در چند روز گذشته بیانیه میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی توجهات و واکنشها را به سوی خود جلب کرده است. در ابتدا میرحسین موسوی، روز شنبه، پانزدهم بهمن، بیانیهای صادر کرد و در آن مسائلی همچون تغییر قانون اساسی، برگزاری «همهپرسی» و آمادگی جامعه برای تغییر را مطرح کرد.
به گزارش فرارو، یک روز بعد از بیانیه میرحسین، سید محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات، به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بیانیهای را صادر کرد. خاتمی در این بیانیه با تاکید بر محقق نشدن آرمانهای ابتدایی انقلاب گفت: «اصلاح خود» راهحل خروج از بحران است. اصلاحاتی که منوط به تغییر و اصلاح قانون اساسی نیست بلکه با بازگشت به همین قانون اساسی، اینهمه اصلاحات میسر خواهد شد.
خاتمی در بیانیهاش میپذیرد، اصلاحطلبی در معنای سابق که بر پایه دو اصل درخواست از مقامهای بالادستی و حضور در قدرت به هر قیمتی بود، به بنبست خورده است. او از جزیرههای از هم جدای اصلاحات میخواهد به هم بپیوندند و کنار مردم قرار بگیرند. رئیس دولت اصلاحات، شیوه مدنی و خشونت پرهیزی را توصیه میکند و میگوید: «اصلاح متناسب با خواستههای زمانه، باعث بقای ایران میشود.»
در روزهای گذشته بیانیه این دو مسئول سابق کشور، با خوانشهایی در سطوح مختلف همراه شده است. برخی واکنشها میان دو بیانیه تفکیک قائل شده و برخی دیگر آنها را در یک ظرف مشترک قرار دادهاند.
واکنشها به بیانیه خاتمی و موسوی
واکنشها به بیانیه اخیر موسوی و خاتمی در چند طیف قابل تقسیم بندی است. طیف اول تنها به بیانیه میر حسین موسوی واکنش نشان دادند. به روایت دیگر بیانیه خاتمی را عامدانه مورد بیتوجهی قرار دادند. روزنامه دولتی ایران، با اتخاذ رویکردی تحلیلی، تلاش کرد انتقاداتی را به خواستههای مطرح شده در بیانیه میرحسین موسوی، وارد کند. این روزنامه نوشت: «میرحسین موسوی بدون اشاره به جنایتهای صورت گرفته در جریان اغتشاشات خیابانی و کشته شدن دهها نفر از نیروهای مدافع امنیت توسط خشونتطلبان از حوادث اخیر با عنوان «جنبش پاک» یاد کرد. موسوی که پرونده سیاه «شورش علیه جمهوریت» در فتنه ۸۸ را در کارنامه خود دارد، همچنین مدعی شد باید به آرا و نظر مردم بازگشت و طی یک همه پرسی، تغییر قانون اساسی یا تدوین قانون اساسی جدید را در دستور کار کشور قرار داد.» روزنامه ایران تلاش کرد، انتقاداتش را با رجوع به اعترافات خود موسوی به ناقص و انتزاعی بودن پیشنهاد همه پرسی بیان کند.
لایه دوم در همین طیف اول، نواندیشان دینی داخلی و خارجنشین بودند. برخی از افراد نامی که به عنوان نواندیش شناخته میشوند، از بیانیه موسوی حمایت کردند. عدم توجه آنها به بیانیه خاتمی تا حدود زیادی قابل تامل بود.
طیف دوم واکنشها، مربوط به رسانههای خارج از کشور بود. رسانههای فارسیزبان خارج از کشور نیز به بیانیه موسوی و خاتمی واکنش نشان دادند. رویکرد این طیف در بازتاب و واکنش به بیانیهها تا حدود زیادی گزینشی بود؛ چرا که بیانیه میر حسین موسوی را بیشتر مورد توجه قرار دادند و بیانیه خاتمی را کمتر. حتی نوع بازتاب و بازخوانی دو بیانیه نیز متفاوت بود. این رسانهها در بازنمایی بیانیه موسوی رویکردی حمایتی داشتند.
طیف سوم واکنشها به بیانیه موسوی و خاتمی را با دو مولفه اصلی میتوان مورد بازشناخت قرار داد: عدم تفکیک و انتقاد شدیداللحن.» در نخستین واکنش، روزنامه اصولگرای جوان، با عدم تفکیک قائل شدن میان هر دو بیانیه، نوشت: «روح حاکم بر این دو بیانیه براندازی و عبور از نهادهای قانونی جمهوری اسلامی است. منتها یکی به روش نرم و دیگری به روش سخت. از این روست که باید گفت این خاتمی و موسوی دو روی یک سکهاند. یک روز پس از بیانیه براندازانه میرحسین موسوی که رسماً عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران را کلید زد، محمد خاتمی نیز درست در روزی که با رأفت توأم با اقتدار نظام جمهوری اسلامی هزاران نفر از فریب خوردگان حوادث اخیر آزاد شدند، با ادبیاتی دیگر، اما با همان جهتگیری کلی موسوی، به ساختارهای نظام اسلامی حمله کرد.»
حسین شریعتمداری در کیهان نیز موسوی و خاتمی را در یک جریان موازی و همراستای با یکدیگر قرار داد. او نوشت: «جنابعالی (منظور خاتمی) دوبار در آمریکا با جورج سوروس، سرمایهدار صهیونیست و از دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب اسلامی، ملاقات داشتهاید... شما به عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ بعد از انتخابات ادعا کردید در انتخابات تقلب شده است! و هشت ماه کشور را به آشوب و کشتن افراد بیگناه کشیدید! اما بعدها که تیر فتنه به سنگ خورد، به صراحت اعلام کردید که تقلب در انتخابات ایران امکانپذیر نیست و در انتخابات بعدی به وادان در منطقه دماوند رفتید و رای خود را به صندوق انداختید... شما و میرحسین موسوی بهگونهای سخن میگویید که انگار از انقلاب طلبکارید! بفرمایید کدام سابقه انقلابی را در کارنامه خود دارید؟!»
طیف چهارم از واکنشها بر مبنای قرار دادن دو بیانیه در برابر یکدیگر بود. در این زمینه، حتی خبرگزاری تسنیم بیانیه خاتمی را پاسخی به بیانیه موسوی دانست و نوشت: «سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در بیانیهای که بهمناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی منتشر کرده، تلویحاً به متن منتشرشده از میرحسین موسوی هم واکنش داده و در کنایهای به او که درخواستهای فراقانونی مطرح کرده، نوشته است: میتوان سیاهه بلندی از پیشنهادهای اصلاحی را ارائه داد و با توجه به شرایط و مقتضیات، آنها را اولویتبندی و زمانبندی کرد. اصلاحاتی که منوط به تغییر و اصلاح قانون اساسی نیست بلکه با بازگشت به همین قانون اساسی اینهمه اصلاحات میسر است.»
طیف پنجم واکنشها بر بینتیجه بودن بیانیه موسوی و خاتمی و همراستایی آنها با اهداف دشمنان انقلاب معطوف بود. خبرگزاری فارس با آوردن واکنش کاربران مختلف در توییتر از بیانیه میر حسین موسوی به عنوان عبور از جمهوری اسلامی یاد و نوشت: «کاربران فضای مجازی بیانیه میرحسین را در پازل دشمن تحلیل کردند.»
اسدالله بادامچیان، دبیر کل حزب موتلفه اسلامی نیز میگوید: «کسی که هشت سال رئیسجمهور بود، ولی نتوانست به هیچ یک از وعدههای خود عمل کند و کاری کرد که مردم در انتخابات مجلس هم شرکت نکنند، اکنون با بیانیه خود تمام نظام و حتی خود اصلاحطلبان را زیر سوال برد. من مایل نیستم اصلاحطلبان از عرصه فعالیتهای سیاسی حذف شوند و باید در صحنه کشور بمانند، اما راهی که میروند به بنبست است.»
طیف ششم واکنشها بازخوانی و ارائه محتوای کارشناسانه از بیانیهها بود. عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی، در بازخوانی این بیانیهها نوشت: «اصلاحطلبی بهمعنای گذشته آن، که حضور در انتخابات و کار در داخل سیستم برای بهبود امور است، بعد از انتخابات ۱۴۰۰ به بنبست رسیده است... بر اساس نظرسنجیهای صورتگرفته، خواست عموم مردم انجام تغییرات اصلاحطلبانه است و بیانیه آقای خاتمی رئوس کل اصلاحاتی که قبل از ورود به انتخابات آتی باید انجام شود را مشخص کرده است.»
عبدی درباره واکنشهای صورتگرفته نسبت به بیانیه آقای خاتمی با عنوان برانداز و غیره، گفت: «فرد یا افرادی که معتقدند این پیام براندازانه است دقیقاً بگویند کجای این پیام اینگونه است؟ نکته کلیدی این است که این افراد در سیستم کنونی خود را براندازی میکنند. هیچچیزی خلاف قانون و مخالف با ارزشهای انقلاب در این بیانیه نیست و تعبیر براندازانه از آن بهمعنای این است که این سیستم است که نسبت به انقلاب و قانون تغییر ماهیت داده است. بیانیه آقای خاتمی از ارزشهای انقلاب دفاع میکند و اگر باور به براندازانه بودن این بیانیه دارند، مشکل آنهاست.»
عبدی درباره بیانیه مهندس موسوی نیز گفت: «این بیانیه غیرسیاسی است، زیرا هیچ زمان سیاستمداری نمیتواند بیانیهای را بدهد که در انتها تعلیق به محال کرده باشد. مگر میشود سیاستمدار بدون اینکه مشخص کند چگونه و چطور میتوان راهکار مشخصشده را اجرایی کرد، بیانیه بدهد؟
اشتراکات و افتراقات دو بیانیه
بر خلاف رویکردی که بیانیه موسوی و خاتمی را در یک مجموعه واحد مورد خوانش قرار میدهد، بیانیه آنها همزمان برخی اشتراکات و افتراقات اساسیای نیز با یکدیگر دارد. مهمترین وجوه اشتراک بیانیه آنها عبارتند از:
۱- میر حسین موسوی و سید محمد خاتمی، در بیانیهها اخیر خود بر عدم تحقق آرمانهای ابتدایی انقلاب با صراحت انگشت میگذارند. هر دو ناکارآمدی در تحقق وعدهها را مورد تاکید قرار میدهند.
۲- هر دو، بر دگرگون شدن جامعه ایرانی در دهههای اخیر اشاره میکنند. بیانیه آنها به تغییر خواستهها و دگرگونی در مطالبات جامعه اشاره دارد.
۳- دیگر نقطه اشتراک بیانیهشان پذیرش بن بست خوردن اصلاحات در معنای کلاسیک یا به روال سابق است. آنها میپذیرند که اصلاحات به رویه سابق با ناکامی مواجه شده است.
۴- خاتمی و موسوی، بر ضرورت بازگشت به اراده مردم تاکید میکنند. هر دو خواهان همراهی با ملت و مردم هستند.
۵- دیگر نقطه اشتراک آنها پذیرش ضمنی تغییر و تحولخواهی جامعه است. هر دو تاکید دارند که جامعه دگرگون شده و به عنوان یک ضرورت تغییرات میخواهد.
با وجود این وجوه اشتراک که نشانه آبشخور مشترک فکری و جناحی آنها در گذشته است، در بیانیه موسوی و خاتمی وجوه افتراق جدیای دیده میشود که مهمترین آنها عبارتند از:
۱- جدیترین و عمیقترین نقطه افتراق بیانیه اخیر موسوی و خاتمی در ارتباط با نگاه آنها به تغییر است. خاتمی با صراحت تمام راه نجات کشور را «اصلاح خود» معرفی میکند، اما میر حسین موسوی، با صراحت تمام از ضرورت تغییر و برگزاری همهپرسی سخن به میان میآورد.
۲- میر حسین موسوی معتقد است که بازگشت به قانون در معنای فعلی دیگر معنا نمیدهد، اما در مقابل، خاتمی با قاطعیت به با تغییر قانون اساسی مخالفت میکند. موسوی در بیانیهاش مینویسد: «اجرای بدون تنازل قانون اساسی»، به عنوان شعاری که سیزده سال پیش بدان امید میرفت، دیگر کارساز نیست و باید گامی فراتر از آن گذاشت.» در سوی مقابل، خاتمی میگوید، با بازگشت به همین قانون اساسی، «اصلاحات» ممکن خواهد بود. ظاهرا موسوی خواستهاش از «اصلاح» به «تغییر» گذار کرده است.
۳- خاتمی در بیانیه خود همچنان در موضوع اجرای اصلاحات در کشور، به جریانهای رسمی اصلاحطلب رجوع میکند. البته او میپذیرد که جریان اصلاحات به جزیرههای جدا از هم تبدیل شدهاند. بر خلاف خاتمی، میر حسین موسوی به هیچ عنوان مخاطباش اصلاحطلبان در معنای رسمی نیست.
۴- در سطح چهارم میر حسین موسوی معتقد است ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادیناند، اما سید محمد خاتمی چنین آمادگی را در جامعه نمیبیند. به عبارت بهتر، خاتمی اصلاح متناسب با خواستههای زمانه را توصیه میکند و نه تغییر بنیادین.