مکاره سیاست پیچیدگیهایی دارد که با توجه به ساختار کنونی نظام ایران این پیچیدگی دوچندان میشود. از طرفی میل برای کسب قدرت یک امر شوقانگیز برای همه میتواند تلقی شود اما اگر افرادی بخواهند نگاه اخلاقی به سیاست داشته باشند برای آنها قاعدتا کسب قدرت به هر شکلی امکانپذیر نیست به زعم این عده نمیتوان نگاه ماکیاولیستی به سیاست داشت و البته میتوان با الهام از فلاسفه یونانی مانند سقراط و افلاطون و ارسطو، سیاست راستین برپایه اخلاق بنا نهاد که سعادت انسان را جستوجو کند چه آنکه نظام سیاسی منهای اخلاق، سرنوشتی جز دیکتاتوری و فساد ندارد.
شاید در ایران از معدود افرادی که نگاه اخلاقی به سیاست دارد شخص محمدرضا عارف باشد اگرچه فیلسوف نیست و حوزه مطالعاتیاش آثار فلاسفه غربی و اسلامی نیست اما در عمل تلاش کرده است با الهام از بخشی از اندیشههای فلاسفه یونان بین سیاست و اخلاق پیوندی برقرار کند که البته برای او هزینههایی هم در پی داشته است .
او نه از کیک قدرت سهمخواه است و نه باجده. برای گفتمانی که به آن متعلق است وفادار است و حاضر نیست این گفتمان را برای حضور چند صباحی در قدرت ذبح کند . مهمترین دغدغه او حفظ ایران و زندگی شرافتمندانه ایرانیان است .
گفتمان محمدرضا عارف «زندگی اندیشی » در مقابل «مرگ اندیشی » است. شاید شخص او میتوانست برای بسط و عملیاتی کردن این گفتمان وارد قدرت شود تا زندگی آبرومندانه را برای مردم به ارمغان بیاورد و این جز با حضور در انتخابات امکانپذیر نبود هرچند بعد از انتخابات سال ۹۲ و کنارهگیری ایثارگونه او از انتخابات این بحث بین فعالان سیاسی مطرح بود که کنشهای دکتر عارف معطوف به انتخاباتهای آینده ریاستجمهوری است که رفتار او نشان داد این تحلیل، تحلیل درستی نبوده است .
اگرچه در این دور از انتخابات اصرار برای حضور دکتر عارف در این عرصه حتی از سوی منتقدینش و حتی کسانی که در فاز تحریم انتخابات بودند فزونی یافته بود ولی او ملاحظاتی برای این حضور سرنوشت ساز داشت:
۱- برای شخص محمدرضا عارف در کنار مردم بودن یک اصل است و هیچوقت در مقابل مردم نبود البته مردم درباره موضوعات مختلف کشور نظرات متنوعی دارند و دکتر عارف نیز به مانند همین مردم یک حق شهروندی برای خود قائل است مانند شرکت یا عدم شرکت در انتخابات.ولی در موضوعات کلان، آن وقت که در مسند مقام اول اجرایی کشور باشی و گفتمانت هم گفتمان زندگی باشد مطمئنا نمیتوان در حوادث غیرقابل پیشبینی برای کشور مقابل مردم ایستاد. حوادثی نظیر حوادث سال ۹۶ و ۹۸ و دکتر عارف با این آینده نگری تشخیص داد که وارد کارزار انتخابات نشود البته هیچ نظام سیاسی براندازی را تحمل نمیکند اما اعتراض قانونی حق همه شهروندان است اما آیا نظام سیاسی ما به این حد از بلوغ و درایت رسیده است که اعتراض مردم را تحمل کند؟ این دغدغه بسیار چالش برانگیز برای محمدرضا عارف بود که او را مجاب نکرد که برای انتخابات به وزارت کشور برود.
۲-دکتر عارف برای گفتمانی که به آن معتقد است یعنی گفتمان اصلاحات اصالت قائل است و حاضر نیست برای کسب قدرت با برخی مناسبات غیراصولی همراهی کند و دچار ابتذال سیاسی شود . البته مطمئنا زمانی خود او به آسیبهایی که به جریان اصلاحات وارد شده است خواهد پرداخت و این زمان احتمالا آنچنان دور هم نباشد ولی نگاه او به جریان اصلاحات نگاهی وحدتبخش و دوری از اتخاذ تصمیمات افتراقانگیز است و به نظر میرسد طی سالیان اخیر جریان اصلاحات نتوانسته راهبرد اصولی و مشخصی که قوام این جریان را در پی داشته باشد اتخاذ کند و متأسفانه شخصیتهای محوری این جریان هم سیاستورزی به وقت اکنون را بعضا فدای ارتباطات شخصی و مشورتهای جمع محدود کردهاند که باعث فرصتسوزیهایی برای این جریان سیاسی شد و محمدرضا عارف نمیخواهد در این فضای ناهمگون دچار خطای راهبردی شود که به جریان اصلاحات لطمهای وارد شود .نگاه خیرخواهانه او میتواند باعث همگرایی جریان اصلاحات شود البته اگر گوش شنوایی باشد.
به زعم نگارنده عدم ثبتنام محمدرضا عارف در انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری فصل جدیدی از سیاستورزی و کنشگری او را در سپهر سیاست ایران گشود که میتواند برای تقویت جامعه مدنی ایران موثر باشد .دکتر عارف میتواند در قالب جامعه مدنی سیمرغ امید ایران باشد.