صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۹۰۷۱۲۸
تعداد نظرات: ۲۳ نظر
تاریخ انتشار: ۰۵:۵۲ - ۲۲ شهريور ۱۴۰۲ - 13 September 2023

زمین‌لرزه در مراکش/ مرگ «چای نعنا» نمی‌نوشد...

سفرنامه «چای نعنا»آن قدر بوی زندگی می‌دهد که با اطمینان می‌توانیم گفت: مرگ، هیچ‌گاه چای نعنا نمی‌نوشد که اگر می‌نوشید با زلزله سراغ مراکش زیبا نمی‌رفت...

  عصر ایران؛ مهرداد خدیر- صبح شنبه بنا داشتم به معرفی کتاب بسیار خواندنی و در عین حال دیدنی «چای نعنا» بپردازم که سفرنامه و تصاویری است که منصور ضابطیان - روزنامه‌نگار و برنامه‌ساز تلویزیونی (تا پیش از خالص‌سازی‌های اخیر) ثبت و ضبط و با نثری بسیار روان و در فرمی چشم‌نواز ارایه کرده است.

   خوش‌بختانه کتاب به چاپ پانزدهم رسیده و این روند ادامه دارد  و حالا مجموعه سفرنامه‌های او - که نشر مثلث با شکل و شمایل و فرم جذابی منتشر می‌کند - متنوع‌تر شده است. مجموعه‌ای که با «مارک و پلو» - و نه مارکوپولو!- شروع شد و سفر به جاهای مختلف را دربرمی‌گیرد. هر چند سفرنامه‌های اول راهنمای مسافرت ارزان هم بود و این آخری‌ها نشان می‌دهد دغدغه مادی نویسنده کمتر شده است. 

 باری، به گواهی همکارانی که شنبه نویسنده این سطور را با «چای نعنا» در دست دیدند دوست می‌داشتم مخاطب را در لذت آن شریک کنم با این عنوان:‌ «سفر به مراکش با ۱۰۰ هزار تومان!» چرا که بهای کتاب همین قدر یا اندکی بیشتر است و در وانفسای گرانی مغتنم آن هم با این همه دقت و ظرافت. 


  در حال توضیح واژه «نعنا» بودم و این که اگر در فارسی دیگر به صورت «نعناع» نوشته نمی‌شود نادرست نیست چرا که نعناع، عربی است و نعنا فارسی. کما این که انشا و املا و ابتلا هم دیگر در فارسی به همزه ختم نمی‌شوند و به همین خاطر با حرف «ی» صفت یا واژه اضافی دیگر می‌پذیرند: املای حسن و نه املاء حسن! که خبر رسید که در مراکش زلزله آمده و در آغاز صحبت از صدها کشته بود و حالا در بامداد چهارشنبه به سه هزار تن رسیده است.


 بیشترین آسیب و تلفات مربوط به شهر «مراکش» است و به همین خاطر باید همان توضیح نویسنده سفرنامه را بیاوریم که ما در جهان تنها مردمانی هستیم که به این کشور می‌گوییم مراکش. زیرا مراکش در واقع نام چهارمین شهر بزرگ کشوری است که دنیا به نام «موراکو» می‌شناسد و خودشان و بقیه مردم جهان با این نام آشناترند و ایرانی‌ها هم تا چند دهه پیش بیشتر واژه «مغرب» را به کار می‌بردند اما چون مغرب به بخش بزرگ‌تری از آفریقا و شامل همین کشور به اضافه الجزایر و تونس اطلاق می‌شده در همه منابع نام مراکش جای‌گزین آن شده و جالب این که ترکیه هم تنها کشوری است که به مراکش یا موراکو می گوید «فس». فس هم نام سومین شهر بزرگ مراکش است و حالا به آن متن باید افزود که این شهر هم از زمین‌لرزه آسیب دیده است.


اگر بنا بر معرفی کتاب قبل از زلزله بود طبعا بر بخش کازابلانکا باید بیشتر درنگ می‌شد که به خاطر فیلم جاودانه کازابلانکا با بازی ماندگار اینگرید برگمن و همفری بوگارت موجب شهرت و محبوبیت مراکش نزد مردمان جهان شده در حالی که فیلم در واقع به جز صحنه هایی معدود در استودیوهای هالیوود ضبط شده است!

 نوشیدنی چای نعنا به قدری در مراکش محبوب است که منصور ضابطیان مقدمه خود را با این جملات به پایان می‌رساند: قبل از شروع مطالعه کتاب توصیه می‌کنم دسته‌ای نعنای تازه بخرید، آن را با کمی چای سبز یا سیاه توی قوری دم کنید، پنج دقیقه صبر کنید.... حالا کتاب آماده خواندن است، به مراکش خوش آمدید!


  اکنون اما جایی برای این فانتزی‌ها نیست چرا که از شامگاه جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ که زلزله‌ای با بزرگای ۶.۸ ریشتر شهرهای مراکش، کازابلانکا و فاس را لرزانده مرگ در این کشور پرسه می‌زند و تا کنون قریب سه هزار تن را بلعیده است و تجربه نشان داده آمار تلفات زلزله هر روز بیشتر می‌شود چرا که امید به یافتن افراد کاهش می‌یابد و شمار بیشتری را باید در زمره قربانیان به حساب آورد چندان که در ترکیه هم چنین بود.


  ضابطیان نوشته بود: فس و ما در بالا آوردیم فاس. این کلمه برای فارسی زبانان به دو سبب آشناتر است. یکی این که تلفظ به ای صورت برای ما آسان تر است مانند فاکس به جای فکس و جاز به جَز. دیگر این که یادآور کنفرانس فاس است و  اگر کسی اهل سیاست باشد آن را به خاطر دارد. شهرت برخی شهرها به خاطر کنفرانس‌های مهم سیاسی است که میزبانی کرده‌اند و فاس مراکش یکی از آنهاست که در دهه ۶۰ اخبار آن به صورت منفی در رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی انعکاس می‌یافت. در همان سال‌ها که در اخبار تلویزیون ایران می‌گفتند حسن شاه مراکش و حسین شاه اردن. زیرا در زمره حامیان صدام حسین بودند و اگرچه به خود صدام حسین می‌گفتیم صدام اما حسن و حسین ملک حسن و ملک حسین را تغییر ندادیم و تنها عنوان ملک را از آنان ستاندیم.


  حالا سال‌هاست که حسن و حسین در اردن و مراکش درگذشته‌اند و پسران آنان بر جای‌شان نشسته‌اند و شگفتا که در بهار عربی جمهوری‌هایی که به واقع موروثی بودند بیشتر دست‌خوش تغییر شدند تا پادشاهی‌ها یا امیر نشین‌ها کما این که مراکش و اردن و کویت را می‌توان با مصر و لیبی و سوریه مقایسه کرد. جنس اعتراضات سوریه البته در ادبیات رسمی ما از جنبش‌های بهار عربی تفکیک می‌شود.

   وقتی مرگ در مراکش و به ویژه در شهر مراکشِ مراکش پرسه می‌زند دیگر نمی‌توان از چای نعنا گفت و تنها باید گفت مرگ چای نعنا نمی‌نوشد. سهراب سپهری البته می‌گوید «مرگ، گاهی ریحان می‌چیند» اما مراد او این است که مرگ، پایان نیست و آن را نباید در نقطه مقابل زندگی توصیف کرد:

 مرگ، پایان کبوتر نیست/مرگ، وارونه یک زنجره نیست/ مرگ در ذهن اقاقی جاری است، مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد..... تا جایی که می‌رسد به این‌که : مرگ، گاهی ریحان می‌چیند و می‌خواهد بگوید همین دور و برهاست و پرسه می‌زند: مرگ، گاه درسایه نشسته است به ما می نگرد/ و همه می‌دانیم/ ریه‌های لذت پر اکسیژن مرگ است...


  اول بار در مراسم تشییع زنده‌یاد احمد بورقانی در بهمن ۱۳۸۶ و در حیاط ساختمان انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران دیدم که برخی این نوشته را در دست دارند: مرگ، گاهی ریحان می‌چیند که البته با منظور سهراب در تعارض بود. چرا که مراد او این نیست که مرگ دوست داشتنی‌ها را از ما می‌گیرد تا یادآور آن شعر اعلامیه‌های ترحیم یا روی سنگ‌های قبر باشد که گلچین روزگار عجب خوش‌سلیقه است/ می‌چیند آن گلی که به عالم نمونه است (شاعر البته مثل گلچین روزگار خوش‌سلیقه نبوده چون سلیقه و نمونه را هم‌قافیه در نظر گرفته!)


 مرگ، گاهی ریحان می‌چیند یعنی مرگ زنده است و همین دور و برهاست ولی به هر رو از آن پس این شعر در معنی متفاوتی به کار می‌رود. مرگ اما اگر گاهی ریحان هم بچیند هیچ‌گاه چای نعنا یا نعناع نمی‌نوشد که اگر می‌نوشید جان هزاران انسان در مراکش یا موراکو یا مغرب را نمی‌گرفت و به ما مجال می‌داد با طیب خاطر سفرنامه منصور ضابطیان به کشوری را معرفی کنیم که ایرانیان با آن چندان آشنا نیستند و چنان که نویسنده کتاب به درستی یادآور شده ریشه فاصله را باید به خاطر آن دانست که اوایل پیروزی انقلاب ملک حسن به محمد رضاپهلوی در رباط پناه داد و مانند ملک حسین و انور سادات در لیست سیاه قرار گرفت و ۳۵ سال طول کشید تا دو رابطه مجددا برقرار شود و البته رباط هم از زلزله آسیب دیده است.


  ضابطیان نوشته است: شهر مراکش را می‌شود بارها و بارها دید و هر بار چیزی ته دل آدم فروبریزد. می‌شود رفت به قصرهایش که انگار آدم را کپی پیست می‌کنند در روزگارهایی دور. وقتی در قصر بیهایا هستی عطر گل‌ها و شکوه درخت‌ها در کنار دیوارهای سر به فلک کشیده تو را در خلسه‌ای فرو می‌برد که حتی ستم‌های احمد بن موسی ساکن اصالی قصر را هم به فراموشی بسپاری.


  نمی‌دانیم زمین‌لرزه (‌یا پارسی آن: بومهن) با قصر بیهایا یا بدیع چه کرده و بر سر بناهای تاریخی همان بلایی آمده که در ۵ دی ۸۲ در زلزله بم با ارگ بم یا نه اما اگر ویران شده باشند این توصیفات دیگر به کار نمی‌آید و به جای قصر باید ویرانه آن را دید که نه تنها به خلسه فرو نمی‌برد که غرق غم و اندوه می‌سازد.


  او نوشته است: می‌توان در قهوه‌خانه‌ای نشست و چای نعنا نوشید. مراکش سرزمین مهربانی است. سرزمین طلوع‌های نارنجی و مخملی و غروب‌هایی آمیخته با اذان‌های برآمده از قلب. بی بلندگوهای قلابی. مراکش برای هر که چیزی دارد تا عاشقش شود و عاشقش بماند.


  با این توصیفات گزاف نیست اگر گفته شود هیچ ایرانی‌یی به اندازه منصور ضابطیان که حاصل سفر ۲۰ روزه خود را در «چای نعنا» نوشته از اخبار زلزله اندوه‌گین نشده و با خود نگفته باشد کاش فلان بنا نریخته باشد.


  وقتی جایی را می‌بینی خبرهای آن حس متفاوتی می‌دهد و خود یک بار نه با زلزله که با رخدادی دیگر تجربه کردم. جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۸۵ اتفاق افتاد در حالی که تنها یک ماه قبل ما به این کشور رفته بودیم و حالا ساختمان‌هایی که ویران می‌شد آشنا در نظر می‌نشست.


  وقتی سهراب سپهری می‌گوید مرگ، گاهی ریحان می‌چیند لابد می‌چیند که گفته است. اما سفرنامه «چای نعنا»ی ضابطیان آن قدر بوی زندگی می‌دهد که با اطمینان می‌توانم گفت: مرگ، هیچ‌گاه چای نعنا نمی‌نوشد!

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مصطفی
۰۰:۵۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۵
در یک سفر خارجی با یکی از همین افراد کشور مغرب اشنا شدم
از روستاهای اطراف شهر مراکش
از منطقه ای به نام سیدی عیسی
چقدر انسان های بامعرفت و دوست داشتنی
درسته که فقیر هستند ولی باشخصیت و محترم
فرید
۰۹:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۴
برا شهرستان ها، چظور میشه این کتاب رو سفارش داد؟
عصر ایران شماره تلفن نشر مثلث: 88840576-021
مینا
۲۰:۲۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
خیلی جذاب ه و زیبا درست کردن کتابارو. قیمت هاش هم مناسب ه. من تا حالا چندتاش رو خریدم و راضیم. ممنون از آقای ضابطیان و از آقای خدیر
Reza
۱۷:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
بعد قذافی لیبی هم از بین رفت
ناشناس
۱۰:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
داشتم با خودم فکر میکردم که مگه درستش نعناع نیست؟ دیدم چه خوب توضیح دادین. خیلی خوبه که به جنبه های مختلف میپردازین. یعنی اگه آدم با بخشی از نوشته هاتون موافق نباشه اون قدر توش اطلاعات ریز و درشت میدین که ادم با خودش میگه اون تکه را قبول نداری از اون قسمت دیگه ش هم لذت نبردی؟!
عصر ایران سپاس گزار. یک بار وقتی در ادعای احمدی نژاد درباره رشد اقتصادی در روزنامه پول تشکیک کردیم به روش مخصوص خودش گفت یعنی این همه کار می کنیم 10 درصد هم نیست؟!
ناشناس
۱۰:۱۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
درود بر شما و نویسنده کتاب که مثل شما روزنامه نگار باسواد و خوش قلمی یه. خیلی زیبا نوشتی آقای خدیر. راستی شما خودت سفرنامه نمی نویسی؟
عصر ایران

سپاس از شما. شرط لازم برای سفرنامه نوشتن خود سفر است و چون شوربختانه مخاطب شما چندان اهل سفر فیزیکی نیست طبعا سفرنامه هم زیاد ننوشته است البته اگر رفتن به شمال را دیگر سفر به حساب نیاوریم! اما اگر سفری صورت گرفته باشد مانند سفر به کره جنوبی در سال 96 سفرنامه هم نوشتیم و در همین تارنما با عنوان «دیدار با خارپشت در تلویزیون خمیده» منتشر شده و پیوند آن را همین جا قرار می دهیم.


یا در سال 88 حاصل سفر به هرات افغانستان در چند شماره هفته نامه که قابل درج و نقل در سایت هم هست.


مورد دیگر در سال 95 و بعد از سفر به «اِوَز» در لارستان فارس. با عنوان «برکه نه، دریا» که خوش‌بختانه بسیار مورد توجه مردمان دوست‌داشتنی آن سامان قرار گرفت و در رسانه‌هاشان بازنشر شد.

ناشناس
۱۳:۴۴ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
قلم شيوايي داريد .
كاش بچه هاي ما سهراب سپهري و نيما بيشتر بخوانند و آل احمد را
ناشناس
۱۳:۴۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
جهت رضایت خاطر جنابعالی

می چیند آن گلی که به عالم عتیقه است.
ناشناس
۱۲:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
معرفی چای نعنادایره المعارفی ازهمه دانستنی هایی بودکه به معلومات خواننده افزودازاملاتا.....
بسیارعالی بود.
ناشناس
۱۲:۰۶ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
من اصلا تجربه بدی از مراکش نداشتم در طول چند سفر قبلی و باز هم سفر خواهم کرد اگر امکانش باشد . در پاریس از من جیب بری شد ولی در مراکش تا به حال تجربه بدی را نداشتم . کلا در اماکن توریستی باید جانب احتیاط رعایت گردد . مهم نیست کجا باشد ظ.
پاسخ ها
رضا
| |
۱۳:۰۴ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
خب در پاریس هم اگر که جیبت را زدند شاید هم مراکشی بوده که مهاجرند. برو بلژیک و هلند و دیگر کشورهای اروپائی که مراکشی زیادند و مهاجرین ساکن آنجا تا ببینی چه مردمی هستند؟ مگر هرفردی مردم کشور خودش را نمایندگی نمیکند؟ اگر یه آلمانی بیاد ایران دزدی کند آنوقت چی میگید؟ اصلا سعی نکنید مردم کشورهای عربی اسلامی را پاک و فرشته جا بزنید، چون تجارب زندگی روزمره ما با آنها چیز منفی دیگریست! یا از ساده لوحی ایرانی ماست یا از روی عدم شناخت؟
ناشناس
۱۱:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
به لحاظ هرمنوتیک، ما به عنوان خواننده حق داریم برداشت های متفاوتی با نظر نویسنده/شاعر داشته باشیم و شعر وقتی از ذهن شاعر خارج شد و در ذهن ما نشست، می تونه معنی متفاوتی رو متبادر کنه. شاید هم بشه گفت ریحان چیدن مرگ، یعنی اینکه هر چند برگ ریحانی رو می چینه، اما ریشه هنوز هست و باز ریحان خواهد داد!
رضا
۱۱:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
قربون کار طبیعت که دید مردم این دیار مراکش سالهاست تکونی نخوردند و حالا یه تکونی داد تا شاید بعدش بهترش را بسازند؟؟ معلوم نبود اگر اون فیلم کازابلانکا در مراکش ساخته نمیشد با چه چیز دیگری میخواستند در جهان کمی شناخته بشوند؟ با چای نعنای شان؟ ببینید مردمش چقدر فقیرند! آخه قحط جا اومده میخوای بری مراکش آفریقا؟
پاسخ ها
ناشناس
| |
۲۱:۵۲ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
آدم مرده. یعنی شما به مردن آدما حس نداری آقا رضا؟!!
رضا
| |
۲۳:۳۶ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۳
به ناشناس، مردم اینجور کشورها خیلی وقت ها است که میشه گفت مرده هستند و فقط وجود فیزیکی دارند و نمیشه گفت که واقعا زنده اند و زندگی!!!؟؟ میکنند، اینرا از زبان خودشان هم میشنوید که چه اوضاع اسفناکی دارند. من حاضرم هزینه سفر توریستی شما به این کشورهای عربی اسلامی را بپردازم تا سفرنامه بنویسید که مردمش چه میکشند؟ مراکش بدبختی و فقر و فلاکتش را مدیون آن نظام شاهی خودش هم است که بی خاصیت است و زورگو! با یک زلزله نسبتا ضعیف زیر هفت ریشتر که چند هزار نفر کشته شدند نشان از ناکارآمدی حکومتش هم دارد که ساختمانهای استاندارد جهانی برای مردم نساختند تا کمی بهتر محفوظ بمانند.
ناشناس
| |
۱۰:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۴
با این حساب هر جا که امکان زلزله است و اوضاع شون خوب نیست بهتره بمیرند؟
asd
۱۰:۰۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
سهراب سپهری:
مرگ گاهی ریحان می چیند.
مرگ گاهی ودکا می نوشد.
مرگ گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد
و همه میدانیم
ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است
ناشناس
۰۸:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
استاد ممنون كه كتاب‌هاي خوب معرفي مي‌كنيد.
ناشناس
۰۸:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
مرگ هم حق زندگي دارد، پس چاي نعنا هم مي‌نوشد.
ناشناس
۰۸:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
عالی بود
ناشناس
۰۷:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
مراکش یا همان مغرب کشوری جالب با مردمانی نه خیلی خوب است.البته اگر توریست هستی باید همیشه مواظب همه چیزهای همراهت باشی.خلاصه کنم : جیب بری و کف زنی کار خیلی از مردم انجاست.درسوریه مردم فقیرترند اما جیب بری و دزدی نمی بینی.
پاسخ ها
آزادی
| |
۰۹:۲۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
این چه توصیفیه،تو همین تهران غفلت کنی همه چیتو بردن؛امار گوشی دزدی به اوج خودش رسیده دیگه انقدر زیاده که کسی جرات نداره تو بزرگزاه شیشه ماشینشو بده پایین،تازه خفتت میکنن نه جیب بری،پس خوبه بیان بگن ایرانیا دزدن و مردمان نه چندان خوبی دارن
رضا
| |
۱۱:۴۷ - ۱۴۰۲/۰۶/۲۲
در سوریه جیب بری و دزدی نیست؟ دروغ چرا؟ حتی به آلمان که آمدند پناهنده شدند مراجعه به آمار سرقت بکنید که سوری ها چه رتبه بالائی دارند!! از دست اینها حالا همه جا دوربین گذاشتند در اکثر مغازه ها!
تعداد کاراکترهای مجاز:1200