صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۸۷۴۱۹
تعداد نظرات: ۱۸ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۴ - ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 21 April 2023
به مناسبت اول اردیبهشت

سعدی؛ شاعر زبان، زندگی و شادی نه اندرزگوی ملال‌آور کتاب‌های درسی!

سعدی، شاعر اعتدال و میانه‌روی است و از این رو در هنگامۀ گفتارهای رادیکال که زندگی را بر مردم تنگ کرده به سعدی بیشتر نیاز داریم

   عصر ایران- دوستی خُرده گرفته امروز به مناسبت اول اردیبهشت از سهراب سپهریِ هم‌روزگار یاد کرده‌اید اما اول اردیبهشت به عنوان روز سعدی هم نام گذاری شده و مگر سهراب به زبان سعدی نسروده و همچون سعدی اهل سفر و جهان‌گردی نبوده است؟ نکند چون مانند سپهری نقاشی نمی‌کرده او را ترجیح دادید اما مگر سعدی با قلم نقاشی نمی‌کرد؟!

   بله، حق با آن دوست عزیز است اما همان استدلال دربارۀ سهراب اینجا هم قابل تکرار است که در سال‌های قبل به این بهانه نوشته‌ایم و در دست‌رس‌اند منتها باز به همان دلیل که به سهراب پرداختیم سعدی به طریق اولی جا دارد چون سعدی شاعر زندگی است و جدای آن سعدی به لحاظ فرم الگوست و زبان و ادبیات را می‌توان در سخن سعدی تفکیک کرد.  حتی می‌توانی برخی آموزه‌های آن را با دنیای مدرن منطبق ندانی ولی فرم زبانی سعدی بی‌نظیر است و لازمه نویسندگی و ترجمه خوب به زبان پارسی سعدی خوانی و سعدی‌دانی است.

 او را باید دوباره بشناسیم؛ فراتر از آن چهرۀ صرفا ناصح که در کتاب‌های درسی مدارس ترسیم شده یا نکات کنکوری در شیوه قبلی که میان سعدی و بچه‌های ما فاصله انداخته و چه‌بسا بسیاری ندانند از بسیاری از شاعران دیگر زمینی‌تر و اجتماعی‌تر بوده است. هم او که سروده:

  همه عمر بر ندارم سر از این خُمارِ مستی
  که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

       این بیت را یک بار نخوانید. 10 بار بخوانید و از بر باشید. چرا که به باور بسیاری در صدر ده‌ها و شاید صدها هزار شعر مشهور پارسی می‌نشیند و کیست که بتواند ادعا کند زیباتر از آن می‌تواند بسُراید یا از زبان و در دیوان دیگری هم‌سنگ آن سراغ داشته باشد؟ بی سبب نیست که دکتر شفیعی کدکنی به نقل از استاد بدیع الزمان فروزان فر تعبیر «شاعر مطلق» را برای سعدی به کار می‌برد.

    جالب این که اول اردیبهشت سالروز درگذشت محمد اقبال لاهوری (شاعر و سیاست‌مدارپارسی‌گوی پاکستانی)، ملک‌الشعرای بهار (شاعر و سیاست‌مدار نام‌دار) و چنان که اشاره شد سهراب سپهری (شاعر و نقاش هم‌روزگار) نیز هست ولی هر سه – اقبال و بهار و سپهری- به زبانی شعر گفته و سروده‌اند که سعدی در برافراشتن بنای آن نقشی هم‌سنگ فردوسی داشته و شگفتا که اقبال هرگز به ایران نیامد و زبان سعدی او را بس بود.

   سعدی بسیار اجتماعی بود و حتی اگر همۀ حکایت‌های او از سفرها و دیده‌ها و شنیده‌ها را واقعی ندانیم باز هم او بی‌گمان جهان‌گرد‌ترین و دنیا‌دیده‌ترین سخن‌دان و شاعر ایرانی است. در روزگار ما و در یمان شاعران و سخن سرایان تنها سهراب سپهری زیاد سفر می‌رفت آن هم تازه بیشتر برای نمایشگاه‌های نقاشی و در عالم شعر، خلوت‌نشین بود و سفرهای بیرونی او جلوۀ چندانی در شعر او نداشت. حال آن که سعدی، دیده و نادیده را به شعر درآورده است. خود می‌گوید:

  در اَقصای عالَم، بگشتم بسی
  به سر بُردم ایام، با هر کسی

  تمتّع به هر گوشه‌ای یافتم
  ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم

  تمام هنر سعدی همین است: از هر خرمن، خوشه‌ای یافتن و عرضه کردن. نه مانند بسیاری دیگر یک خوشه یافته باشی و به مثابۀ خرمنی عرضه کنی که واقعیت، هزار‌پاره است و هر پاره نزد کسی است و باید گشت و باید دید.

   سعدی، شاعر عشق است و عاشقی. عاشقانه‌های او نه عارفانه‌های سخت‌خوان است و نه اروتیک و تنانه می‌شود. او عشق را در زمین می‌جوید اگرچه از خط و ربط عارفان جدا نیست و در پی کمال است. اما به کار امروز هم می‌آید:

  هر کسی را نام معشوقی که هست
  می‌برد، معشوق ما را نام نیست

  "سرو" را با جمله زیبایی که هست
  پیش اندام تو هیچ اندام نیست

  سرو، نماد شیراز است و سعدی شیرازی بارها از «سرو» شیراز یاد کرده و انگار تنها سخن نمی‌گوید و تابلوی زیبایی از سرو هم ترسیم می کند. پس، مثل سپهری نقاش هم هست!

  نثر او در زبان پارسی زبان معیار است. یعنی می‌توان به او استناد کرد و از این روست که وقتی از تعبیر «اولی‌تر» استفاده می‌کند ما نیز می‌توانیم و دیگر نادرست نیست چون «اولی‌تر» را پارسی می‌داند.

     بخشی از مشکل کتاب‌ناخوانی مردم ما به خاطر پارسی‌ندانی شماری از کسانی است که مدعی‌اند کتاب می‌نویسند یا شماری از مترجمان که زبان بیگانه می‌دانند اما از عهدۀ خواندن و نوشتن پارسی به نیکی برنمی‌آیند. اینان اگر سعدی بخوانند هم به سود خودشان است و هم مخاطبان و همین جا توصیه می کنم در هر مرتبه‌ای از ترجمه هستند پای سخن دکتر رضوانی دهاقانی هم بنشینند که هم در قله زبان انگلیسی در ایران نشسته و هم شعر سعدی را با وزن وقافیه به انگلیسی برگردانده و اعطای گواهی را به سعدی خوانی منوط کرده است.

   به لحاظ سیاسی هم سعدی، شاعر مهمی است و دریغا که با اهانت شریعتی به او به خاطر مراوده با هلاکو خان وجه سیاسی او ملکوک شده حال آن که شاعر «مصلحت» است و به کار امروز ما هم می اید  چون در روزگار ما میان عرف و شرع، منازعه‌ها درگرفته و به مصلحت، نیاز داریم خاصه که خود «مصلحت» در نهاد مربوطه و بعد از خروج نماد آن از سپهر سیاسی به محاق رفته اما آمو‌زه‌های سعدی کهنه نمی‌شود:   «با خصم قوی در نپیچد و بر ضعیف جور نکند که پنجه با غالب افکندن نه مصلحت است و دست، بر ضعیفان برپیچیدن نه مروّت.»

  یا این سخن: «‌تا دفعِ مضرّتِ دشمن، به نعمت، توان کرد، خصومت، روا نباشد که خون از مال، شریف‌تر است و عرب گوید: السّیف، آخر الحیَل. یعنی مصاف، وقتی روا باشد که تدبیر دیگر نماند. به هزیمت، پشت دادن به که با شمشیر مُشت زدن».

    سعدی، شاعر اعتدال و میانه‌روی است و از این رو در هنگامۀ گفتارهای رادیکال که زندگی را بر مردم تنگ و تلخ کرده به سعدی بیشتر نیاز داریم چون این با روحیه ایرانی سازگارتر است تا آنچه به نام انقلابی‌گری و گاه با هدف منافع شخصی و انحصار درقدرت از زبان عبوسان می‌شنویم و کاش در نشست‌ها کمی سعدی بخوانند تا تلطیف شوند و این قدر از برخورد و پلمب و گرفت و گیر و بستن و مرگ نگویند.  هر چه بیشتر در خفن و علن سعدی بخوانند از این حجم سخنان بی ربط با روح ایرانی هم کاسته خواهد شد.

 جدای اینها سخن سعدی آرامش‌بخش است. خاصه این که بدانیم او در پرآشوب‌ترین روزگار تاریخ ایران که همۀ روزنه‌های امید بسته شده بود، می‌زیسته است. در عصر یورش و چیرگی مغولان. همچنین قبل از آن که انسان غربی سراغ انسان گرایی و اومانیسم برود سعدی از «آدمیت» گفته است:

  تن آدمی شریف است به جان آدمیت
   نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
    
   باری, شعر سعدی هنوز تازه است و کاربردی اما در کتاب‌های درسی آن قدر پند و اندرز از او ارایه کرده‌اند که بچه‌های ما را از سعدی دور کرده‌اند. معلمین البته ناچارند از آموزش‌های رسمی اما هر گاه به سعدی رسیدند می توانند این ابیات را هم نقل کنند ولو در کتاب‌های درسی -که هر سال بر اساس تغییر سلیقه دولت‌ها تغییر می‌کند - نیامده باشد:

  به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
  که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار

  و در ادامه:

  چه لازم است یکی شادمان و من غمگین
   یکی به خواب و من اندر خیال وی بیدار؟

  یعنی طرف رفته و عین خیالش نیست و دارد از زندگی لذت می‌برد آن وقت تو داری غصه می‌خوری و زانوی غم بغل گرفته‌ای؟! دوست روان‌شناسی دارم که می‌گوید برای مراجعانی که از شکست عشقی دچار افسردگی شده یا روز و شب را با یاد محبوب یا محبوبۀ رفته و به قول خودشان بی‌وفا سر می‌کنند همین اشعار سعدی را می‌خوانم تا به خود بیایند و خیال نکنند دنیا تمام شده است.

  همین بیت شاید خیلی‌ها را از افسردگی و شاید خودکشی نجات دهد چون واقعا «بر» و «بحر» فراخ است و «آدمی بسیار». یعنی قحطی که نیامده و همان یک نفر که بخت تو نبوده است. عزا نگیر، شاد باش و همین روحیۀ «خوش‌باشی» را به جامعه تزریق می‌کند منتها خیلی‌ها خیال می‌نند سعدی، واعظ بوده است.

       شوخی نیست که مدرن ترین هنرمند دوران ما – عباس کیا‌رستمی- که کتاب خود را با این جمله « آرتور رمبو» شروع می‌کند که «باید مطلقاً مدرن بود» می‌رود سراغ سعدی و این شاعر درگذشته در 700 سال قبل را مدرن می‌داند و مصراع‌هایی را انتخاب کرده که تحت‌الشعاع اشعار دیگر قرار داشته و شکوه‌شان کمتر دیده شده یا در یک قاب مستقل به تصویر کشیده نشده‌اند:

- همه از دست غیر ناله کنند، سعدی از دست خویشتن، فریاد.

  یا همین یکی برای آرامش بخشی کافی است:

  سعدیِ شوریده! بی‌قرار، چرایی؟
  در پی چیزی که برقرار نمانَد؟

     تو را به خدا بگویید در کدام رمان و کدام شعر جمله‌ای به این مدرنی خوانده‌اید:  چنان موافق طبع منی و در دل من، نشسته‌ای که گمان می‌رم در آغوشی... 
  آموزه سعدی به کار امروز ما می‌آید:

   دفع غم دل، نمی‌توان کرد، الا به امید شادمانی...

   با این همه در وصف سعدی سخن خود او گویاتر است:

    سعدیا! خوش تر از حدیث تو نیست

    تحفۀ روزگارِ اهلِ شناخت

    آفرین بر زبان شیرینت

    کاین همه شور در جهان انداخت

                                                                                                                                                           

    

      *م.خ

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۸
در انتظار بررسی: ۴
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۰۰:۴۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۳
مهرداد خدیر باید که در رثای سعدی و سعدی ها قلم بزند و شرف قلم اوست و قلم شریفش را به نام طالبان و طالبانیان ملوث نکند...سرفراز باشد و سلامت...
حسین
۱۶:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
واقعا قلمتان رشک برانگیز است . من یک سعدی خوانم و تصوری که در ذهنم از سعدی ساخته ام کاملا با بیانات شیوای شما در یک راستا هست .
ممنون که از هر دری می نوسید چه سیاسی چه اجتماعی و یا ادبی ، قلمتان در اوج کمال و زیبایی و فصاحت هست امیدوارم همیشه تندرست و شادکام باشید . اول هر مطلبی اسم شما را می بینم در یک فرصت بسیار آرامش بخش گاها چندین بار میخوانم
عصر ایران درود بر شما. آموخته هامان را هم رسانی می کنیم.
محمد امجدی
۱۲:۱۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
اول اردیبهشت ماه جلالی در هر سال عصر ایران را بارها میگردم تا ببینم امسال جناب خدیر از سعدی چه گفته اند که باز لذت ببریم. درود بر شما
فرهنگی بازنشسته
۱۱:۲۵ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
سعدی اولین مفسرحقوق بشراست.
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که درآفرینش زیک گوهرند
چوعضوی به دردآوردروزگار
دگرعضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشایدکه نامت نهند آدمی
ممنون آقای خدیر
Alireza
۰۸:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
می بهشت ننوشم ز جام ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست بوی تو باش
و سعدی شاعری است زمینی و استاد غزلهای عاشقانه
حمیدرضا ذبیحی
۰۲:۵۵ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
درود جناب آقای خدیر
سعدی با نثر زیبای شما به وجد می‌آید. مرا با سعدی از کجا به کجا بردی و آوردی ...
سروت آزاد
کورش
۰۰:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
یک کم ادامه میدادی، مجبور بودی ادعا کنی سعدی اصلاح طلب و دو م خردادی هم بوده!
عصر ایران

دوم خردادی نه ولی قطعا اصلاح طلب بوده. اصلاح طلب هم نبوده باشد قطعا اعتدال گرا بوده. هر چند خواسته اید طعنه بزنید اما اتفاقا به بهانه نظر شما نکته ای را که در متن می توانست بیاید و نیامد یادآوری می کنیم و آن هم این که دکتر سید جواد طباطبایی معتقد بود به سعدی جدای جنبه ادبی و زبانی می توان و باید نگاه سیاست نامه ای هم داشت. سعدی می گوید: سه چیز پایدار نماند: مال ب یتجارت، علم بی بحث و مُلک بی سیاست.


به جای این که دنبال پرخاش و طعنه و توقف بر باورها باشید سراغ سعدی بروید و لذت ببرید. سعی کنید با متن مواجهه داشته باشید نه با نویسنده. زنده باشید و از زندگی لذت ببرید. تعصب و پافشاری و انکار واقعیت و افراط مجال لذت از این زندگی کوتاه را سلب می کند.

ناشناس
۲۳:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
سعدی عالی است اما من بشخصه رباعیات خیام واشعار مولوی راپرمعناتروعمیق تر از بقیه همه شاعران میدانم
ناشناس
۲۱:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
باخسته نباشید به شما بد نیست اشاره شود که متاسفانه غیر از ضررهای فراوانی که اندیشه های افرادی چون شریعتی به حوزه های سیاسی و ادبی وارد کردند و صد البته عمدتن ناخواسته بود جبران ناپذیر می باشد . ایکاش ایشان در حوزه های محدودتری وارد می شدند و همه چیز را به همه چیز وصل نمی کردند .
محمد
۱۹:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
همون موقع که در کتب دبیرستان باب "اندر فضیلت خاموشی" تدریس می شد، من خودجوش میخواندم: اندر عنفوان جوانی، چنان که افتد و دانی، ما را گذر افتاد به کویی و نظر به ماهرویی... فی الجمله قدح از دست نگارینش برگرفتم، و زندگی از سر گرفتم....
حاتم
۱۷:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
بسیار میانه رو و به درد بخور، به خصوص وقتی می فرمایند!

چو زن راه بازار گیرد بزن

وگرنه تو در خانه بنشین چو زن...
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۷:۲۵ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
چقدر درست فرمود
از وقتی که زنان امور بدست گرفتند مردان خانه نشین و نان خور زنان شدند. بدتر حقوق کفاف نمی دهد، مرد کار می کرد و زن و ۹ بچه نان می خوردند و صاحب خانه و زمین و ارث هم می شدند!
ناشناس
۱۶:۰۴ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
آقا یه سوال. شما به این خوشگلی سعدی را معرفی کردی. ما هم می خونیم و خوانندگان یزرگ هم میخونن. این وسط بنیاد سعدی دیگه چرا واسه سعدی بودجه میگیره؟
عصر ایران

آقای حداد عادل یک بار در پاسخ به این پرسش گفته بود که این بودجه فقط صرف معرفی سعدی نمی شود بلکه صرف آموزش زبان فارسی در خارج از کشور می شود. اسم بنیاد سعدی است و‌لی در واقع بنیاد سعدی و آموزش زبان فارسی در خارج است.

مهدی
۱۵:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
جناب خدیر عزیز
در زاویه‌ی دیدی که خود را محدود کرده اید عجیب نیست که بیشتر از این از سعدی در نیابید.
ناشناس
۱۵:۳۰ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
یک کد و نشانه به شما می دهم ، هرکس مخالف ادبیات فارسی است ، دشمن ایران است .
ناشناس
۱۴:۵۱ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
در دوران دبیرستان از شعرهایی که خواندن خاطر سعدی برای من شیرین و زنده ماند. حافظ زبانی شیرین، رسا و ساده داشت، هرچند گاه چنان ادبی و ثقیل هم در نوشته ها داشت که انگار بگوید مثل پیکاسو دارد ساده نقش می کشد وگرنه بلد هست کلاسیک و سنگین هم بسراید. از حافظ متنفر بودم. شعرهای حافظ هر بیت که هیچ هر مصرعش نیاز به ترجمه، ایهام های جداگانه، کلمات عربی که اصلا نشنیده بودیم و اشاره به حکایاتی که نمی دانستیم داشت. هنوزهم از حافظ فراریم، ولی اگر روزی وقت کنم حتما سعدی یا مولوی می خوانم.
ناشناس
۱۴:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
عالی بود
ناشناس
۱۳:۵۸ - ۱۴۰۲/۰۲/۰۱
سعدی عشق است. دنیا دیده است. نژاد پرست نیست...دنیا دیدن، دنیای انسانها را وسیع می کند. سعدی انسان است و محدود به جغرافیای خاصی نشد.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200