عصر ایران ؛ جعفر محمدی - 2 سال و 11 ماه قبل، خبر یک عصر ایران این بود: "رئیسی 1404 - 1400" بدین معنا که او تا 1404 رئیس جمهور خواهد بود و با این نمایه:
آن روز نتیجه انتخابات ریاست جمهوری معلوم شده بود و سید ابراهیم رئیسی با ۱۷میلیون و ۸۰۰ هزار رأی عنوان رئیس جمهور منتخب را به خود اختصاص داده بود.
و باز 12 اسفند همین پارسال بود که نتایج انتخابات خبرگان رهبری اعلام و سید ابراهیم رئیسی، با 275 هزار رأی، منتخب استان خراسان جنوبی شد. قرار بود همین فردا، اول خرداد 1403، ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری با حضور رئیسی افتتاح شود و او در آن، سخن بگوید.
اما نه تیتر "رئیسی 1404 - 1400" در عمل مصداق یافت و نه او به افتتاحیه خبرگان رهبری رسید؛ تقدیر او چیز دیگری بود.
این نوشته کوتاه، صد البته در حال و هوای سیاست سیر نمی کند؛ برداشتی انسانی و بر آمده از شوکی است که خبر فقدان ناگهانی رئیس جمهور ایجاد کرده است و تلنگری است به این که مرگ، از هر چیزی به ما نزدیک تر است و یادآور نامه امیرالمومنین علی علیه السلام در نهج البلاغه که انسان ها را به سوارکارانی تشبیه کرده اند که سوار مرکب زندگی شده اند و احساس ثبات می کنند و حال آن که این مرکب، بی وقفه به سمت مرگ در حرکت است و بی هیچ تردیدی بدان می رسد.
فقدان ناگهانی رئیس جمهور، در حالی که ساعتی قبل از آن خبر ناگوار، او را شاد و پرانرژی در یک مراسم رسمی و در دیدار با همتای خارجی اش می دیدیم و همان روز برای درگذشت مرحوم علی کورانی، پیام تسلیت نوشته بود، برای من به عنوان یک انسان حامل این پیام است که اولاً "قدر زندگی" را ، هر گونه که هست بدان و ثانیاً با "مرگ آگاهی" زندگی کن.
کسی که با مرگ آگاهی زندگی کند، همواره حواسش به "ناپایدار بودن زندگی" خواهد بود و همین حواس جمعی، سبب می شود که نه به خود سخت بگیرد و نه بر دیگران: به خود سخت نمی گیرد، پس سبکبارتر و سبکبال تر زندگی می کند و بر دیگران سخت نمی گیرد، پس حقی ضایع نمی کند، دلی نمی شکند و رنجی به جهان نمی افزاید.
از رهگذر همین "مرگ آگاهی" است که رسول خدا (ص) هر گاه بر قبرستانی عبور می کردند بعد از سلام بر خفتگان آن سراها، می فرمودند:"و انا ان شاء الله بکم لاحقون" (و انشاءالله ما نیز به شما خواهیم پیوست.)
آن قدر زیاد است
به همه می رسد
حتی به شاعری
که
از زندگی سخن می گفت*
البته که مرگ متاع و قصه هر روزه این جهان است اما از فرط فراوانی، دیده نمی شود ولی خبرهایی مانند این شوکه مان می کند و خوشا آنان که این شوک را به اندیشه و اندیشه را به عمل بدل کنند و برای روز رفتن - که می تواند هر روزی باشد - آماده باشند.
و در پایان، فقدان سید ابراهیم رئیسی و همسفران ابدی اش را تسلیت می گویم و غفران الهی را برای آنان و همه رفتگان دیروز و امروز و حتی فردا - که ما نیز در شمارشان هستیم - آرزو می کنم.
مرگ
از پنجره بسته به من می نگرد
زندگی از دم در
قصد رفتن دارد
روحم از سقف گذر خواهد کرد
در شبی تیره و سرد
تخت حس خواهد کرد
که سبک تر شده است...**
*از مرحوم علیشاه مولوی
** از مرحوم عمران صلاحی
از خودمان شروع کنیم
من که از این لحظه تلاشم همین است
در نیمه راه
از کنار هم گذشتیم
من و مرگ
او به شهر میرفت
من به گورستان ...
خدا همه رفتگان را بیامرزد.