«مرا ببینید تا هم مشهور بمانم و هم پول دربیاورم، اما نخواهید مالیات بدهم.» این شاید یک خط از آن چیزی باشد که این روزها بلاگرها و اینفلوئنسرهای اینستاگرامی مطرح میکنند؛ کسانی که گروه طرفدار خود را یا به قیمت تولید محتوایی خاص پیدا کردهاند و یا صرفا چون از قبل، فردی شناخته شده بودند، دیگران پیگیر تمام کارها و رفتار آنها هستند و همین هم عاملی برای کسب درآمد آنها به آسانترین روش است.
به گزارش ایسنا، آنچه که با صرف زمانی اندک و چرخیدن در اکسپلور اینستاگرام به چشم میآید، تعداد زیادی از صفحات Creator برای اینفلوئنسرها و چهرههای مشهور و صفحات Business برای کسب و کارها است.
تکلیف دسته دوم که کاملا مشخص است؛ ما با صفحهای مواجه هستیم که به شکل مشخص درباره محصول یا خدمتی که ارائه میدهد، محتوا تولید کرده و ساز و کار پرداخت پول برای دریافت خدمت یا کالا را هم مشخص کرده است.
دسته دوم این صفحات اما معمولا محتوایی با محوریت سبک زندگی، آشپزی، حجاب، موسیقی، کتاب و ... با اندکی چاشنی از زندگی شخصی خود تولید میکنند و در کنار آن احتمالا متناسب با محتوای تولیدی، تبلیغات هم میگیرند و کسب درآمد میکنند؛ موضوعی که البته بخش اول آن شاید کمی سخت به نظر برسد، اما تولید محتوا از زندگی روزانه و شخصی خیلی هم سخت نیست و همین موضوع هم سبب شده است طی سالیان اخیر با موجی از بلاگرهایی مواجه شویم که بدون اینکه کار خاصی کنند، صرفا به دلیل به اشتراک گذاشتن زندگی خصوصی خود در فضای مجازی توانستند مخاطب را کنجکاوِ ماجرایی کنند که شاید واقعی هم نبوده و صرفا برای جذب مخاطبان بیشتر طراحی شده باشد.
کار این نوع از صفحات بلاگری ساده به نظر میرسد، آنها از هر آنچه که دارند، بدون تعهد به جای خاصی کسب درآمد میکنند؛ دختران جوانی که به محض ازدواج، صفحهای در اینستاگرام میسازند تا از مراحل خرید جهیزیه و بیان داستان ازدواج و بچهدار شدن گرفته تا اعلام مراحل طلاق خود را با مخاطبان کنجکاو به اشتراک بگذارند و پول دربیاورند تا کسانی که به واسطه ترند شدن تکه کلام یا تکه آهنگی از خود در همین پلتفرمها، محبوبیتی به دست آورده و احساس میکنند نقطه کسب درآمدِ آسانتر را یافتهاند؛ دقیقا مشابه آنچه که اخیرا در ماجرای «صادق بوقی» شاهد آن بودیم؛ مردی که در ۷۰ سالگی به یکباره راه تازه درآمدزایی و مقبولیت را یافته است، تا جایی که ضرغامی _ وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی _ ویدئوی دعوت صادق بوقی از مردم را برای حضور در غرفه نمایشگاه گردشگری گیلان حتی از مسی هم تاثیرگذارتر میداند!
پس به مدد رونق همین فضا، دیگر فرقی نمیکند نوجوانی ۱۵ ساله باشید که تصمیم میگیرد روتین پوستی صبحگاه خود و قبل از رفتن به مدرسه را به اشتراک بگذارد یا پیرمرد و پیرزنی باشید که نوههایتان بخشی از شوخیها و آوازخوانیهای شما را در صفحه خود گذاشتهاند و حالا دیدهاند مادربزرگ یا پدربزرگِ خوشسر و زبانشان طرفدار پیدا کرده؛ شما دریافتهاید که چگونه میتوانید با کمترین دردسر در کنار معروف شدن، درآمدزایی کنید.
هرچند که این تنها یک روی سکه است؛ بُعد دیگر ماجرا افرادی هستند که به واسطه این تریبونی که فضای مجازی در اختیارشان قرار داده، مقبولیتی نسبی در میان طرفداران خود پیدا کردهاند و برای همین دنبالکنندگان، گاهی نقش مرجع را هم بازی میکنند.
نقطه شروع دردسر همان جایی است که این فرد، بدون تخصص و اطلاعات از موضوعی خاص، شروع به پیچیدن نسخهها و اظهارنظرهایی کند که میتواند برای جامعه آسیب و هزینه به دنبال داشته باشد.
روند رصد این صفحات به طور کلی بر عهده پلیس فتا است، اما به فراخور نوع فعالیت یا انجام کاری خاص ممکن است ساترا، سازمان فضای مجازی وزارت ارشاد و ... هم کار نظارت را انجام دهند.
روندی که از انتشار محتوای مجرمانه جلوگیری میکند، اما قطعا نمیتواند بازدارنده از انتشار محتواهایی باشد که در دراز مدت حتی میتواند سبک زندگی افراد را تغییر دهد.
در این بین شاید مالیات در کنار رصد و کنترل این صفحات بتواند یکی از اقدامات جلوگیری کننده از روند رو به رشد ایجاد این صفحات باشد، اما در همین زمینه هم به نظر میرسد ساز و کار به درستی تبیین نشده است.
طی روزهای اخیر، اعتراض شهربانو منصوریان _ ووشوکار و فعال فضای مجازی _ با تقریبا یک میلیون دنبال کننده، به تماس اداره مالیات استان تهران و درخواست این اداره مبنی بر ارائه توضیحاتی نسب به مبلغ قابل توجهی که به حساب این ورزشکار واریز شده است، مجددا موضوع مالیات از بلاگرها و اینفلوئنسرها را بر سر زبانها انداخت.
اسفندماه سال ۱۳۹۹ بود که نمایندگان مجلس شورای اسلامی تصویب کردند که درآمد کاربران فضای مجازی که در صفحات خود علاوه بر فعالیت عادی اقدام به تبلیغات و کسب درآمد میکنند مشمول مالیات شود؛ بر این اساس طبق دستورالعمل اجرایی بند ذ تبصره ۶ قانون بودجه سال ۱۴۰۰ کل کشور، درآمدهای کاربران دارای بیش از ۵۰۰ هزار دنبال کننده رسانههای کاربرمحور از محل تبلیغات، مشمول مالیات بر درآمد شد؛ چنانچه در روزهای اخیر وزیر اقتصاد درباره اخذ مالیات از بلاگرها و اینفلوئنسرها، اعلام کرده است: « اخذ مالیات از این افراد در بودجه آمده بود. ۵۵۱ کاربر شناسایی شده و مشمول حکم قانون بودجه ۱۴۰۱ بوند که ۱۳۱ فعال بیش از ۲۳۰۰ میلیارد تومان درآمد داشتهاند و وزارت اقتصاد دنبال اجرای قانون است. البته بخش زیادی از این افراد به اجرای قانون تمکین نکردهاند که پیگیری برای اجرای قانون انجام شده است.»
همین موضوع هم البته در ابتدا مخالفانی داشت؛ عدهای معتقد بودند که تعداد فالوئر (دنبالکننده) سنجه خوبی برای دریافت مالیات نیست و عده دیگری هم این موضوع را مطرح میکردند که وقتی یک پلتفرم به رسمیت شناخته نشده است و حتی ساز و کاری برای فیلتر شدن آن در نظر گرفته شده است، چرا باید از درآمد حاصل از فعالیت و تبلیغ در آن مالیات گرفته شود؟
هرچند که به نظر میرسد دو مورد ذکر شده از شمار کسانی که در این فضا با هر شیوهای اقدام به کسب درآمد میکنند، نکاسته است. از طرفی شاید با این قانون، فعالیت صفحات با بیش از ۵۰۰ هزار دنبالکننده سر و سامان بهتری بگیرد ( هرچند که بازهم نظارت دقیقی بر محتواهای تولیدی غیر مجرمانه نیست). اما مشخص نیست تکلیف صحفات با تعداد دنبال کنندگان کمتر از ۵۰۰ هزار نفر چه میشود و احتمالا رشد آنها ادامه خواهد داشت.
با تمام این توصیفات اما همچنان اثرگذاری این صفحات بر افراد ادامه دارد؛ تاثیراتی که از تغییر سبک زندگی، ترویج مصرفگرایی، ایجاد نگاه مقایسهای بین زندگی یک فرد عادی و یک بلاگر و... تنها بخشی از آن است.
در این راستا امانالله قرایی مقدم _ استاد دانشگاه خوارزمی و جامعه شناس، درباره علت گرایش افراد به کسب درآمد از طریق ایجاد صفحه در اینستاگرام، گفت: افراد لازم نیست برای درآمدزایی از طریق اینستاگرام به دنبال اجاره مغازه، خرید سرقفلی و موارد اینچنینی باشند و در عین حال برخی از آنها نیز که بیش از ۵۰۰ هزار دنبال کننده ندارند مشمول مالیات نمیشوند؛ بنابراین به نظر میرسد یک صفحه اینستاگرامی راحتترین راه فروش محصول و یا گرفتن تبلیغات باشد.
وی با تاکید بر اینکه کسب درآمد از اینستاگرام تنها محدود به ایران نیست و در سایر نقاط جهان هم شاهد فعالیت این صفحات هستیم، اظهار کرد: افراد با این شیوه از درون خانه کار میکنند، بدون اینکه خیلی از دردسرهای کار حقیقی را داشته باشند.
قرایی مقدم معتقد است که امروزه فضای مجازی همه چیز را تسخیر کرده است و ادامه میدهد: مردم یا دنبال کنندگان هم از این فضا لذت میبرند و ترجیح میدهند در همین فضا اوقات بگذرانند و یا اقدام به خرید و دریافت خدمات کنند.
وی با تاکید بر اینکه لازم است ضابطه مشخصی برای فعالیت در این صفحات اینستاگرامی وجود داشته باشد، تصریح کرد: اما مسئله این است که جهان در تسخیر فضای مجازی است و برای هر ضابطهای ممکن است راه فراری هم پیدا شود. این فضا به کمک زندگی بشر آمده است اما در عین حال آسیبهای خاص خود را هم دارد.
این جامعه شناس در عین حال نکتهای که برخی از دارندگان صفحات اینستاگرامی با بیش از ۵۰۰ هزار دنبال کننده درخصوص چرایی دریافت مالیات بر درآمد از یک پلتفرم فیلتر شده مطرح میکنند را درست دانست و گفت: وقتی یک پلتفرم فیلتر شده است چطور مالیات گرفتن از آن برقرار است؟ ضمن اینکه قائل به لزوم وجود یک ضابطه مشخص برای فضای مجازی هستم، اما نکتهای هم که دارندگان این صفحات مطرح میکنند درست است.
او با بیان اینکه در جامعهشناسی تئوری «تمدن حسی و مادی» مطرح است، توضیح داد: ذهنیت بشر تاکنون سه تغییر داشته است که از ذهنیت عقلی به ذهنیت شهودی و سپس به ذهنیت مادی رسیده است که بشر اکنون در دوره سوم به سر میبرد؛ در این ذهنیت ظاهر فرد است که او را تعریف میکند چون افراد یکدیگر را به شکل عمیق نمیشناسند و حضور در فضای اینستاگرام میتواند بستری برای خودنمایی و در معرض نمایش قرار دادن آن چیزی باشد که آنها انتخاب کردهاند بقیه ببینند. در این فضا است که موضوع خودگرایی مطرح میشود که هم فرد را به دیگران میشناساند و هم با استفاده و یا سوءاستفاده، بستری برای کسب درآمد او میشود.