حالا فرصت آن رسیده تا به کمک این مقاله به شما بگوییم چه آدمهایی بهتر است کتاب بخوانند!
به گزارش راهنماتو، آلبر کامو، نویسنده و فیلسوف مطرح فرانسوی در کتاب سیزیف مینویسد:
خودکشی تنها اعتراف به این امر است که زندگی «به زحمتش نمیارزد».
ممکن است برخی از ما گاهی به این مساله فکر کردهایم که این زندگی به شدت بیمعنی است و بهتر است آن را به پایان برسانیم. یا شاید افرادی را پیرامون خود دیدهایم که دست به خودکشی زدهاند یا فکر این کار را در ذهن میپرورانند.
اما، به نظر کامو و من، زندگی به زحمتش میارزد و باید در برابر افکار پوچ، عصیان کرد. کتابها زمینهای برای ما فراهم میکنند که بیشتر بتوانیم معنای زندگی را درک کنیم و گاهی به آن بهعنوان یک انسان معنا ببخشیم.
بههمین خاطر، هرچه بیشتر خودمان را غرق در کتاب خواندن کنیم، بیشتر از افکاری مثل خودکشی فاصله خواهیم گرفت یا میتوانیم به کسانی که از خودکشی حرف میزنند راهنماییهای درستی ارائه دهیم.
حتما تا بهحال شده است که از شدت بیکاری، انواع و اقسام افکار منفی به ذهن ما سرازیر شوند و ما را به دل سیاهیهای انرژی منفی بکشانند. کسانی هم هستند که مدام نشخوار فکری دارند و برای یک مساله کوچک یا بزرگ انقدر فکر میکنند که حتی برای انجام دادن کاری مهم، تمرکز کافی ندارند.
چنین افرادی با کتاب خواندن میتوانند زمان خالی موجود در یک روز یا هفتهشان را پر کنند. بعلاوه، هرچه بیشتر در دنیای کتابها غرق شویم، کمتر به مسائل حاشیهای و بیمعنی فکر میکنیم.
وقتی که ما برای کتاب خواندنمان زمانی مناسب ترتیب دهیم و به خودمان قول بدهیم که سرموقع این کار را انجام دهیم، خودبهخود ذهن ما شروع به ساختن روتین میکند.
اگر میپرسید چرا باید به شما بگویم که کتاب خواندن یکی از آن کارهای جذابی است که ما را به خود وابسته میکند (چون ما میخواهیم سرنوشت شخصیتها یا نتیجهگیریهای یک کتاب را بدانیم!) و اجازه نمیدهد که از آن دل بکنیم، فقط باید کتابی درست و مناسب با شخصیت و سلیقهمان پیدا کنیم.
برخی مواقع پیش میآید که غرق در روزمرگیها فراموش کنیم کنترل تلویزیون را کجا گذاشتهایم، یا فراموشیهایی این چنینی. شاید باور نکنید که کتاب خواندن نه تنها باعث میشود که این فراموشیهای کوتاه مدت و کماهمیت از بین بروند، بلکه تاثیر مثبتی بر ذهن ما گذاشته و از آلزایمر در دوران پیری جلوگیری میکند.
فرآیند چنین تاثیری در ذهن، کاملا علمی و منطقی است. فرض کنید شما با خواندن یک رمان (یا حتی یک کتاب در حیطه جامعهشناسی یا هر کتاب دیگری) مجبور میشوید که مقدار زیادی اطلاعات را به ذهن بسپارید تا ادامه کتاب را بهتر متوجه شوید.
برای حفظ این اطلاعات، ذهن، سیناپس ایجاد کرده یا بخشی از حافظه که از پیش، اندک اطلاعاتی درباره آن موضوع داشته است را تقویت میکند. پس اگر آدمی فراموشکار هستید حتما باید کتاب بخوانید.
آدمهایی که احساس همدلی ندارند حتما باید کتاب بخوانند چراکه برخی از ما در سختترین شرایط زندگی، حتی اگر به کمک دیگران نیازی نداشته باشیم، همدلی آنان را برای آرامش روانمان مفید میدانیم.
ممکن است بتوانیم با نبود این همدلی کنار بیاییم و قدرت خودمان را افزایش دهیم، اما وجود یک همدل همواره مفید است. گاهی نیز ممکن است در مواجهه با مشکل یک شخص، درک خاصی از شرایط او نداشته باشیم و نتوانیم برای او همدلی خوب باشیم.
کتاب خواندن میتواند احساس همدلی ما را تقویت کند. چند لحظه خود را در دنیای کتاب هری پاتر تجسم کنید! ما از طریق این کتاب میتوانیم احساس همدلی در یک خانواده یا جمعی از دوستان را تجربه کنیم و از آن لذت ببریم.
جالب این است که کتاب خواندن به ما میآموزد، همدلی کردن با دیگران باعث آرامش خودمان خواهد شد، این دقیقا احساسی است که همدلی به همراه دارد. بعلاوه، ما با همدلی از شدت استرس خود میکاهیم و خاک مُردهای که بر روی برخی از روابط هست را میتکانیم.
اگر شما هم مثل من آدمی هستید که مدام استرس دارد و احساس میکند که ممکن است کاری را اشتباه انجام دهد یا مسالهای خوب پیش نرود بهتر است کتاب بخواند. شاید باورتان نشود ولی هربار که کتاب میخوانم به حدی از آرامش میرسم که هیچ جایی برای استرس باقی نمیماند.
درواقع، کتاب خواندن همچون یک تمرین برای ذهن است که چند لحظهای زندگی با تمام فرازونشیبهایش را رها کنیم و در رودی غرق شویم که قرار است ما را به بهشتی برای زیستن برساند. این مساله نزد روانپزشکان نیز روشن و واضح شده است، بنابراین آنان به افرادی که استرس دارند پیشنهاد میدهند که حداقل روزی نیم ساعت کتاب بخوانند.