صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۸۷۹۵۱
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۶ - ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 25 April 2023
عکس با مکث

اصغر سمسارزاده؛ دستمزد «شرم‌آور» رادیو

   مکث امروز در واقع نه بر عکس که بر گفته‌ای از صاحب عکس است که دستمزد رادیو کفاف پنج قرص نان را هم نمی‌دهد و این خیلی شرم‌آور است و البته جدای این که شرم‌آور است حرفی بسیار تکان‌دهنده است.

   عصر ایران؛ سروش بامداد - بازیگر کهنه‌کار و هنرمند قدیمی رادیو- اصغر سمسارزاده – در همان سالی متولد شده که خود رادیو در ایران. چهارم اردیبهشت سال روز آغاز به کار رادیو در ایران (1319) بود و اصغر سمسار‌زاده متولد خرداد همان سال است.

    مکث امروز در واقع نه بر عکس او که بر گفته‌ای از اوست که دستمزد رادیو کفاف پنج قرص نان را نمی‌دهد و این خیلی شرم آور است و البته جدای این که شرم‌آور است حرفی خیلی تکان‌دهنده است.

      مشخصا جای طرح این پرسش هست که مگر تمام این تشکیلات و بودجه‌ها و اعتبارها برای این نیست که در خدمت آدم‌هایی باشد که در این رسانه هنرنمایی می‌‌کنند؟ پس چگونه است که اصغر سمسار زاده که عمری را در رادیو سپری کرده از شرم‌آوری دستمزدها سخن به میان آورده است؟

   تهیه کننده‌ها و برنامه‌سازان البته پول بدی نمی‌گیرند ولی نوبت به کارشناسان و هنرمندان که می‌رسد از سر وته آن می‌زنند و در واقع درآمدشان پولی است که به دیگران نمی‌دهند و گاه حتی سوء استفاده از شخصیت و نجابت میهمانان که وجهی مطالبه نمی‌کنند.

   اگر تعلقات ایدیولوژیک و سیاسی به رییس سازمان مجال می‌داد باید آب هم در دست داشت زمین می‌گذاشت و جویا می‌شد ببیند این سخن آقای سمسارزاده درست است یا نه؟ چون عرق شرم بر چهره می‌نشاند. مگر می‌شود در سازمانی که سالانه 5 هزار میلیارد تومان بودجه دارد به اندازه 5 قرص نان دستمزد بدهند؟ احتمالا منظور جلسه‌ای یا ساعتی 100 هزار تومان است.

    دوستی که در رادیو برنامه کارشناسی داشت می‌گفت وقتی دیدم دریافتی راننده تاکسی‌یی که مرا به سازمان می‌برد و به خانه برمی‌گرداند بیش از حق کارشناسی من است از تهیه کننده خواستم دیگر اتومبیل نفرستد و پول تاکسی را به خودم بدهند!

    این که اصغر سمسار زاده این همه سال در رادیو مانده از عشقی بی‌حد و حصر خبر می‌دهد اما به قول بابا طاهر: چه خوش بی، مهربانی هر دو سر بی/ که یک سر مهربانی درد‌سر بی. از دردسر هم البته گذشته. 

    هنرمندان قدیمی رادیو را رسما تحقیر می‌کنند هر چند که خود صدا وسیما هم دست در کار تحقیر مردم است و به جز هم‌سویان با خود را مردم نمی‌دانند ولی خیلی زشت است که بازیگری که همچنان به نام «اصغر ترقه» در سریال «مراد برقی» با نام اصلی «خانه به دوش» ساختۀ پرویز کاردان  در حافظه جمعی مردم نشسته چنین حرفی را مطرح کند چون بلافاصله این پرسش شکل می‌گیرد که این بودجه‌ها ر‌ا پس صرف چه می‌کنید و مگر رادیو بی صداپیشه معنی دارد؟

   مکث بر عکس آقای سمسارزاده برای این نیست که عده ای انگ بزنند و او را در ردیف هنرمندان درجه اول ندانند یا در مقابل دیگران صبح جمعه با شما و لحظت نابی را می آفریدند یادآور شوند.

   این مکث برای آن است که بپرسیم در این مملکت قیمت آدم چقدر است؟

 یک استاد اقتصاد می‌گفت در سال‌های جنگ دغدغه اول مشاوران اقتصادی نخست‌وزیر وقت این بود که محاسبه کنند مایحتاج اولیه یک خانوار چهار نفری چقدر آب می‌خورد تا در دستمزدها لحاظ شود. 

    به جای این که به آدم‌ها توجه شود بودجه ها صرف ساختمان ها و تجهیزات می‌شود و آدم حیران می‌ماند که مدیرانی که هنری ندارند به آلاف و الوف می‌رسند و اصحاب هنر حق خود را دریافت نمی‌کنند. درست است که قرن‌ها قبل حافظ گفته "آسمان کشتی ارباب هنر می‌شکند" اما هنرمندان امروزی کشتی‌یی ندارند.

    مهم نیست سبک بازی اصغر سمسار زاده را می‌پسندیم یا نه. مکث ما بر حرف اوست که از واقعیتی شرم‌آور سخن به میان آورده ولی بعید است عرق شرمی بر مدیران نشانده باشد.

    کسی چه می‌داند؟ شاید هم به عمد قصد تحقیر دارند تا آدم‌های خودشان جایگزین شوند. اما این فقره به صرف رانت و توصیه، شدنی نیست و باید هنری عرضه کنی. 

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۴
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۶:۴۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۶
درود برشرفت آقای سمسارزاده من وقتی این مطب را خواندم اشک در چشمانم جمع شد شما واقعا سرمایه هنری این کشور هستید اما تعجب ازاین رییس سازمان که اینقدر دم از نماز وروزه میزند در رادیو و تلویزیون برنامه های اخلاقی و دینی پخش میکنه دریغ از جویا شدن حال هنرمندان
ناشناس
۱۰:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۶
اینکار سوئ استفاده از نجابت هنرمندان است. و اینکه صدا و سیما با انحصاری که ایجاد کرده فکر میکندجای دیگری برای فعالیت این هنرمندان وجودندارد و این هنرمندان مجبورند با شرایط کنار بیایند.
امير
۰۳:۳۸ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۶
سال ١٣٩٥ ، برنده مسابقه يه قروني راديو جوان شدم ؛ نهصد هزار تومان. گفتند تماس مي گيريم هماهنگ مي كنيم كارت هديه به دستتون برسه . ٢ روز بعد يه نفر زنگ زد و ادرس و تلفن و مشخصات ؛ اما هرگز خبري از كارت نشد. يكي از دوستان هم تجربه مشابه از همين برنامه داشتند اما صد هزار تومان بود اون هم به دست ايشون نرسيد تا كه حدس زده شد به اسم ما به كان راديو يي ها و من هر گرفتم راديو داخلي گوش ندادم.
سراج
۰۰:۱۴ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۶
بسیاری از هنرمندان قدیمی در فقر فوت کردند. چرا؟ درآمد خوبی داشتند ولی سرمایه گذاری نکردند و هشتشان گرو نه بود. پول ها را از دست دادند. ضمن این که به برکت پول اشاره نکردین. متاسفانه برخی پول ها برای صاحبش برکت نمی کند. به همین سادگی. در زمان شاه آدم هایی از این دست زیاد بودند.
ناشناس
۱۸:۰۲ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۵
دیروز دکتر رفتم ویزیت دکتر ۸۰ هزارتومان و هزینه وصل سرم ( سرم و وسایل و غیره با خودم بود)در همان مرکز درمانی واقع در خیابان بهبودی ۸۴ هزارتومان !
نتیجه گیری: پزشکی دیگه نمی صرفه و امپول زن وتزریقات چی وضعیتش بهتره
تعداد کاراکترهای مجاز:1200