صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۸۵۵۰۸
تعداد نظرات: ۱۸ نظر
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۴ - ۱۷ فروردين ۱۴۰۲ - 06 April 2023

کیومرث پوراحمد ؛ هنر هم نجاتش نداد، لعنت به این واقعیت ...

کاش حوالی خونه‌ی کیومرث پوراحمد درخت توت بود. کاش طنابش رو می‌برد که به اون درخت ببنده. کاش موقع بستن طناب، دستش به یه توت می‌خورد. کاش می‌نشست به خوردن توت‌های نرم و شیرین. کاش یه توت راوی قصه‌های کودکی ما رو نجات می‌داد. کاش...

عصر ایران ؛ نهال موسوی - شنیدن خبر مرگ همواره ناراحت کننده است اما بعضی آدمها هستند که وقتی خبر کوچ ابدی آنها می‌رسد انگار کسی در ته دلت چنگ انداخته باشد و مدام قلبت را فشار دهد، این اشخاص کسانی هستند که میل و امید به زندگی در آنها بسیار بیشتر از افراد دیگر دیده می‌شود، کیومرث پوراحمد از این دسته انسانها بود.

اتفاقا بر خلاف بسیاری که از خبر مرگ به شکل خودکشی کیومرث پوراحمد غافلگیر شده‌اند شاید برای او چنان گزینه دور از انتظاری نبود. اگر او را می‌شناختید یا حتی مدتی کوتاه این مرد بلند قامت موی سفید کرده را دیده بودید متوجه می‌شدید که در پوراحمد همواره دو حس همزمان به چشم می‌خورد یک نوع درک و احساس عمیق از درد و رنجی که انسان امروز با آن در زندگی مواجه است و در همان لحظه یک سرخوشی و شوخ طبعی رندانه.

او همواره در نگاه به همه چیز این احساس دوگانه را با خود داشت یعنی واقعا دشوار بود حدس زد که الان با کدام احساس او مواجه می‌شوی آن انسان عبوس غمدیده درد آشنا یا همان مرد خوش مشرب شوخ و نکته پرداز اصفهانی.

اما اگر شکایت و گلایه‌ای هم داشت، عبوس و ناراحت بود، برای آن بود که می‌دانست که می‌توان شاد و خوشحال باشیم، می‌توانیم بهتر باشیم.

پوراحمد با هر موضوعی شوخی می‌کرد حتی با قد بلند خودش، از نکته‌هایی که در این باره همواره تعریف می‌کرد این بود که: در اصفهان به میوه فروشی رفتم... به فروشنده گفتم پرتقال درشت‌تر ندارید؟ گفت درشته، بشین می‌بینی! 

شاید به دلیل وجود این دو ویژگی همزمان در او بود که مجموعه «قصه‌های مجید» تا این اندازه هم شیرین است و هم دردمند. هم عمیق و سنگین است، هم سبکبال و رها.

حال اگر یک نگاه به دیگر فیلم‌های شاخص او بیندازیم و از این منظر نگاه کنیم رد پایی از این خصوصیت توامان را می توان پیدا کرد برای مثال: آلبوم تمبر، به خاطر هانیه، شب یلدا، خواهران غریب و حتی سریال پلیسی سرنخ.

یک سکانس بیادماندنی در فیلم ماندگار شب یلدا وجود دارد که شخصیت حامد (محمدرضا فروتن) برای روز تولد دخترش تولد گرفته است اما دخترش همره با مادرش در خارج از کشور است و او تنها خودش این مراسم را برگزار می‌کند، لحظه‌ای پلیس در می‌زند و حامد از پشت پنجره فریاد می‌زند:

«چیه برادر؟! جشن تولده. ممنوعه؟ زن بی‌حجاب نداریم، زن با حجابم نداریم. مرد بی‌غیرت نداریم، مرد باغیرتم نداریم. نوار مبتذل نداریم. ماهواره نداریم. صور قبیحه نداریم. حشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب و رفیق ناباب نداریم. رقص، آواز، خوشی، خنده، بشکن و بالابنداز نداریم. جشن تولد یه بچه‌ست ، ولی بچه رو هم نداریم. مهمونیه، ولی مهمون نداریم. نمایشه! نمایش یه‌نفره.»

{$sepehr_key_84}

پوراحمد خود گفته بود: «فیلمی مثل شب یلدا دیگر تکرار نمی‌شود، چون بخشی از هر فیلم، حدیث نفس است و از آنجا که دوز و درجه این حدیث نفس در شب یلدا در بیشترین حد است، دیگر تکرار نمی‌شود.»! 

سال ۱۳۹۴ در مراسم یادبود هنرمندان درگذشته گفت: «ما به طرز ظالمانه‌ای پیر می‌شویم. حذف‌ها ما را دق‌مرگ می‌کند و ما را می‌میراند. ما اگر در ۹۰ سالگی هم بمیریم، جوان‌مرگ شده‌ایم.»

یک جمله پوراحمد در ستایش احمد شاملو گفته بود که "چقدر خوشبخت بودیم نسل ما که در هوایی نفس کشیدیم که شاملو در آن بود"

ما هم باید به این کارگردان فقید بگوییم "چقدر خوشبخت بودیم نسل ما که در کودکی و نوجوانی در هوایی نفس کشیدیم که فیلمسازهایی چون شما بودند که آنقدر به ژانر کودک و نوجوان در سینما افتخار و اعتبار می بخشیدند که در کودکی و نوجوانی (در آن فضای دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی) آن فیلم‌ها ذهن ما را آگاه و پویا می کرد و آن فیلم های درخشان، در عین سادگی و صمیمیت و شیرینی کودکانه، نگاه ما را به جهان تغییر می‌داد."

کیومرث پوراحمد در سال ۶۴ با این‌که چند فیلم بلند در کارنامه داشت، اما به درخواست خودش برای «خانه‌ی دوست کجاست» دستیار عباس کیارستمی شد و در تمامی مراحل پیش و پس از فیلم‌برداری هم در پروژه حضور داشت. کمی بعد کتاب "پشت‌صحنه‌ی خانه‌ی دوست کجاست" را با همین عنوان نوشت که کار خواندنی و شیرینی هم از آب درآمد.

کیومرث پوراحمد و عباس کیارستمی سر صحنه فیلم «خانه دوست کجاست؟»

کاربری در توئیتر (بهرنگ سهرابی) با الهام از فیلم طعم گیلاس کیارستمی و خاطره‌ای که کارگر موزهٔ تاریخ طبیعی (باقری) تعریف می‌کرد که چگونه «طعم یک توت مانع خودکشی او شده» بود، توئیت زده بود:

«کاش حوالی خونه‌ی کیومرث پوراحمد درخت توت بود. کاش طنابش رو می‌برد که به اون درخت ببنده. کاش موقع بستن طناب، دستش به یه توت می‌خورد. کاش می‌نشست به خوردن توت‌های نرم و شیرین. کاش یادش می‌رفت برای چی از درخت بالا رفته بوده. کاش یه توت راوی قصه‌های کودکی ما رو نجات می‌داد. کاش...»

نیچه فیلسوف و شاعر آلمانی گفته است: «اگر هنر نبود، واقعیت ما را خفه می کرد» چه موقعیت تراژیکی است که هنر هم به داد آقای پوراحمد نرسید و واقعیت او را خفه کرد. لعنت به این واقعیت.

روحش شاد و یادش گرامی.

 

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۸
در انتظار بررسی: ۵۰
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
۱۶:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۸
به نویسنده محترم و سایر کسانی که در این روزها درباره خودکشی آقای پوراحمد قلم میزنن توصیه میکنم طوری بنویسن که این کار زشت و گناه بزرگ توجیه نشه.
البته برآیند این مطلب خوب بود
میثم
۰۰:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۸
واقعا قصه های مجید، مثل یک شعر روح نواز بود.
از خدا برای ایشون طلب رحمت و مغفرت دارم، کاش عمرشون با خودکشی به پایان نمی رسید، به نظرم همه کسانیکه تخم نفرت و ناامیدی رو در دل جامعه می کارند در این خودکشی ها دخیل هستند. کاش پایان بهتری داشت زندگی ایشون
پاسخ ها
زهرا
| |
۰۸:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۹
موافقم
ناشناس
۲۱:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۷
ایشان ظاهراً قبل از فوت نوشته ای داشتند. آیا منتشر خواهد شد؟
ناشناس
۱۹:۴۹ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۷
مال و منال فقط یک امنیت کاذب برای انسان ایجادمیکندوبس.(باب مارلی) خواننده معروف جاماییکایی چنددهه پیش با آنهمه شهرت وپول وآوازه درزمان خودش به هنگام مرگ به پسرش گفت با پول نمیشود زندگی را خرید.البته بااینکه ایران آنموقع درگیر جنگ بود ولی خبرفوتش حداقل درتهران خیلی سروصداکرد.عاشقان دلسوخته فراوانی داشت.نه هنر انسان را ازمرگ می رهاند نه هیچ چیزدیگر.
ناشناس
۱۹:۲۸ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۷
تنهایی مهمترین دلیل خودکشی.منظور از تنهایی یعنی هیچ کس نباشه حرف دلتو بهش بزنی
ناشناس
۱۸:۰۹ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۷
خودکشی کیومرث پوراحمد و هرکس دیگری، جای و ارزش پرداختن بعنوان تحلیل یا خبر ندارد. فردی که اینقدر احساس عزت نفس نداشته باشد که که برای خودش ارزش قایل باشد، زمینه افسردگی و اندیشه خودکشی دارد. دیگرانی که میخواهند به او و خودکشی او ارزش بیرونی تزریق کنند، بدتر از آن شخص خود تخریبگر هستند. یکی از نواقص کیومرث پوراحمد این بوده که به روانپزشک یا روان شناس مراجعه نکرده است. خانواده یا دوستان ایشان باید اورا به روانپزشک یا روان شناس ارجاع میدادند تا عزت نفس ایشان را ارتقا دهد و از خودکشی پیشگیری شود.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۸:۴۵ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۷
برادر یا خواهر ناشناس
در این مواقع قضاوت کردن کار درستی نیست. سالها پیش یکی از مردان مومن که از قضا برادر شهید هم بود بدلایلی که هیچوقت مطرح نشد، از زندگی خسته شده بود و همین کار را انجام داد.
سالهاست که برایش فاتحه می خوانیم و خدا بهتر می داند که چگونه قضاوت کند.
ناشناس
| |
۲۱:۲۴ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۷
قضاوت کار ما نیست.
وارطان
| |
۱۵:۲۱ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۸
کاش کامو بخوانیم و خوب بخوانیم و بفهمیم.

خودکشی دلیل نمی‌خواهد، زندگی کردن دلیل میخواهد و خیلی از دلایل زندگی کردن به حدی مضحک‌اند که اگر خود به قضاوت بنشینیم به آنها خواهیم خندید.
ناشناس
| |
۲۲:۳۷ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۸
قضاوتی در کار نیست، حرف ما این است اگه فردی در یک رشته هنری یا ورزشی یا حتی آکادمیک دارای رتبه ای باشد دلیلی نیست که تمام کردار او در همه شئون کاملا صحیح و بدون نقص است، وتوجیه خودکشی صادق هدایت یا ناصر عبدالهی یا کیومرث پور احمد و قبح زدایی از آن در شان یکی که ادعای روشنفگری و فرزانگی و همه چیز دانی دارد نیست
زهرا
| |
۰۸:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۹
هیچوقت هیچ جا کسی را قضاوت نکنیم.
نوید
۱۷:۲۰ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۷
شاملو رو دوست داشت ولی به حرف شاملو گوش نکرد که "دست از گمان بدار، با مرگ نحس پنجه میفکن، بودن به از نبود شدن خاصه در بهار"!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۲:۰۷ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۸
آفرین«نوید»! چقدر خوب بود...
زهرا
| |
۰۸:۱۵ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۹
آفرین احسنت
تحلیلگر امور مربوطه
| |
۰۸:۲۷ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۹
بسیار خوب، به جا و ریزبینانه نوشتید.
از روز فوت آقای پوراحمد اینترنت پر شده از جملات بیهوده و پوچ
نبود آقای پوراحمد دردناکه. خصوصا برای ما دهه شصتی ها که با کارهای ایشون نظیر قصه های مجید بزرگ شدیم.
پوراحمد آدم با سوادی بود
ناشناس
۱۷:۱۷ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۷
درود بر عصر ایران و خانم موسوی ، خدا بیامرزد آقای پوراحمد را و آرزوی صبر دارم برای خانواده اش
ناشناس
۱۷:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۱/۱۷
,ممنونم از متن زیباتون
تعداد کاراکترهای مجاز:1200