عصر ایران- امروز 18 فروردین 1403 چهل و پنجمین سالروز اعدام امیر عباس هویدا در 18 فروردین 1358 خورشیدی است که در پی 13 سال نخستوزیری از سال 1343 تا تابستان 1356 جای خود را به دکتر جمشید آموزگار داد و وزیر دربار شد و خود جانشین اسدالله علم -یار گرمابه و گلستان محمد رضا شاه - که با هویدا میانۀ خوبی نداشت و به خاطر سرطان و شدت بیماری ناگزیر از ترک کشور برای معالجه بود.
در آبان 1357 و بعد از پیام مشهور شاه (صدای انقلابتان را شنیدم) هویدا همچون نصیری رییس سابق ساواک دستگیر شد تا همه کاسهکوزهها را بر سر این دو بشکنند و در واقع او پیش از جمهوری اسلامی زندانی رژیم پهلوی بود کما این که به طعنه در دادگاه گفت من خودم زندانی سیاسی آن رژیم بودم! ( یک عکاس خارجی در شرح عکس دویدن شاه در کنار ساحل پاناما همراه با سگ سیاه خود نوشت: شاه سگ خود را فراموش نکرد و به پاناما آورده و صبحها با هم میدوند ولی نخستوزیر 13 ساله و دبیر کل حزب رستاخیز را در زندان گذاشت و آزاد نکرد).
22 بهمن 1357 و با سقوط رژیم سلطنتی و گشودن درهای زندانها هویدا نخواست یا نتوانست بگریزد چون همه او را میشناختند و میدانستند کجاست یا خود تصور میکرد به خاطر اشتهار بینالمللی با حکم سنگین مواجه نمیشود و تسلیم شد.
محاکمۀ پرسابقهترین نخستوزیر در دوران سلطنت هر دو پهلوی در همان اسفند 1357 شروع شد و شیخ صادق خلخالی در دادگاه به صراحت گفت: ما در واقع داریم شاه را محاکمه میکنیم نه نخستوزیر او را چون مطیع بیچون و چرای شاه بوده است.
به خاطر عید نوروز و همهپرسی جمهوری اسلامی در روزهای 10 و 11 فروردین دادگاه موقتا تعطیل و ادامۀ محاکمه به بعد از رفراندوم موکول شد. همهپرسییی که خود هویدا هم در آن شرکت کرد اگرچه مشخص نشد رأی آری به صندوق انداخته یا نه.
او در 18 فروردین 1358 و درست یک هفته بعد از شرکت در رفراندوم جمهوری اسلامی در حالی اعدام شد که مهندس بازرگان نخستوزیر دولت موقت و ابوالحسن بنیصدر (که در دهه 40 با وساطت احسان نراقی نزد هویدا امکان خروج از ایران را یافته بود) پیگیر لغو حکم دادگاه بودند و برخی معتقدند اگرچه خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاه انقلاب حکم اعدام هویدا را به عنوان مفسد فی الارض صادر کرده بود اما حکم را باید صبح روز بعد یعنی 19 فروردین 1358 اجرا میکردند در حالی که غروب 18 فروردین با عنوان اجرای حکم کشته شد.
احتمالا بیم داشتند در فاصله صدور حکم تا سحرگاه روز بعد توصیهای برای توقف اجرای حکم از راه برسد و نقل میکنند خلخالی موقع خروج با این پرسش نگهبان مواجه میشود که با هویدا تا فردا چه کنیم و او پاسخ میدهد آقای هویدایی دیگر در این دنیا وجود ندارد.
چندی پیش هم در عصر ایران این خاطره را به نقل از حاج ابوالفضل توکلی بینا آوردیم:
« مهندس بازرگان از امام نامه گرفته بود فعلاً هویدا را نکشند. قبل از اینکه بازرگان وارد شود به خلخالی خبر رسید و هویدا را تیرباران کرد. بازرگان با چند نفر دیگر که وارد شدند، خلخالی گفت: "دیر آمدید!"
از امام امضا گرفته بودند هویدا را فعلاً نکشید تا اطلاعات بگیریم، چون جایی به درد ما میخورد.
حاج شیخ حسین کرمانی پدر خانم آقای محمدعلی انصاری که دوست صمیمی آقای جنتی است، نقل میکرد: «خدمت امام نشسته بودم که آقای جنتی که دادستان اهواز بود آمد و میخواست اجازه اعدام یک نفر را بگیرد. امام فرمود: اگر قتلی انجام داده میتوانید وی را بکشید. آقای جنتی خیلی اصرار کرد، امام فرمود: همین که گفتم. آقای جنتی گفت: پس چطور هویدا را کشتید؟ امام برافروخت و عبا را به طرف وی پرت کرد و فرمود: من هویدا را کشتم؟! اصلاً من خبر داشتم که هویدا کشته شده؟ آقای جنتی پابرهنه جلسه را ترک کرد و کفشهای وی را بعداً بردند.» لذا امام نقشی در قتل هویدا نداشت. (داخل گیومه خاطرۀ حاج شیخ حسین کرمانی است که گوینده نقل کرده).
عباس عطار عکاس مشهور ایرانی از جسد امیر عباس هویدا در سردخانه تصاویری ثبت کرده که یکی از آنها از همه مشهورتر و قابل تأملتر است و بیش از خود جسد، حس و نگاه حاضران. همین عکس: