صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۹۱۳۳۸
تاریخ انتشار: ۱۸:۳۳ - ۰۱ خرداد ۱۴۰۲ - 22 May 2023

میل به دانایی یا اشتیاق به جهل؟/ مناظره علیزاده با غنی‌نژاد از منظری دیگر

   هر چند در یادداشت‌های دیگر نیز به مناظره اخیر آقایان علی‌زاده - غنی‌نژاد پرداخته شده ولی این نوشته از منظری دیگر مباحثه میان یک لیبرال در ایران با یک آنتی لیبرال مستقر در مهد لیبرالیسم (انگلستان) را بررسیده و متفاوت است...   

  عصر ایران؛ هومان دوراندیش - مناظرۀ موسی غنی‌نژاد و علی علیزاده از این حیث جالب بود که یک لیبرال در ایران مشغول بحث با یک آنتی‌لیبرالِ مستقر در مهد لیبرالیسم (انگلستان) بود! یکی دو سال قبل، به علی علیزاده ایراد گرفته بودند که تو با این همه غرب‌ستیزی، چرا ساکن غرب هستی؟ او هم پاسخ داده بود: آمده‌ام این‌جا تا حقم را از استعمارگران غربی بگیرم (نقل به مضمون).

  منظور علیزاده این بود که این غربی‌ها ما را دوشیده‌اند و حالا ما باید حقمان را از آن‌ها بگیریم. اگر همۀ مردم ایران به سبک علیزاده در پی حقشان بودند، همگیِ این 85 میلیون ایرانی باید عازم روسیه و پرتغال و بریتانیا و آمریکا و عربستان (حجاز) و یونان شوند تا برده‌ها و خورده‌های اجانب در گذشته‌های دور و نزدیک را تلافی کنند!

پیداست که این نحوۀ توجیهِ اقامت در غرب، بوی صداقت نمی‌دهد. البته طرف در این موارد با خود صادق نیست نه با دیگران.  مارکسیست‌های ایرانی هم که در پی نابودی "امپریالیسم غرب" بودند، وقتی که نتوانستند در ایران بمانند و با این امر مواجه شدند که در کدام کشور "زندگی" کنند، به کشورهای لیبرال‌دموکراتیک جهان غرب پناه بردند.

  این قبیل افراد هنگام درخواست پناهندگی یا اقامت، با عقل سلیم و عقل عملی‌شان به آسانی تشخیص می‌دادند که بریتانیا و آمریکا و سایر کشورهای غربی، به مراتب برای زندگی کردن بهتر از شوروی و اروپای شرقی و چین و کوبا و کرۀ شمالی است.

برخی از آن مارکسیست‌های ایرانی هم مدعی‌اند که برای گرفتن حق‌شان از استعمار غرب، به غرب رفته‌اند. در واقع آنچه علیزاده در توجیه زیستن خودش در ذیل نئولیبرالیسم بریتانیایی گفته، پیشتر از فداییان خلق و حزب توده شنیده شده.

قطعا هیچ یک از این افراد، هنگام درخواست اقامت یا پناهندگی، به دولت‌های غربی نمی‌گفتند "آمده‌ایم حق‌مان را بگیریم". متقاضیان پناهندگی، حتما می‌گفتند "در کشور ما آزادی نیست و اگر به ما پناه ندهید، امنیت نخواهیم داشت." متقاضیان اقامت هم قاعدتا می‌کوشیدند ثابت کنند که به چندین فن و هنر آراسته‌اند و می‌توانند "مفید" باشند و "خدمت" کنند.

در سال 1384، یکی از بندگان خدا که مارکسیست شش‌آتشه‌ای هم بود، در ستاد انتخاباتی یکی از نامزدهای اصول‌گرایان فعالیت می‌کرد. پول خوبی هم به جیب می‌زد و از مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری راضی بود!

 کسی از او پرسیده بود: «تو که نه این نظام را قبول داری نه اصول‌گرایان را، پس چرا در ستاد فلانی هستی؟» او هم گفته بود: «این پول‌ها حق ملت است؛ باید این پول‌ها را از حلقوم این جماعت، هر طور که می‌شود، بیرون کشید.»

 علی علیزاده هم به زعم خودش مشغول بیرون کشیدن "پول‌های دزدی" از حلقوم نئولیبرال‌هاست. اما این توجیهات آبدوغ‌خیاری، واقعیت را نمی‌تواند مخفی کند. واقعیت این است که زیستن در جامعۀ باز و آزاد، بهتر از زیستن در جوامع بسته است.

وانگهی اگر قرار بر حق‌ستانیِ تاریخی باشد، چرا هیچ یک از چپ‌ها و نیمه‌چپ‌های ایرانی حاضر نیستند بروند به سهم خودشان حق ملت ایران را از روس‌ها بگیرند که بخش زیادی از ایران‌ – یا به قول آقایان: وطن – را هاپولی کرده‌اند و در سال 1324 هم در پی تجزیۀ آذربایجان از خاک ایران بودند.

این تاکید بر "وطن" هم در ادبیات اصولگرایان افراطی از این حیث جالب است که آن‌ها لفظ "ایران" را چندان خوش ندارند. "وطن" در ذهن این حضرات عبارت است از ایران به علاوۀ چند کشورِ خرج‌تراشِ منطقه.

بگذریم. داشتم می‌گفتم موسی غنی‌نژاد لیبرالی است که در ایران زندگی می‌کند، ولی علیزاده آنتی‌لیبرالی است ساکن مهد لیبرالیسم. کار درست را موسی غنی‌نژاد انجام می‌دهد. او در ایران مشغول دفاع از لیبرالیسم است، چراکه می‌خواهد ایران هم کشوری شود مثل سایر کشورهای لیبرال‌دموکراتیک دنیا. که اگر چنین بود، اصلا دلیلی نداشت علی علیزاده از ایران کوچ کند. در همین ایران می‌ماند و با رضایت زندگی می‌کرد و بدِ لیبرالیسم را هم می‌گفت.

 علیزاده مدعی است نئولیبرالیسم علت وضع موجود ایران است. چند روز قبل، علی آقامحمدی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفت: «۱۹ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر از جمعیت در سراسر ایران از امکانات اولیه زندگی مانند مسکن، اشتغال، تحصیلات تا ۱۲ سال، سلامت، خوراک و پوشاک محروم هستند.»

 باید پرسید در کدام کشور نئولیبرال دنیا یک‌چهارم جمعیت از امکانات اولیۀ زندگی محروم هستند؟ علیزاده در مناظره با غنی‌نژاد اعتراف کرد که اقتصاددان نیست. او خودش را پژوهش‌گر سیاسی معرفی می‌کند. اما کسی که با ایدئولوژی‌های سیاسی آشنا باشد، می‌داند که نئولیبرالیسم از دل لیبرالیسم بیرون می‌آید.

 نئولیبرالیسم یعنی اعراض از اقتصاد کینزی و بازگشت به لیبرالیسم اقتصادی کلاسیک، در عین حفظ لیبرالیسم سیاسی و معرفتی و اخلاقی. وقتی در ایران بنیادهای لیبرالیسم پا نگرفته، چطور ممکن است نئولیبرالیسم برپا شود؟

وانگهی از کی تا حالا شورای نگهبان کاندیداهای نئولیبرال را در انتخابات ریاست جمهوری تایید صلاحیت می‌کند؟ بر فرض که نئولیبرال‌ها با تایید شورای نگهبان وارد انتخابات ریاست جمهوری شده باشند و پس از انتخابات هم رأیی که مردم به آن‌ها داده‌اند، تنفیذ شده باشد. در این صورت چرا باید موسی غنی‌نژاد را مسئول وضع موجود دانست؟

 به راحتی می‌شد مانع ورود نئولیبرال‌ها به انتخابات ریاست جمهوری و یا مانع آغاز کار دولت آن‌ها شد. پس مسئولیت وضع موجود با هر فرد یا گروهی باشد، با غنی‌نژاد نیست.    

در واقع مناظرۀ غنی‌نژاد و علیزاده، مناظره‌ای بود بین کسی که اقتصاددانی خبره‌ است و کسی که خودش هم قبول داشت اساسا اقتصاددان نیست. بنابراین پرحرفی و تندگویی علیزاده، نمی‌توانست نادانستن های او را جبران کند و نتوانست.

در ناآشنایی علیزاده با اندیشۀ سیاسی نیز همین بس که تز مشهور آیزیا برلین (آزادی منفی و آزادی مثبت) را به فردریش فون هایک نسبت داد. چنین خطای فاحشی از سوی یک "سیاست‌پژوه"، حتی صفت پژوهش‌گری او در عرصۀ سیاست را نیز زیر سوال می‌برد.  

شاید بعد از غلبۀ چشمگیر موسی غنی‌نژاد بر مسعود درخشان در مناظرۀ قبلی، که در آن بحث اقتصاد اسلامی هم مطرح شد و سخنان درخشان مایۀ استهزا در فضای مجازی شد، برخی گمان می‌کردند این یک می‌تواند غنی‌نژاد را از میدان به در کند؛ ولی چنین نشد.

  سعدی در باب چهارم کتاب گلستان آورده است:

  «عالمی معتبر را مناظره افتاد با یکی از ملاحده... به حجت با او بس نیامد. سپر بینداخت و برگشت. کسی گفتش: تو را با چندین فضل و ادب که داری با بی دینی حجت نماند؟ گفت: علم من قرآن است و حدیث و گفتار مشایخ و او بدین‌ها معتقد نیست و نمی‌شنود. مرا شنیدن کفر او به چه کار می‌آید.»

 در مناظرۀ غنی‌نژاد و علیزاده، "علم اقتصاد" پایۀ بحث بود. علیزاده هم اقتصاددان نبود و کوشید با غوغاسالاری حریف را مرعوب و مغلوب کند، ولی غنی‌نژاد برخلاف آن عالمِ معتبرِ گلستان سعدی، از ارائۀ حجت درنماند و سپر نینداخت.

  غنی‌نژاد رنجِ شنیدنِ سخنان نادرست علیزاده (دربارۀ "مالیات" و "اقتصاد دستوری در بریتانیا" و "آزادی مثبت و منفی") را هم تحمل کرد تا معلوم شود مخالفان لیبرالیسم، بیش از دانایی و آگاهی، هیاهو و جهل ایدئولوژیک دارند. درست شبیه مارکسیست‌های به تاریخ پیوسته.   

---------------------------------------------------

* نمایه برگرفته از طرح جلد کتاب «اشتیاق به جهل»

  

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200