صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۳۹۹۸۰
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۱ - ۱۱ بهمن ۱۴۰۲ - 31 January 2024
خداحافظ جادوگر نابغه

مسعود شجاعی به دو دهه حضور در مستطیل سبز پایان داد

شجاعی بر انتخاب‌هایش، وسواسی خاص داشت. مهم‌تر آنکه تجربه بازیکنان ایرانی شاغل در فوتبال اروپا را بسیار مدنظر قرار داد.

عصرایران ؛‌ حسین دلیر - این روزها فوتبال داخلی از تب‌وتاب رسانه‌ای افتاده و نگاه‌ها بیشتر به جام ملت‌های آسیاست. خبرهای بی‌رمق فوتبال باشگاهی ما به جابجایی بازیکن و سرمربی محدودند و طبع تعطیلی لیگ این‌چنین می‌طلبد.

یک رویداد اما با تفاوت بسیار، بهانه‌ی این نوشته گشت. در میانه‌ی هفته‌ی گذشته (سه‌شنبه ۳ بهمن)، کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال برای همیشه از مستطیل سبز خداحافظی کرد. «مسعود شجاعی» در پایان یک تجربه 23 ساله به‌رسم هم‌سلکان پا به سن گذاشته، استوک‌ها را آویخت تا دیگر او را در میانه‌ی مستطیل سبز نبینیم.

برخلاف سکوت فدراسیون فوتبال و باشگاه‌های داخلی؛ باشگاه «اوساسونا» فردای خداحافظی‌اش، با انتشار پستی در شبکه اجتماعی ایکس (توئیتر) نوشت: «مسعود شجاعی ایرانی ‏بازنشستگی‌اش از فوتبال را اعلام کرد. ما همیشه او را به خاطر تکنیک فانتزی و گل‌هایش ‏به خاطر خواهیم داشت. خاطره او برای همیشه در یاد هواداران اوساسونا زنده است. در ‏مرحله جدید برایت آروزی موفقیت داریم نابغه».
بازنشستگی غریبانه شجاعی، بهانه‌ای شد تا در جبران این سکوت؛ 11 نکته از این هافبک فانتزی را در پی بیاورم.

یکم؛
خبر خداحافظی شجاعی از فوتبال نه در قاب تلویزیون که در برنامه اینترنتی «جام ملت‌ها با پژمان جمشیدی» بازتاب یافت. ویژه برنامه‌ای از مجموعه «فوتبال 360» که کوشش عادل فردوسی‌پور خارج از مدار تلویزیون به شمار می‌رود. محتوایی تصویری که از تارنمای اختصاصی و سکوهای اینستاگرام و یوتیوب می‌توان بدان دسترسی داشت.



عجیب‌تر آنکه تلویزیون و برنامه‌های شبیه‌سازی شده‌اش به این جنس رویدادها بی‌تفاوت است! شاید بدین‌سان که مسعود شجاعی‌ها با ملاک‌های مورد انتظار، چندان همخوانی ندارند! رسانه‌ای که از فرصت حضور تیم ملی در جام ملت‌ها؛ برای ایجاد موج اجتماعی هرگونه بهره را می‌گیرد تا بر شمار و آمار مشارکت‌کنندگان در انتخابات بیفزاید. وانگهی به چهره‌های محبوب همین مردم بی‌اعتناست. عجیب نیست شجاعی و دیگرانی چون او به‌عنوان غایبان بزرگ تلویزیون رسمی، ترجیح دهند میهمان تلویزیون‌های اینترنتی شوند!

میزبان شجاعی در چهارمین قسمت این برنامه، پژمان جمشیدی بود که مخاطبان بیش از وجه فوتبالی او را به نقش‌های طنز در فیلم‌ها و سریال‌ها به یاد می‌آورند.

دوم؛
از ماه‌ها پیش و به‌طور دقیق‌تر از پایان لیگ بیستم و دوم مشخص بود شجاعی، دیگر به‌عنوان بازیکن پا به توپ نخواهد شد. او و دیگرانی که به آستانه‌ی میانسالی رسیده در نقل‌وانتقال تابستانی، جایی در فهرست سرمربیان نداشتند. علاوه بر او، برای اشکان دژاگه، محمدرضا خلعتبری، حامد شیری و شماری دیگر از پیرمردهای فوتبال، جایی در میان بازیکنان لیگ برتر باز نشد. اگرچه فرم بدنی برخی‌هایشان همچنان آماده به نظر می‌رسد.

برای نمونه «ساکت الهامی» چندی پیش درباره شجاعی گفته بود: «او از نوابغ فوتبال ما است و تا دو سال دیگر می‌تواند در بالاترین کیفیت فوتبال ایران بازی کند.» این آمادگی بدنی در آستانه چهل‌سالگی، مرهون سبک زندگی سالم اوست. فراتر از کیفیت فوتبالی؛ از سلامت اخلاقی شجاعی می‌توان به‌عنوان الگویی ملموس برای جوان‌ترها مثال آورد.

سوم؛
دیده شدن برای بازیکنی در کلاس فوتبالی شجاعی، کار دشواری نبود. بازیکنانی از این جنس در مستطیل سبز متمایزند. نمایش خود را چنان هنرمندانه ارائه می‌دهند که از سرمربیان دل می‌ربایند. همین می‌شود که از نوجوانی به هدف ایده‌آل در نقل‌وانتقال تبدیل می‌شوند. مسعود، ۱۶ سالگی‌اش را در جوانان صنعت نفت گذراند. به‌سرعت نظر استعدادیاب‌های سایپا را متوجه خود ساخت و در 17 سالگی به امیدهای این تیم پیوست. یک سال بعد درحالی‌که همچنان بازیکنی در رده امیدها به شمار می‌رفت به بزرگسالان نفت آبادان ملحق شد.
در دوازده مسابقه با پیراهن برزیلی‌ها یک گل زد و سپس برای سه فصل، بار دیگر به عضویت نارنجی پوشان در آمد. این بار اما در ترکیب بزرگسالان سایپا، ۶۰ بار به میدان رفت و ۵ توپ را از دروازه حریفان گذراند. با همین تعداد پاس گل و نقش‌آفرینی فوق‌العاده در میانه‌ی میدان، پای او خیلی زود به تیم ملی و بعدتر «شارجه» باز شد. شجاعی در 21 سالگی، لیگ امارات را به‌عنوان نخستین مقصد خارجی برگزید. از همان‌جا بود که پس از دو فصل به «اوساسونا» پیوست تا برای چند سال میهمان فوتبال اروپا شود.

چهارم؛
فراتر از مهارت‌های ذهنی و جسمی؛ موفقیت فوتبالیست حرفه‌ای به مواجهه‌اش با انتخاب‌ها نیز مرتبط است. چه آنکه بهترین استعدادها به‌طورمعمول بازنده‌ی انتخاب‌های اشتباه شده‌اند و چنین سرنوشتی را به شانس گره می‌زنند.

شجاعی بر انتخاب‌هایش، وسواسی خاص داشت. مهم‌تر آنکه تجربه بازیکنان ایرانی شاغل در فوتبال اروپا را بسیار مدنظر قرار داد. از همین رو بود که پس از مصدومیت در اوساسونا و دوری 18 ماهه از میادین، ترجیح داد به‌طور موقت از سطح اول قاره سبز کناره بگیرد و ماجراجویی‌اش را در فوتبال سطح دو ادامه دهد. به‌جای بازگشت به ایران و یا ادامه کار در باشگاه‌های عربی، او در شهریور 92 به لاس‌پالماس رفت تا همچنان یک لژیونر در اروپا باقی بماند. انتخابی که او را برای سال‌های بیشتر، ملی‌پوش نگاه داشت.

پنجم؛
مسعود شجاعی هنوز 21 ساله نشده بود و دقیق‌تر در میانه‌ی 20 سالگی، با درخشش در سایپا به تیم ملی دعوت شد. نخستین بار که با نظر «برانکو ایوانکویچ» به میدان رفت؛ این فرصت را یافت تا به‌عنوان یار تعویضی، ۲۰ دقیقه مقابل لائوس حاضر شود. آن روزها کمتر کسی فکرش را می‌کرد که این جوان به یکی از خاص‌ترین بازیکنان در رده ملی و باشگاهی تبدیل شود.

آخرین تجربه شجاعی برای پوشیدن لباس ملی به 23 آبان 98 در مقدماتی جام جهانی و برابر عراق بازمی‌گردد. در فاصله‌ی این دو دیدار؛ 15 سال از استمرار حضور مسعود در تیم ملی گذشت. 87 بار برای یوزها به میدان رفت و علاوه بر 7 پاس گل، توانست 8 مرتبه دروازه توری رقیبان را بلرزاند.

او تنها 13 بازی برای عضویت در باشگاه یکصدتایی‌های تیم ملی کم آورد. اگر نبود محرومیت چندماهه به خاطر آن بازی باشگاهی با پیراهن «پانانیوس» یونان مقابل «مکابی» اسرائیل و مصدومیت‌ها و حتی به میدان نرفتن در برخی دیدارها، عبور از مرز 100 بازی ملی برای او کاملا در دسترس بود. هرچند در تالار افتخارات؛ شجاعی همچنان رکوردهای کم‌نظیری دارد.

ششم؛
شجاعی پرافتخارترین بازیکن درمجموع ادوار جام جهانی و جام ملت‌ها برای ایران به شمار می‌رود. پس از حضور در جام ملت‌های ۲۰۱۹ در ترکیب تیم «کی‌روش»، تنها بازیکن ایرانی شد که در هفت تورنمنت مهم ملی حضور داشته است. بودن در فهرست تیم ملی در سه دوره جام‌های جهانی 2006، 2014 و 2018 و چهار دوره جام ملت‌های آسیا در 2007، 2011، 2015 و 2019، رکوردی است که او را از این نظر بالاتر از دیگرانی چون دایی، مهدوی‌کیا، نکونام و تیموریان قرار می‌دهد.
افسوس بزرگ برای او، راه نیافتن ایران به جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی است. چنین می‌شد رکورد این شماره هفت بازی‌ساز، جاودانه‌تر از این هم می‌گشت.

هفتم؛
پس از سال‌ها دوری از فوتبال داخلی، بازگشت شجاعی به لیگ برتر یکی از مهم‌ترین رخدادها بود. ۱۲ سال جهانگردی مسعود در تیم‌های باشگاهی اسپانیا، یونان، امارات و قطر با پیوستن به جمع قرمزپوشان تراکتور در سال 98 پایان یافت. درحالی‌که بازیکنان حرفه‌ای به‌ندرت پس از 34 سالگی حضور در مستطیل سبز را ادامه می‌دهند، شجاعی با انتخاب تراکتور به‌عنوان مقصد داخلی بار دیگر شگفتی‌ساز شد. در آن سال با این تیم تبریزی، فاتح جام حذفی شد. فصل بعد به نساجی پیوست و با حضور او و دیگر بازیکنان باتجربه؛ زمینه‌ی تنها قهرمانی تاریخ این تیم در سطح اول فوتبال ایران فراهم گشت. نساجی توانست قهرمان جام حذفی شود تا شجاعی در بازگشت به ایران، دو قهرمانی پیاپی به دست آورد.

شجاعی اگرچه کم اما گل‌های مهمی در رده باشگاهی و ملی به تور نشانده است. با هوش میدانی‌اش، شرایط را بیشتر برای مهاجمان فراهم ساخت تا بخت گلزنی آن‌ها افزایش یابد. از آن دست بازیکنانی بود که از چرخاندن و در اختیار داشتن توپ واهمه نداشت. اعتمادبه‌نفس بالا، تکنیک جنوبی و تسلطش بر توپ؛ او را به‌سان جادوگری فراموش نشدنی درآورده بود.

هشتم؛
فلسفه فوتبالی مسعود شجاعی مبتنی بر ارائه بازی مالکانه و تماشاگرپسند است. شیوه‌ی مورد علاقه هواداران که در تجربه کوتاه او به‌عنوان بازیکن-سرمربی تراکتور، در چند مسابقه اجرا شد. پیوستن شجاعی به جرگه سرمربیان، می‌تواند از این نظر روح تازه‌ای به فوتبال باشگاهی ما بدمد.

او فوتبالی را می‌پسندد که از بیانیه‌نویسی، اتهام‌زنی، جنجال و این جنس رفتارها فاصله دارد. شجاعی، معتقد به موفقیت در آرامش و پرهیز از حاشیه است. گمشده‌ای که کیمیای فوتبال داخلی ما به شمار می‌رود و از این منظر، حضورش به‌عنوان سرمربی مغتنم می‌نماید. چه آنکه شخصیت خاص؛ توانمندی‌ها و تجربه‌هایش به پیوست توان رهبری‌اش می‌تواند او را به یک سرمربی صاحب‌سبک و اثرگذار تبدیل کند. اگر بماند و ادامه دهد! شجاعی قدرت برقراری ارتباط فوق‌العاده‌ای با بازیکنان دارد و با چنین کیفیت‌هایی، می‌توان منتظر بازی‌های تماشاگرپسند از تیم‌های او بود. روحیه و رویه‌ای که به توسعه کیفی فوتبال ما قطعا کمک خواهد کرد.

نهم؛
شجاعی، متولد 19 خرداد 63 در شیراز است. به‌مانند دیگر اهالی شهرهای درگیر جنگ، خانواده او در سال‌های دهه‌ی شصت مجبور به مهاجرت گردید و پس از جنگ بار دیگر به آبادان بازگشتند. او که علاقه و استعدادش مثال‌زدنی بود، خیلی زود راهش از دیگر همبازیان جدا شد. 15 ساله بود که از کوچه‌ها و زمین‌های خاکی به تیم جوانان صنعت نفت رسید و ازآن‌پس زندگی فوتبالی این نوجوان آینده‌دار آغازیدن گرفت.

مانند فوتبالیست‌های بزرگ، موفقیت‌های شجاعی مرهون یکی از نزدیکانش است. محمود برادر بزرگ‌تر که اینک دستیار او در تیم هوادار است، نقش بسزایی در موفقیت فوتبالی مسعود دارد. هم او که ورود برادر کوچکتر را به تیم‌های پایه صنعت نفت هموار کرد، چندی پیش درباره خداحافظی بی‌سروصدایش از فوتبال گفته بود: «در ایران متاسفانه داستان پهلوان زنده را عشق است اجرا نمی‌شود.»

دهم؛
شجاعی اکنون در آستانه چهل‌سالگی می‌خواهد در قامت یک سرمربی جوان اما فرمانده‌ای کهنه‌کار و میدان‌دیده، چکیده‌ی تجربه‌هایش را برای فوتبال باشگاهی به اشتراک بگذارد. آن‌گونه که علی طهماسبی سرپرست هوادار گفته؛ قرار است در روزهای آینده مسعود شجاعی به‌طور رسمی به‌عنوان سرمربی این تیم معارفه شود. اگرچه در دو هفته پایانی نیم‌فصل نخست، شجاعی به‌طور غیررسمی هدایت بنفش‌ها را برعهده گرفت و با یک مساوی و یک پیروزی آغازی امیدوارکننده در این آزمون تازه داشت.

پیش‌تر در یک تجربه‌ی متفاوت و جسورانه، برای چند هفته به‌عنوان بازیکن-سرمربی؛ هدایت تراکتور را عهده‌دار بود. واگذاری مسئولیت سنگین سرمربیگری به بازیکن همان تیم، کاملا در گرو شخصیت خاص و ویژگی‌های منحصربه‌فرد آن بازیکن است. موقعیتی که برای اولین بار در تاریخ لیگ برتر برای علی دایی ایجاد گشت و بعدتر در تیم تراکتور برای مسعود شجاعی پدید آمد. همه‌ی این موفقیت‌ها در حالی رقم خورده که شجاعی هیچ‌گاه پیراهن سرخابی‌های پایتخت را به تن نکرد. بی‌آنکه بازیکن یکی از این دو تیم پرطرفدار باشد، سال‌ها در فهرست تیم ملی قرار گرفت و حضوری طولانی در باشگاه‌های غیر ایرانی داشت.

یازدهم؛
در دنیای فوتبال بزرگان زیادی بدون خداحافظی رسمی، کفش‌های خود را آویختند. افسوس که چنین رویه‌ای به‌رسم فوتبال باشگاهی و ملی ما درآمده است. برای ملی‌پوشانی که در سکوت و غربت رسانه‌ای از میانه‌ی میدان فاصله گرفتند، می‌توان رویدادهایی خاص و دیدارهایی دوستانه در نظر گرفت. چنین رویدادهایی، ظرفیت فراوان رسانه‌ای، ورزشی و اجتماعی دارند. فدراسیون فوتبال می‌تواند از رهگذار چنین برنامه‌هایی، به اهداف خیرخواهانه دلخوش باشد و این مسئولیت اجتماعی را بهانه قرار دهد.

دیگر رسم شایسته در پاسداشت سرآمدان؛ گذاردن نام آن‌ها بر مکان‌ها و معابر است. در این فقره، اگر شهرداری و شورای شهر آبادان بنا ندارد یا نمی‌تواند خیابانی را به نام این چهره‌ی نام‌آور کند؛ می‌توان از تیم صنعت نفت توقع یک واکنش درخور داشت. نفتی‌ها در هفته 25 لیگ برتر، میهمان هوادار هستند. اگر حضور مسعود شجاعی بر نیمکت این تیم تهرانی رسمی شد و تا آن هنگام ماندگار؛ فرصتی کم‌نظیر است تا آبادانی‌ها از این فرزند خود تجلیل کنند. این‌گونه همسنگ با عنوان موسسه فرهنگی ورزشی صنعت نفت آبادان؛ اندکی کنش فرهنگی صورت گرفته است! کنشی البته متفاوت از اهدای یک قاب عکس و نظایر آن!

اگر هیچ‌یک محقق نشد؛ می‌توان از امور ورزش شرکت پالایش نفت آبادان انتظار داشت در اقدامی نمادین، نام ورزشگاه «پیروز» یا هر مکان ورزشی دیگر در این شهر را به «مسعود شجاعی» تغییر دهد. به‌شرط آنکه بدانند سرمایه‌گذاری بر قهرمانان زنده، موثرتر از یادکرد درگذشتگان است!

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200