عباس عبدی در اعتماد نوشت: سازمان ثبت احوال که آمار زاد و ولد و مرگ و میر، ازدواج و طلاق را مستمرا حتی به صورت هفتگی و با ریزجزییات منتشر می کرد بیش از یکسال است که انتشار دادهها را متوقف کرده است.
دو ماه اول را با اعلام ۶ رقم تولد و وفات برحسب جنسیت و ازدواج و طلاق ماجرا را ختم کردند. دو ماه دوم را هم تکرار کردند، ولی از ماههای بعد همین را هم دریغ داشتند. همچنین انتشار اسامی انتخابی برای نوزادان نیز به کلی حذف شده است، حتی دسترسی به اطلاعات و آمارهای قبلی نیز میسر نیست.
همچنین انتشار آمار تورم، آمار تولید ناخالص داخلی، آمار نیروی کار و... حدود نصف سال ۱۴۰۰ شده است. همچنین تا امروز هنوز آمار تورم آذر منتشر نشده است. احتمالا نتایجش رضایتبخش نیست.
تولید و انتشار آمارهای گمرکی، هزینه و درآمد خانوار، اوقات فراغت، آمارهای آب و برق و انرژی، آموزش و پرورش و دانشگاهی و... همگی دچار رکود جدی شده است، البته نسبت به اعتبار آنها هم باید حساس بود.
دیگر اینکه تقریبا از پژوهشهای عینی که بازتابدهنده واقعیت باشد، چیزی نمیبینیم. پیمایشها و نظرسنجیها نیز کمتر یا انتشار آنها محدود شده است. نمونهاش همین نظرسنجی اخیر ایسپا درباره انتخابات است که اطلاعات اندکی از آن منتشر شد. در حالی که جزییات مهم آن زیاد بوده است.
نه فقط تولید و انتشار اینها محدود شده است، بلکه اگر کسی هم بخواهد تولید کند، در عمل مجاز به انجامش نیست. این نحوه برخورد با واقعیت که کوششی نظاممند برای قلب واقعیت و معرفی نادرست از آن است در رسانههای رسمی نیز بازتاب دارد. به عبارت دیگر همیشه بخش کوچکی از واقعیت را میبینند و بخشهای مهمی را نادیده میگیرند، گویی که نیست.
چرا این نیروی سیاسی تن به پذیرش واقعیت نمیدهد از جمله هنوز به شکل عجیبی معتقدند که دینداری مردم و جوانان در حال تقویت شدن است یا مردم از سیاستهای رسمی با شور بالایی حمایت و استقبال میکنند؟
به نظر میرسد که پذیرش واقعیت آنان را با بحران مواجه میکند و باید تبعاتی را بپذیرند که نمیتوانند تحمل کنند. انقلابی که متکی به مردم بوده، چگونه میتواند همچنان خود را انقلاب تعریف کند ولی مردم از آن فاصله گرفته باشند؟ فقط یک پرسش باقی میماند که تا کجا این ندیدن و نشنیدن ادامه خواهد یافت؟