در دوران اشکانی برای مردان دو پوشش مختلف وجود داشت، لباس مخصوص سواران دارای اسب های زره پوش بود که ساختار لباس نظامی آن دوران را نشان می دهد و نقش خطی در دوراروپوس دیده می شود و دیگری لباس های اشرافی آن عصر که به خصوص در مجسمه مرد شمی و مجسمه هترا در آن دوره معلوم است.
به گزارش بیتوته، از خصوصیت های طراحی لباس مردان، استفاده از شلوار به واسطه تناسب آن با اسب سواری بوده است.همنطور تن پوش سنتی کوتاه(تونیک کوتاه با آستین تنگ) با شیوه زندگی این قوم هم مناسب بوده است.
کم کم پادشاهان اشکانی از لباس هایی بلندتر و پر چین تر استفاده کردند. سایکس، لباس اولیه پارت را قبایی بلند، گشاد و شلواری گشاد می داند که روی آن عبا یا جبه نظامی می پوشیدند ولی به تدریج این لباس متروک و تنها به جامه نرم و عبایی بر روی آن اکتفا می شد و دمپای شلوار را جمع می کردند.
این فرق را می توان در نقش تخت جمشید مشاهده کرده ام. نقش مهم دیگری که لباس عمومی پارتیان را نشان می دهد در نگاره مهرداد اول و درباریانش در تنگ نوروزی دیده می شود.
طرح نقش برجسته های سر پل ذهاب استفاده از قبای (کندیز) با یقه گرد و جلو باز است که به وسیله بندهایی به هم وصل شده اند. در طرح های قدیمی تر این بالا پوش به طور آزاد بر روی شانه ها افتاده ولی نمونه ای با آستین های خیلی تنگ مربوط به سده 4-5 میلادی هم به دست آمده است.
در نگاره تنگ سروک تصویری از استفاده شنلی که در جلوی سینه به هم آمده، پیراهنش بلندتر تا پایین زانو مشاهده می شود. ولی یکی از مدارک به دست آمده از دوره اولیه هنر اشکانی، مجسمه شاهزاده اشکانی شمی در موزه ایران باستان وجود دارد.
این تندیس شلوار نیم تنه کوتاه، نمونه ای از پوشش اولیه اشکانیان را نشان می دهد. قطعات صدفی یکی از الگوهای شمی علامتی بر عمومیت این سبک لباس است اما به نظر می رسد این لباس ویژه سوارکاری بوده و در بخش عقب به شکل بالشتکی و پاپوشی لوله وار و بدون نشیمنگاه است.
این لباس اطلاعات خیلی مناسبی را درباره شلوار اشکانی در اختیار می گذارد. با اتکا بر نوشته استرابون درباره شلوار سه تکه اشکانی، ذکا اعتقاد دارد که در شلوار این مجسمه، بر روی یک شلوار چسبان زیرین دورانپوش بسته شده و از پهلو ها گذاشته و در بخش پشت با بندی به دور کمر محکم می شده است.
ظاهر سفت و پهنای آشکار چین ها و (بدون احتیاج به ثابت کننده چین های نرم مشابه)جنس نرم و لطیف آن حاکی بر استفاده از پارچه پشمی،نخی یا کتان ضخیم است. نمونه شلوار آن در گروه بلخ در پلکان آپادانا دیده می شود که خاستگاه شمال شرقی این پوشش را نشان می دهد.
پیراهن زنان این زمان به چند طرح گوناگون تقسیم میشود که با رنگهایی معمولا سفید و ارغوانی تزیین شدهاند. سادهترین نوع آنها پیراهنی گشاد و بلند با یقهی گرد و دو تکه بوده است و در زیر سینه با نواری بسته می گردید.
پس علت ریزش چینهای ظریف و عمودی بسیاری در لبهی پایین دامن میشد. به همین علت به احتمال خیلی قوی استفاده از پارچهای لطیف با بافت ریز وجود داشته است و این موضوع پیشرفت در صنعت نساجی را هم به اثبات میرساند.
پیراهنی دیگر که بدون آستین بوده است و در قسمت سرشانه به وسیلهی دکمهای جمع میشد، کوتاهتر از پیراهن بالا بوده و روی آن پوشیده میشد و بخش جلوی لباس تا به جلوی ناف بلند بود و وضیتی دراپه (دارای چین و شکن) داشت. بعضی اوقات هم با یقهای تنگتر آویزانی آنرا جمع و طرحی جدید بر لباس انجام می دادند.
روی پیراهنها نقشهای گوناگون سوزندوزی یا قلاب دوزی پیاده میکردند. مثالی دیگر، پیراهنی آستیندار با آستین بلند و تنگ و چسبان بود که به علت بلندی آستین، چینهای افقی ظریفی روی آن به وجود می آمد و بیشتر به زیبایی لباس اضافه می کرد.
این پیراهن هم در زیر سینه با نواری جمع میشد. مثالی از پیراهن بالا در بر تن مجسمهای از شهر هترا یا الحضر بهنام پرنسس واشفاری در موزه بغداد است که میگویند دختر سناتروک اشکانی (اشک دهم) است. این بانو پیراهنی پوشیده است که در سرشانهی چپ با دکمهای به تکهی پشتی متصل شده است و دامن پرچین پیراهن آستین دارش (که خیلی بلند است) هم از زیر چادرش در جلوی لباس معلوم است.
بعضی از پیراهنهای بالا، بعضی اوقات همه با شکل های لوزی شکل طراحی شدهاند. که میتواند شامل شلوارها هم بشود. همینطور با نوارهایی به احتمال زیاد حاشیهدوزی یا بافته شده در مچها و لبهی یقه زینت میشدند. بعضی وقتها هم یک یا سه نوارِ زینت شده از جلوی تنپوش آویزان میشد که یادآور تونیکهای تزیین شده در آخرای دورهی هلنی بینالنهرین است.
چادر، پارچهای مستطیل بوده است که به شکل استوانه طراحی میشد. این نوع از چادر در قسمت بالای درز استوانه، زیر فلزی گرد یا شکلی دیگر، به اشکال گوناگون بسته میشد و حلقهای از بندهای زنجیر یا بافتههای ابریشمی بر روی آن آماده می شود که موقع پوشیدن، دست چپ را از حلقه عبور می دادند و آن را بر روی شانه بند میکردند و آنگاه چادر را روی سر می گذاشتند.
نوع دیگر آن در قسمت پشت سر به کلاهی بلند و مخروطی شکل و مطبق وصل میشده که پشت سر آویزان بوده است و بعضی اوقات هم زنان آنرا مثل شنل بر روی دوش میانداختند یا به دور کمر خود میبستند. لازم به گفتن است که کلمه چادر که واژه سانسکریتی است به اسلام تعلق ندارد، بلکه از گذشته ایرانیان چادر سرمیکردند چون قبل از این که مذهب اسلام وارد ایران شود آن را پیش هخامنشیان میبینیم.
سرِ مجسمهی مرمری ملکهای مه در شوش پیدا شده است و آنرا ملکه موزا همسر فرهاد چهارم اشکانی می دانند، دارای تاجی کنگرهدار و مربوط به آخرای قرن اول میلادی است. همینطور در پشت یکی از سکههای چهار درهمی تاج این ملکه دیده میشود.
بعضی از این زنان اشکانی شلوارهای بلند و پرچین می پوشیدند که تا روی زمین ادامه داشت. چینهای شلوار افقی است که شکل راحتی به آن میدهد. بلندی این شلوار تا روی کفش امتداد داشت و از بالا به پایین با حاشیهای پهن زینت شده بود. بعضی از شلوارها هم روی کفش را نمیپوشاند زیرا در داخل پوتینی نرم با زبانهی چرمی قرار میگرفت.
زنان روستایی قوم اشکانی بیشتر آنها نقابی نیلی رنگ بر چهره داشتند که از پوشش مورد علاقهی زنان بر روی صورت بوده است و بعضی اوقات آن را به پسِ سر آویزان می کردند.
طرح برجستهای از پالمیرا در موزهی لوور وجود دارد که بانویی از دوران اشکانیان را نشان میدهد این بانو چادری بر سر دارد و از زیر آن، سرپوشی پیدا است به شکل عمامهمانند بوده و بافتی مطلوب و زیبا دارد. بر بالای پیشانی و پایین سرپوش، فلزی پهن (کندهکاری و برجستهکاری) موی سر را مانند نواری پوشانده است و بقیهی موها در دو سمت به شکلی مطلوب به عقب کشیده شدهاند.
در ضمن کلاه بزرگ و با شکوه شاهزاده واشفاری، یکی از وجوه تفاوت او از دیگر بانوان اشکانی است. برای این شاهزاده چادر نه روی یک سرپوش ساده، بلکه بر یک کلاه چند بخشی قرار دارد که از پنج ردیف تشکیل شده است و به شکل اریب از دو ردیف سنگ های گرانقیمت تشکیل شده است که از نوک تاج عبور میکنند. با یک حرکت زیبای دست واشفاری، چادر بر روی زانوها جمع شده است.
ایرانیان در دوره اشکانیان دارای کفشهای گوناگون و توانگرتر از مردم دورهی قبل از خود بودهاند. طوری که به نظر میرسد، بانوان در این زمان کفشهایی مانند کفش مردان استفاده میکردند که فقط در نقاشیهای معبد زئوس در دورا-اروپوس میتوان کفش بانوان را دید.
کفشهای گشاد و چرمی بدون شکل و نیز پوتینهایی از پارچهی چرمِ خیلی نرم و ظریف که دارای ساق و زبانه بود، همینطور پوتینهای بنددار از نمونهی کفشهای این دوران هستند.
کمربند زنان برعکس مردان، نواری باریک بود که در زیر سینه پیراهن را جمع میکرد و باعث به وجود آمدن چینهایی لطیف و ظریف در روی سینه و پایین آن و نیز در حاشیهی دامن لباس می گردید. این کمربند را با نام آپودِرم میشناختند.
به گفته اردشیر خدادادیان بانوان اشرافی ایران اشکانی به زیورآلات و جواهرات علاقهای زیادی داشتند. درباره آرایش زنان، به گزارش رومیان، برای لبها رنگ سرخ، برای پشت چشمها رنگ سیاه که بیشتر سرمه بوده است و نیز سرخاب برای گونهها استفاده می کردند.
زنان گیسوان خود را به روش یونانیان آرایش میکردند و از بین سر فرق باز می کردند و جواهرات بر اثر آرایش اضافه می کرد. خیلی قطعههای ظریف و دقیق پرداخته به شیوه یونانی هلنیستی فراهم شده بودند به طوری که زنان خوشپوش پارتی در میزان جواهری که به خود آویزان می کردند با زنان شیکپوش دوران ادوارد (پادشاه انگلیس) برابری میکردند.