عصر ایران؛ هومان دوراندیش - حساسیت انتخابات ریاست جمهوری ترکیه، از منظر جامعهشناسی سیاسی، محصول فعالیت چند شکاف اجتماعی در این کشور است که در صد سال اخیر به شیوههای گوناگون فعال بوده و بر حیات سیاسی ترکیه تاثیر گذاشتهاند.
ابتدا باید گفت شکافهای اجتماعی مبانی تکوین نیروهای اجتماعیاند. نیروهای اجتماعی بیمبنا شکل نمیگیرند بلکه حول شکافهای اجتماعی پدید میآیند.
شکاف اجتماعی چیزی است که موجب تقسیم جمعیت و ایجاد گروهبندیهایی در جامعه میشود. مردمی که در اثر شکافهای اجتماعی به دو یا چند گروه متفاوت تقسیم میشوند، ممکن است سازماندهی و تشکل سیاسی هم پیدا کنند.
جامعهشناسان سیاسی، شکافهای اجتماعی را به چهار نوع کلی فعال یا غیرفعال، ساختاری یا تاریخی تقسیم میکنند. شکاف اجتماعی وقتی فعال میشود که مبنای گروهبندی، آگاهی و عمل سیاسی باشد.
مثلا شکاف دین و دولت در جوامع مدرن فعال نیست ولی در بسیاری از جوامع نیمهمدرن فعال است. از جمله در همین ترکیه.
دربارۀ شکافهای ساختاری و تاریخی هم باید گفت که شکافهای ساختاری ذاتیِ جوامعاند (که البته ممکن است غیرفعال باشند و تاثیری در حیات سیاسی نداشته باشند) ولی شکافهای تاریخی، تصادفا پدیدار شدهاند و محصول سرنوشت تاریخی یک کشور هستند و به همین دلیل ضرورت ساختاری ندارند.
مثلا شکافهای جنسی و سنی، که محصول تقسیم جمعیت میان مرد و زن و پیر و جوان هستند، ناشی از ویژگیهای پایدار جوامع بشریاند. یعنی در هر جامعهای پدید میآیند حتی اگر غیرفعال باشند. اما شکافهای قومی و زبانی و مذهبی خاص، ممکن است در جامعهای شکل گرفته باشند و در جامعهای دیگر، نه. مثلا شکاف عرب و عجم در تاریخ اسلام و در ایران پس از اسلام، محصول ورود مسلمین به ایران بوده.
شکافهای قومی و زبانی و مذهبی و نژادی، تا حد زیادی میراث امپراتوریهای جهان قدیم و سدههای اخیرند. مهاجرتهای بزرگ هم البته در ایجاد این شکافها نقش داشته. به هر حال شکافهای ساختاری و تاریخی، ممکن است فعال یا غیرفعال باشند.
در ترکیه دست کم دو شکاف اجتماعی عمده وجود دارد که یکی ساختاری است و دیگری تاریخی، ولی هر دو فعالاند. اولی شکاف طبقاتی است، دومی شکاف دین و دولت است که با شکاف سنت و تجدد در هم تنیده شده.
شکلگیری طبقات بالا و پایین در هر جامعهای گریزناپذیر است. در ترکیه هم طبیعتا اردوغان و قلیچدار اوغلو تلاش کردهاند رای طبقات بالا و پایین جامعه را حتیالمقدور بدست آورند. حدود دو دهه حکمرانی اردوغان، بالقوه باید طبقات پایین جامعه را به سمت رقیب او سوق دهد؛ ولی مسأله این است که طبقات پایین در ترکیه، مذهبیترند و دو شکاف تودرتوی "دین و دولت" و "سنت و تجدد" انگیزۀ قابل توجهی در این طبقات برای تداوم بخشیدن به قدرت اردوغان و حزبش ایجاد میکند.
از سوی دیگر حکمرانی طولانیمدت اردوغان، طبیعتا پیوندهای عمیقی هم بین حزب و دولت او و طبقات بالای جامعۀ ترکیه ایجاد کرده است و شواهد و قرائن نشان نمیدهد که طبقات بالا در ترکیۀ امروز، به کلی مخالف اردوغان باشند. برخلاف ایران که طبقات بالا عمدتا مخالف احمدینژاد و رییسی بودند و در سالهای 88 و 96 به موسوی و روحانی رای دادند.
عملکرد اقتصادی اردوغان طی دو دهۀ گذشته نقاط قوت مهمی داشته و همین مانع از حمایت تمامعیار طبقات بالا در ترکیه از رقیب اردوغان میشود؛ اگرچه این طبقات گرایشهای فرهنگی و اجتماعی سکولارتری نسبت به طبقات پایین دارند و رقیب اردوغان هم چهرهای لائیک است.
برای سرمایهداری تجاری و صنعتی و مالی، صرفا لائیک یا اسلامگرا بودن مقامات حکومتی اهمیت ندارد، بلکه میزان همراهی حکومت با "منطق سرمایه" اولویت دارد. اینکه سرمایهداران ترکیه تا چه حد حامی اردوغاناند، بر نگارنده روشن نیست، ولی این نکته محرز است که عملکرد بیستسالۀ اردوغان ایدئولوژیک و سرمایهسوز نبوده است.
همین ویژگی، "شانس فرهنگی" کمتر اردوغان در جلب حمایت طبقات بالای مدرن را کم و بیش جبران میکند. در واقع "شانس اقتصادی" اردوغان برای برخورداری از حمایت این طبقات، شانس فرهنگی کمتر او را تا حدی جبران میکند.
در مجموع به نظر میرسد که شکاف طبقاتی در ترکیه چندان به ضرر اردوغان نیست. به ویژه اینکه طی دو دهۀ اخیر موقعیت سرمایهداران مخالف لائیسیته نیز در ترکیه تقویت شده و این به معنای تقویت پایگاه اردوغان در طبقات جدید و بالا است.
شکاف اجتماعی دوم که در واقع ترکیبی از دو شکاف "دین و دولت" و "سنت و تجدد" است، بالقوه به سود اردوغان است.
اکثریت مردم ترکیه مذهبیاند و با لائیسیتۀ آتاتورکی همدلی ندارند و اساسا به قدرت رسیدن اسلامگرایانی چون اردوغان در ترکیه، اقدامی ملی برای تعدیل لائیسیسم حاکم بر ترکیه در سه ربع پایانی قرن بیستم بوده.
اما این تعدیل طی بیست سال اخیر تا حدی صورت گرفته. بنابراین دلیلی ندارد که مذهبیهای ترکیه همیشه به اردوغان رای بدهند. از سوی دیگر، قلیچدار اوغلو با گارد اسلامستیزی وارد رقابت انتخاباتی نشده. او حتی تصریح کرده که علوی است و از این حرف بوی ستیزه با دین و مذهب به مشام نمیرسد.
اما تعدیل شکاف دین و دولت/سنت و تجدد در ترکیه، به معنای غیرفعال شدن این شکاف اجتماعی نیست. اختلافات مربوط به مسجد شدن ایاصوفیه در استانبول، همین سه سال قبل در ترکیه بالا گرفت. بنابراین تعدیل شکاف لائیسیته-اسلامگرایی، فقط تا حدی به سود قلیچدار اوغلو است.
تحلیل آرای مردم ترکیه پس از انتخابات، میزان فعالیت این شکاف اجتماعی را در ترکیۀ امروز به نحو روشنتری نشان خواهد داد. در شرایط فعلی به نظر میرسد که این شکاف اجتماعی همانند مقدار بنزین لازم برای متوقف نشدن حرکت دولت اردوغان است. اما اینکه این مقدار بنزین برای تداوم اسلامگرایی حزب عدالت و توسعه در آیندۀ نه چندان دور هم کافی باشد، جای تردید جدی دارد.
در مجموع باید گفت کارکرد سیاسی دو شکاف اجتماعی فعال در ترکیۀ امروز، یعنی شکاف طبقاتی و شکاف دین و دولت، به سود اردوغان به نظر میرسد. اما نباید فراموش کرد که نتیجۀ انتخابات، تا حدی هم در گرو هوشمندی بازیگران سیاسی است. یعنی گاهی نحوۀ بازی بازیگران سیاسی، ممکن است نتایج محتمل از "وضعیتی ساختاری" را تغییر دهد.
وضعیتی که بالقوه به سود اردوغان است، ممکن است در اثر بد بازی کردن او، که عمدتا در انحصارطلبیاش متجلی میشود، به ضررش تمام شود. همچنین نقش بازیگران بینالمللی را هم نباید فراموش کرد. ایالات متحدۀ آمریکا آشکارا طرفدار پیروزی قلیچدار اوغلو در این انتخابات است. پوتین هم اردوغان را ترجیح میدهد. اینکه جامعۀ ترکیه در شرایط فعلی چه تاثیری در قبال این ترجیحات برونمرزی میگیرد، معلوم نیست؛ ولی بعید است حمایتهای بینالمللی به کلی بر رای مردم ترکیه بیتاثیر باشد.