صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۹۷۹۰۶
تعداد نظرات: ۶ نظر
تاریخ انتشار: ۱۸:۴۴ - ۲۱ تير ۱۴۰۲ - 12 July 2023

ر. اعتمادی و میلان کوندرا ؛ 2 قطب غیر همسان کتاب خوانان ایران

امروز خبر کوچ ابدی 2 نویسنده معروف در میان کتاب خوانان ایران سر و صدایی به پا کرد، ر. اعتمادی و میلان کوندرا درگذشتند که هر کدام طیف زیادی از خوانندگان را برای خود داشتند و ...

عصر ایران ؛ نهال موسوی - امروز خبر فوت دو نویسنده معروف در میان کتاب خوانان ایران سر و صدایی به پا کرد، ر. اعتمادی و میلان کوندرا درگذشتند که هر کدام طیف زیادی از کتاب خوانان را برای خود داشتند. 

یکی از دوستان جمله جالبی درباره این دو نویسنده گفت: هر دو بر روی چند نسل تاثیرگذار بودند، ر. اعتمادی برای کتاب خوان کردن و میلان کوندرا برای ژست کتاب خوان بودن! 

هرگز یادم نمی‌رود که زمان خواندن کتاب آخرین ایستگاه شب ر. اعتمادی بخشی اتفاقات داخل کتاب مانند یک فیلم زنده به بخشی از زندگیم راه پیدا کرد و از اینکه باید به مدرسه بروم و چند ساعت از خواندن کتاب دور باشم تا چه حد ناراحت بودم.

میلان کوندرا هم طرفداران بسیار زیادی در چند نسل از جامعه کتاب خوان ایران دارد، کتاب‌های سبکی تحمل‌ناپذیر هستی یا همان بار هستی، شوخی، عشق‌های خنده دار و ... بارها در ایران تجدید چاپ شده‌اند و کوندرا از پر طرفدارترین نویسندگان خارجی در بین ایرانیان است.

مگر می‌شود تب و تاب بحث‌های کتابهای کوندرا را در دانشگاه، کافه‌ها و جمع‌های مختلف فراموش کرد؟

مثلا در کتاب شوخی نور بر روی موقعیت خاصی می‌تاباند که یک شخص در اثر یک شوخی در یک جامعه کمونیستی توتالیتر چگونه روند تمام زندگیش تغییر می‌کند، حال از 4 منظر مختلف آنرا روایت می‌کند. همیشه مخالف و موافقانی برای هر روایت و هر شخصیت وجود داشت.

هر کدام از این دو نویسنده نماد دو دسته از کتاب خوانی بودند، گروه اول دوستدار داستانهای پر تب و تاب و هیجان دار عشقی، معمایی از داخل کشور و گروه دوم علاقمندان به شناخت جهان خارج از مرز جغرافیایی و حتی کنجکاو درباره اتفاقات رخ داده در کشورهای بلوک شرق و اروپا و پیگیر مسائل سیاسی، فلسفی، روانشناختی.

البته بسیارند کسانی هم که از هر دو کتاب خوانده‌اند. بهر حال تاثیر گذاری جایگاه هر کدام از این دو نویسنده غیر قابل انکار است و نمی‌توان هیچ گونه ارزش گذاری برای هیچ کدام از آنها قائل شد. چون هر کدام بر طیف دنباله رو خود تاثیر گذاشته‌اند.

برای زن خانه‌دار یا مرد کارمند درگیر در روزمره‌گی زندگی کتاب‌های ر. اعتمادی به همان اندازه جذاب و شیرین است که میلان کوندرا برای یک دانشجوی علاقمند به ادبیات جهان.

متاسفانه کسانی وجود داشته‌ و دارند که یک متر دستشان گرفته و برای همه چیز می‌خواهند اندازه تعیین کنند، یا همه چیز را صفر و صدی تعریف کنند. کوندرا را والا و فاخر بدانند و ر. اعتمادی را عامیانه و سطحی. یا برعکس ر. اعتمادی را جذاب و گیرا بدانند و کوندرا را سنگین و فلسفی. 

اما واقعیت این است که برای من رمان‌های ر. اعتمادی در نوجوانی و جوانی مسائلی را مطرح کرد که در آن سن برایم بسیار جالب بود و حتی از آن درس گرفتم و مدتی بعد از رمان یا داستانهای کوتاه کوندرا به شناختی درباره انسان و فردیت متاثر از جامعه پی بردم که شاید با ساعتها حضور در کلاس‌های روانشناسی و جامعه شناسی هم نمی‌توانستم این گونه درکش کنم.

یاشار نورایی (منتقد سینما) به درستی نوشته است: «تفاوت کیفیت کار و عمق آثار کوندرا به عنوان نویسنده‌‌ی ادبیات فاخر جهانی و اعتمادی به عنوان پاورقی‌نویس و نویسنده‌ی داستان‌های عامه‌پسند وطنی، آشکار است، اما مگر خیل کسانی که در ایران تسلیم موج مطالعه‌ آثار کوندرا در ... دهه‌ی شصت شمسی و شیفته‌ی‌ آثارش شدند، با خواندن پاورقی‌ها و داستان‌های شبیه یا به قلم ر. اعتمادی کتاب‌خوان نشدند؟ 

اگر ما‌ در کودکی با داستان‌های پرویز قاضی سعید و ترجمه‌/تألیف‌های ذبیح‌الله منصوری به کتاب خواندن عادت کردیم، نمی‌شود با بالا رفتن سواد و سطح سلیقه، آنها را از یاد ببریم. یاد همه‌ی نویسندگان و آموزگاران پیدا و ناپیدای نوشتن و خواندن ما، در هر مقطع و هر سن، گرامی باد»

هر دو نویسنده بیش از 90 سال زیستند و حاصل آن کتاب‌هایی بود که برای هر خواننده جهانی جدید را ترسیم و قابل لمس کرد. روح هر دویشان شاد.

اگر درگیر گوشی موبایل هستید و برای مدتی می‌خواهید از این دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی کمی فاصله بگیرید توصیه می‌کنم کتاب شوخی کوندرا و عالیجناب عشق ر. اعتمادی را بخوانید.


ر. اعتمادی ؛ عالیجناب عشق

در بیانیه انجمن پیشکسوتان مطبوعات ایران درباره ر. اعتمادی نوشته است: «ر.اعتمادی روزنامه‌نگار پیشکسوت و نویسنده‌ی پرفروش‌ترین کتاب‌های مردم‌پسند دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی در ۹۰ سالگی درگذشت. او همچنین از سال ۴۵ تا ۵۹ خورشیدی پرطرفدارترین مجله ویژه جوانان را منتشر کرد.

رجبعلی اعتمادی که با نام مستعار ر.اعتمادی می‌نوشت، در سال ۱۳۱۲ شمسی در شهر لار فارس به دنیا آمد. او در سال ۳۵ پس از انجام خدمت سربازی در آزمون‌ آموزشی روزنامه اطلاعات شرکت کرد و نفر ششم‌ شد. روزنامه اطلاعات در حقیقت سکوی پرتاب او به سوی نویسندگی بود.

ر.اعتمادی ابتدا دبیر سرویس شهرستان‌های روزنامه اطلاعات شد و سپس در سال ۱۳۴۵ خورشیدی مجله جوانان را بنیان نهاد که تا سال ۱۳۵۹ پرفروش‌ترین‌ مجله ویژه‌ی جوانان شد. 

اعتمادی از فرصت حضور در روزنامه اطلاعات استفاده کرد و خبرهایی که در نشریات این‌ موسسه مطبوعاتی منتشر می‌شد را به داستان‌های عشقی، اجتماعی و هیجانی تبدیل می‌کرد. 

او ابتدا این داستان‌ها را که در آن‌ها عشق حرف اول را می‌زد به صورت پاورقی در مجله اطلاعات هفتگی چاپ می‌کرد و هنگامی که متوجه می‌شد داستان مورد اقبال خوانندگان به‌ویژه جوانان قرار گرفته است، آن‌ها را به صورت کتاب منتشر می‌کرد. 

کتاب‌های ر.اعتمادی مثل «عالیجناب عشق» و «تویست داغم‌ کن»، بی‌تردید از پرفروش‌ترین کتاب‌های مردم‌پسند دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ خورشیدی‌ بود.

کتاب «عالیجناب عشق» او ۱۵ بار تجدید چاپ‌ شد. او از اواخر دهه‌ی ۵۰ تا اواخر دهه‌ی ۷۰ شمسی نمی‌توانست با نام واقعی خود چیزی بنویسد اما کتاب‌هایش به صورت غیرمجاز در بساط دستفروشان‌ میدان انقلاب به فروش می‌رفت.

سبک داستان‌های او را منتقدان ادبی عامه‌پسند می‌خواندند اما خود او معتقد بود که محبوبیت یک اثر بین همه‌ی قشرهای جامعه به تنهایی دلیلی کافی برای چنین طبقه‌بندی نمی‌تواند باشد.»

میلان کوندرا ؛ جاودانگی

میلان کوندِرا متولد ۱ آوریل ۱۹۲۹ در شهر برنو جمهوری چک  است. کوندرا در سال ۱۹۴۸ تحصیل خود را در رشتهٔ ادبیات و زیبایی‌شناسی در دانشگاه کارلف (دانشگاه چارلز) در شهر پراگ آغاز کرد. ولی خیلی زود خود را به دانشکده فیلم منتقل کرد. به دنبال انتقادهایش از حکومت، در سال ۱۹۵۰ برای نخستین‌بار از حزب کمونیست چکسلواکی اخراج شد و تا سال ۱۹۵۶ اجازهٔ پیوستن دوبار به حزب را پیدا نکرد. 

او در سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۸ ده داستان با نام عشق‌های خنده‌دار نوشت که در آن‌ها به رابطه فرد با اجتماع توجه شده و مضمون بسیاری از رمان‌های آینده‌اش طرح می‌شوند.

کوندرا نخستین رمانش به نام شوخی را در سال ۱۹۶۷ نوشت. «شوخی» از زبان چندین راوی روایت می‌شود و تنها کتاب کوندرا است که در آن خود نویسنده راوی داستان نیست. از شوخی فیلمی در چک نیز ساخته شده‌است. 

او که حال شناخته شده بود به همراه بسیاری از هنرمندان و نویسندگان چکسلواکی به حمایت از جنبش اصلاح‌طلبانه حزب کمونیست چکسلواکی معروف به بهار پراگ در سال ۱۹۶۸ پرداخت. پس از اشغال کشور توسط ارتش سرخ شوروی در اوت ۱۹۶۸ نامش در فهرست سیاه قرار گرفته و انتشار کتاب‌هایش و عرضه آن‌ها در کتابخانه‌ها ممنوع شد. یک سال پس از آن از دانشکده سینما هم اخراج شد. در این مدت، کوندرا خرج خودش را با نوشتن طالع‌بینی درمی‌آورد.

در سال ۱۹۷۵ کوندرا به همراه همسرش ورا به دعوت دانشگاه رن ۲ به فرانسه رفت و در آن‌جا کتاب خنده و فراموشی را نوشت. در این کتاب او از اعتراضات پرشماری که مردم چکسلواکی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی داشتند می‌گوید. کتاب خنده و فراموشی ترکیب عجیبی از یک رمان، مجموعه‌ای داستان کوتاه و تفکرات نویسنده است.

از سال ۱۹۷۵ به فرانسه تبعید شد و در سال ۱۹۸۱ به تابعیت آن کشور درآمد. در دوران زندگی در فرانسه، به دلیل بیان عقاید سیاسی در یک گفتگو و یکی از کتاب‌هایش، ملیت چکسلواکی از او گرفته شد. 

در ۱۹۸۴ کتاب سَبُکی تحمل‌ناپذیر هستی (در زبان فارسی به نام بار هستی شناخته می‌شود) را نوشت. این کتاب محبوب‌ترین کتاب کوندرا به حساب می‌آید. سبکی تحمل‌ناپذیر هستی به مشکلات یک زوج چک با یکدیگر و دشواری سازگاری با زندگی در چکسلواکی می‌پردازد. در سال ۱۹۸۸ کارگردان آمریکایی فیلیپ کافمن، فیلمی از روی این کتاب به همین نام ساخت. با وجود اینکه کوندرا معتقد است که رمان‌هایش برای ساخت فیلم مناسب نیستند ولی در ساخت این فیلم، به عنوان مشاور همکاری داشت.

در ۱۹۹۰ کوندرا کتاب جاودانگی را به بازار داد. در مقایسه با سایر آثار کوندرا که بیش‌تر، اندیشه‌های سیاسی را مطرح می‌کنند این کتاب از درون‌مایهٔ فلسفی بیشتر و عمیق‌تری برخوردار است و مفاهیم جهانی‌تری را در خود می‌گنجاند.

سه رمان بعدی او، آهستگی (۱۹۹۵)، هویت (۱۹۹۷) و جهالت (۲۰۰۰) باز هم نشان از دورهٔ تازه‌ای در زندگی کاری کوندرا بودند. یکی برای اینکه همگی به فرانسه نوشته شدند و دیگری اختصار نسبی آنها است. کوندرا سه مجموعه مقاله نیز چاپ کرده‌است: هنر رمان (۱۹۸۶)، وصایای تحریف شده (۱۹۹۳) و پرده (۲۰۰۵).

 

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۳
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۳:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
وسط دهه پنجاه من نوجوانی ده یازده ساله بودم مجله جوانان امروز را میخواندم و داستان های ر اعتمادی را اما همیشه دوست داشتم اسم کوچک او را بدانم که امروز برای اولین بار نام کوچک او را فهمیدم
مهرناز
۱۰:۵۳ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
به خاطر همراه داشتن یکی از کتابهای راعتمادی تو دوران دبیرستان تو دهه ۶۰ نزدیک بود دوستم اخراج بشه یک هفته مدرسه راهش ندادند ومرتب گریه میکرد کلی تعهد داد و حالا فکر میکنم چقدر دنیا سریع تغییر میکنه و چقدر روزگار غریبی رو گذروندیم ....
ناشناس
۰۷:۳۹ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
سلام من هم از هردو خوانده ام ابتدا در نوجوانی با ر اعتمادی وبعدا در دهه هفتاد کوندرا
ناشناس
۲۱:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
روحشون شاد و یادشون گرامی . خوش بحالشون که به نیکی ازشون یاد میشه و فحش و ناسزا پشت سرشون نیست.
چرا آدمها با وجود دیدن مرگ دیگران به یاد مردن خودشون نیستن.
فرهنگی بازنشسته
۱۹:۵۳ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
روحشان شادهردودرکتاب خوان کردن جوانان نقش مهمی داشتندعامیانه وغیرعامیانه تقسیم بندی درستی نیست مهم خواندن است هرکس با سلیقه خویش انتخاب می‌کند.باتشکرازنویسنده محترم
ناشناس
۱۹:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
یادش بخیر.پرویز قاضی سعید با یک شاخه گل سرخ برای غمم و ماجراهای لاوسون و سامسون اش و ر.اعتمادی را با شوک پاریسی وداستان شهرغم و چهل درجه زیرشب دوست داشتم.قاضی سعید هم همین پارسال فوت کرد البته فکرکنم درآمریکا.نوجوانی من با خواندن اینها گذشت.البته خواهربزرگترم(سه سال ونیم بزرگترازمن) این کتابهارا میخرید ومنم میخواندم.بین سالهای 55 تا 57.منم سیزده چهارده سالم بود.خواهرم هنوزهم نسخه اصلی کتابها رانگه داشته است.حتی مجلاتی مانند زن روز وجوانان امروز راهم نگه داشته است.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200