صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۴۵۵۸۷
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۶:۴۷ - ۰۳ اسفند ۱۴۰۲ - 22 February 2024

پهلوی‌گرایان و مسألۀ قتل ناوالنی

حال که پهلوی‌گرایان مدعیِ لیبرالیسم، قتل ناوالنی را محکوم کرده و پوتین را جنایتکار خوانده‌اند با توجه به پرهیز ترامپ از محکوم ساختن پوتین باید دید در انتخابات آتی آمریکا، همانند طیف صرفا ناسیونالیست جریان سلطنت‌طلب، به ترامپِ بیگانه با لیبرالیسم رای می‌دهند یا با فاصله گرفتن از موضع انتخاباتی چهار سال قبل خود، دست کم از رای دادن به ترامپ اجتناب می‌کنند؟

  عصر ایران؛ هومان دوراندیش - قتل الکسی ناوالنی، سیاستمدار لیبرال روسی، طرفداران خاندان پهلوی را نیز در تنگنای سیاسی قرار داده است. پهلوی‌چی‌ها طرفدار شش‌آتشۀ ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هستند. آن‌ها از یک سو باید قتل ناوالنی را محکوم کنند تا ژست آزادیخواهی‌شان لطمه نخورد، از سوی دیگر محکومیت جنایت پوتین در حکم فاصله گرفتن از کاندیدای محبوب‌شان در انتخابات آمریکا است چراکه ترامپ نسبت به پوتین سمپاتی دارد.

  در چند روز گذشته، جو بایدن و وزیر خارجۀ آمریکا و بسیاری از مقامات اتحادیۀ اروپا قتل ناوالنی را ضمن نام بردن از پوتین محکوم کرده‌اند ولی دونالد ترامپ ترجیح داده به پیام مبهم بسنده کرده و تنها گفته: "مرگ ناگهانی الکسی ناوالنی من را بیشتر و بیشتر از آنچه در کشورمان می‌گذرد، آگاه کرده است. او مرد بسیار شجاعی بود اما شاید بهتر بود به روسیه بازنمی‌گشت." تمام این کلمات نشان می دهد از متهم کردن پوتین خودداری کرده است.

 می‌دانیم ناوالنی لیبرال بود و ترامپ با لیبرالیسم مشکل دارد و رسانه‌هایی هم که در آمریکا قتل ناوالنی را زیر ذره‌بین برده‌اند، همان رسانه‌هایی هستند که ترامپ آن‌ها را دروغ‌گو می‌دانست و چهار سال با آن‌ها کش‌مکش داشت.

  طرفداران مدرن‌تر و به‌روزتر خاندان پهلوی، که در روزهای اخیر قتل ناوالنی را محکوم کردند و پوتین را قاتل و جنایتکار و دشمن بشریت خواندند، قاعدتا با این سؤال نیز مواجه‌اند که چرا ما در انتخابات آمریکا حامی کاندیدایی هستیم که حتی حاضر نیست چهار کلمه در محکومیت پوتین بابت قتل ناوالنی بگوید؟

 کسی که ادعای آزادی‌خواهی دارد، چطور می‌تواند طرفدار به قدرت رسیدن فردی مثل ترامپ باشد که آشکارا خطری جدی برای جهان آزاد و دموکراتیک است و رهبر کرۀ شمالی را بیش از رهبران کشورهای دموکراتیک اروپایی خوش دارد؟

  البته طرفداران خاندان پهلوی در خارج کشور، در حال حاضر دو دسته‌اند: دستۀ اول کسانی‌اند که از سال 57 یا از دهۀ 60 طرفدار حکومت پهلوی بوده‌اند. این گروه فاقد ذهنیت دموکراتیک‌اند. در بهترین حالت ناسیونالیست‌هایی هستند خواهان توسعه‌. منظورشان از توسعه هم صرفا توسعۀ اقتصادی و انسانی است نه توسعۀ سیاسی. در مجموع مدافع رفاه و آزادی‌های اجتماعی منهای دموکراسی‌اند.  

دستۀ دوم اما کسانی‌اند که در دهه‌های 50 و 60 شمسی، کودک یا نوجوان بودند و در دهۀ 70 در انتخابات دوم خرداد به خاتمی رای دادند و به اصلاحات امیدوار بودند ولی بعد از شکست اصلاحات دولت خاتمی، یا حداکثر بعد از انتخابات سال 88، به کلی از تغییر شرایط سیاسی و اقتصادی کشور ناامید شدند و از اوایل دهۀ 1390 به تدریج جذب رضا پهلوی شدند.

  این گروه در دهه‌های 70 و 80 عمدتا تحت تاثیر جریان روشن‌فکری دینی هم بودند. نوشته‌های کسانی چون عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان و افرادی از این دست را می‌خواندند. در دوران خاتمی نیز طبیعتا خوانندۀ پی‌گیر مطبوعات دوم خردادی بودند.

  این افراد حتی اگر به دلیل خاستگاه شخصی‌ و خانوادگی‌شان از بیخ و بن غیر دیندار بودند، باز به اقتضای فضای سیاسی کشور، مشتری و خوانندۀ آرای روشنفکران دینی بودند. در دهۀ 1370 هم روشنفکران دینی مهم‌ترین مروجان لیبرالیسم در ایران بودند (و البته در دهۀ 1380).

  ماتریالیست‌های ایرانی، از صادق هدایت گرفته تا آرامش دوستدار، هر چه بودند لیبرال نبودند و در آرا و آثارشان، درس لیبرالیسم و دموکراسی و لیبرال‌دموکراسی نداده‌اند. بنابراین کسانی که در ایران، اسلام را از بیخ و بن قبول ندارند، لزوما لیبرال نیستند؛ بلکه اکثرا متفکران و روشنفکرانی غیرلیبرال‌اند.

  بنابراین اگر پهلوی‌چی‌های جوان امروزه تا حد قابل توجهی (و نه کاملا) مدافع لیبرالیسم‌اند، علتش این است که در دهه‌های 70 و 80 خورشیدی، تحت تاثیر آرای عبدالکریم سروش و سایر چهره‌های  لایۀ لیبرال جریان روشن‌فکری بودند که البته لایۀ اصلی این جریان در دوران پس از انقلاب نیز بوده.

  به همین دلیل، این گروه از طرفداران خاندان پهلوی، پیش از آنکه رسما پهلوی‌چی شوند، نام تشکل خودشان را گذاشتند "دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال ایران". گرایش این افراد به لیبرالیسم محصول مطالعۀ آثار جواد طباطبایی و داریوش شایگان و روشن‌فکران سکولاری از این دست نبود. آن‌ها با مطالعۀ آثار سروش جذب لیبرالیسم شدند و البته تدریجا و یکی‌یکی از سروش عبور کردند. یکی در اواخر دهۀ 70، آن یکی در اواخر دهۀ 80، این یکی در دهۀ 1390.

  به هر حال این نکته غیر قابل انکار است که گروهی از پهلوی‌گرایان جوان، متاثر از روشن‌فکران دینی و اصلاح‌طلبان بودند و لیبرال بودن خودشان را بیش از هر کس مدیون عبدالکریم سروش‌اند.

  این افراد، مثل بسیاری از جوانان و نوجوانان جامعۀ ایران، در دهۀ 1360 و اوایل دهۀ 70، طرفدار دکتر شریعتی بودند و با مطالعۀ آثار سروش، از شریعتی عبور کردند. به ویژه با مطالعۀ کتاب فربه‌تر از ایدئولوژی.

  پس از عبور از شریعتی، آنها تقریبا به مدت دو دهه (یا شاید کمی کمتر) طرفدار سروش بودند و در عرصۀ سیاست نیز با بازرگان و خاتمی و مصدق و جبهۀ ملی و نهضت آزادی و حزب مشارکت همدلی‌هایی داشتند. این هم‌دلی نسبی، به موازات هم‌دلی نسبی با خاندان پهلوی پیش می‌رفت. و هر چه زمان گذشت، هم‌سویی این افراد با مصدق و بازرگان و سروش و خاتمی کمتر شد و پهلوی‌گرایی‌شان بیشتر.

  با فاصله گرفتن سروش از لیبرالیسم، از سال 1394 به بعد، رودربایستی پهلوی‌گرایان جوان با جریان روشن‌فکری دینی از بین رفت و در هشت سال اخیر شاهد حملات تند و تیز آن‌ها به سروش و خاتمی و کل جریان روشن‌فکری دینی هستیم.

  این حملات کم و بیش با ادعای لیبرالیسم صورت می‌گیرد. بنابراین الان که ناوالنی به قتل رسیده و پهلوی‌گرایان جوان پوتین را محکوم کرده‌اند، باید تاملی هم دربارۀ حمایت‌شان از پیروزی ترامپ بکنند چراکه ترامپ آشکارا با پوتین و بسیاری از دیکتاتورهای دنیا هم‌دلی دارد و رهبر کرۀ شمالی را بیشتر از لیبرال‌ها رسانه‌های آزاد کشور خودش خوش دارد!

  در پرانتز باید گفت موضع کنونی پهلوی‌چی‌های نسبتا لیبرال در قبال سروش و خاتمی و دوران اصلاحات، غیرمنصفانه و برآمده از نگاهی غیرتاریخی است. اگر حلقۀ کیان و سروش و دوم خرداد و خاتمی و مطبوعات دوران اصلاحات نبودند، اصلا نوبت به لیبرال شدن نسبی پهلوی‌گرایان جوان نمی‌رسید و این حضرات همانند چهره‌هایی چون اردشیر زاهدی و اسدالله علم، صرفا ناسیونالیست‌هایی نالیبرال می‌شدند.

  اگرچه لیبرالیسم سروش و اکثر روشنفکران دینی ناتمام بود، ولی پهلوی‌گرایان برآمده از جنبش دوم خرداد (که به تصریح خودشان در سال‌های 1376 و 1380 به خاتمی رای دادند) نیز قطعا با لیبرالیسم سیاسی مشکل دارند و اصولا ناسیونالیسم نه چندان رقیقشان، سویه‌های آنتی‌لیبرالیستی قابل توجهی دارد ولی این نکته ظاهرا بر خودشان چندان روشن نیست یا شاید هم ترجیح می‌دهند فعلا شکاف‌های بالقوه میان اجزای گوناگون منظومۀ فکری‌شان را مکتوم بگذارند.

  به هر حال الان برجسته‌ترین چهرۀ مخالفان لیبرال پوتین، در روسیه به قتل رسیده و پهلوی‌گرایان مدعیِ لیبرالیسم، قتل ناوالنی را محکوم کرده و پوتین را جنایتکار خوانده‌اند. باید دید که آن‌ها در انتخابات آتی آمریکا، همانند طیف صرفا ناسیونالیست جریان سلطنت‌طلب، به ترامپِ بیگانه با لیبرالیسم و همدل با پوتین رای می‌دهند یا با فاصله گرفتن از موضع انتخاباتی چهار سال قبل خود، دست کم از رای دادن به ترامپ اجتناب می‌کنند؟

 

 

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۴۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۴:۳۰ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۳
من به این چیزا کاری ندارم، ولی چیزی که عیانه و شما بهش توجه نکردید اینه که اگر ترامپ رییس جمهور بود، جنگ اوکراین از ریشه شکل نمی گرفت.
ناشناس
۱۴:۲۹ - ۱۴۰۲/۱۲/۰۳
بازی با کلمات و چرت و پرت نویسی!
تعداد کاراکترهای مجاز:1200