صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۷۱۹۶۰
تعداد نظرات: ۲۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۱:۱۱ - ۰۹ دی ۱۴۰۱ - 30 December 2022

پله؛ وداع با مروارید سیاه فوتبال برزیل و جهان/ خاطرۀ سفر به تهران در 50 سال پیش

در سال ۱۳۵۱ خورشیدی پله همراه تیم سانتوس به تهران آمد و  در ماه خرداد به دعوت باشگاه تاج و پرویز خسروانی با تیم منتخب تهران بازی کردند...

 عصر ایران؛ امیر حسن خدیر- در یکی از پنج‌شنبه‌شب‌ها‌ی برنامۀ تلویزیونی «مسابقۀ هفته» که تلویزیون اعتباری در خانه‌ها داشت، وقتی یکی از شرکت‌کنندگان اسم کامل «پله» مشهورترین بازیکن تاریخ فوتبال برزیل و جهان را به صورت کامل (ادسون آرانتس دوناسيمنتو) بر زبان آورد مجری متعجب شد و شاید هم با خود گفت: این پسر دیوانه است؟!

  از این رو از جوان لاغر‌اندام خواست دوباره همان عبارت را بگوید و او باز تکرار کرد: "ادسون آرانتس دوناسيمنتو". آن مجری، منوچهر نوذری بود؛ "شومن" به معنی مثبت و کامل کلمه که شاید تنها مهران مدیری را بتوان (با فاصله البته) بعد از او توصیف کرد. نوذری از حضور ذهن جوان به وجد آمد و ا‌ز او پرسید: "شما خودت هم فوتبال را دوست دارید؟" و او خندید و نوذری گفت: "شبیه پله هم هستید" و جوان محجوبانه گفت: "نه! آن قدرها هم سیاه نیستم!"

  حدس احتمالی آقای نوذری درست بود چون آن جوان به راستی دیوانه بود اما یک دیوانۀ فوتبال و او کسی نبود جز عادل فردوسی‌پور که سالیانی بعدتر از قاب همان تلویزیون - که هنوز اعتباری داشت- 20 سال تمام دوشنبه‌شب‌های ایرانیان را فوتبالی کرده بود؛ هم او که چند سالی است به لطف جماعتی که انگار با هنر و زیبایی و سلیقه اکثریت مشکل دارند دیگر در آن قاب دیده نمی‌شود و به جای او کسی نشسته که پنداشته اگر نام طولانی و واقعی سرمربی تیم ملی برزیل در جام جهانی قطر را به همان سبک بگوید خاطره عادل فردوسی‌پور را تازه می‌کند حال آن‌که نه آن پاسخ‌ برنامه‌ریزی شده بود و نه مانند حالا که با یک جست‌و‌جوی ساده و به طرفه‌العینی یافتنی است و بی‌جهت نبود که منوچهر نوذری را هم هاج‌و‌واج و شگفت‌زده کرد.

    نوذری اهل فوتبال نبود اما پله را به قاعده می‌شناخت؛ هم او که در گوشه‌گوشه جهان کم، کسانی را دیوانۀ فوتبال نکرده بود و عادل تنها یکی از آن دیوانگان بود.  

  شامگاه پنج‌شنبه 8 دی 1401 خورشیدی و دو روز مانده به آغاز سال نو میلادی (2023)  اما قلب آن پله که قلب صدها میلیون نفر را ربوده بود، از تپش بازایستاد؛ همان کودک فقيری كه در كوچه‌های پر از زبالۀ سائوپولو توپ‌های پارچه‌ای درست می‌کرد و با همان‌ها وارد دنیای فوتبال شد. تنها 17 سال داشت که به عنوان جوان‌ترين بازيكن و گل‌زن تیم ملی برزیل در كنار بزرگانی چون واوا‌، زاگالو و گارينشا قرار گرفت و در خط حمله درخشید.

   برزيل در آن زمان ٤-٢-٤ بازی می‌كرد: دو مهاجم در نوك با دو گوش و دو هافبک كه همه جای زمين سرک می‌کشیدند. يكي البته دفاعی‌تر و دیگری بازی‌ساز و نقش پله هم نوک كاذب بود اگرچه گاه تا قلب دفاع هم عقب می‌آمد. چرا که مربی او را آزاد گذاشته بود تا به همه جای زمين سر بزند.

   مرد هزار‌گُله تاريخ فوتبال كه در سبک سر‌زنی و پاس‌دادن و بازی‌سازی بی‌نظير بود، مركز ثقل تيم به شمار می‌رفت اما هيچ‌گاه رغبتی به كاپيتانی نشان نداد. حتی در تيم باشگاهی و در اوج شهرت هم بازوبند نبست  و نیازی هم نبود چون كاپيتانی در بعضی تيم‌ها به بازوبند نيست و بايد كاپيتان واقعی باشی و پله البته که بود.

  نكته مهم و قابل توجه اين که بازيكنان كنار پله در سال‌های ١٩۵٨ ، ١٩٦٢، ١٩٦٦ و ١٩٧٠ هم یلی بودند و او در ميان آنان می‌درخشيد. بین نام‌هایی چون گارينشا، جرزينهو ، توستائو و واوا.

   نقش او اما چنان ممتاز و یگانه بود که آسیب‌دیدگی در ١٩٦٦ و در بازی دوم مقابل پرتغال -که به خروج او از زمین بازی انجامید- سبب شد قهرمان جهان با دو شكست در مقابل پرتغال و مجارستان و در همان دور گروهی حذف شود.

   در فينال 1958 در برابر سوئد در حالی كه پشت به دروازه بود توپ را به روی ران خود آورد و با يك چرخش فوق‌العاده و شوتی دقيق گلی خاص زد و گل زيبای ديگر او در فينال ١٩٧٠ هم در خاطره ها ثبت شد.

   بازی با انگلستان و  ایتالیا (فینال)  در ١٩٧٠ هم صحنۀ نمایش پله بود. در هر دو بازی  می‌توانست خود گل بزند اما به جرزينهو و كارلوس آلبرتو  پاس داد و آنها گل زدند.  پله گفت می‌دانستم اگر خود ضربه بزنم احتمال گل زياد است اما اگر پاس دهم حتمی است.

   سطح بالای بازی پله چنان بود كه تلألؤ این دُرّ سیاه اجازه نداد بازیکنانی که هم‌زمان با او بازی می‌کردند (‌اوزه‌بيوی پرتغالی‌، یوهان كرايف هلندی و جرج‌بست ایرلندی - نابغه‌ای که جام جهانی نديد- )چندان که سزاوار بودند به چشم بيايند و بعدتر نام‌شان پررنگ شد.

  پله در تهران

   
  در سال 1351 خورشیدی پله همراه تيم سانتوس به تهران آمد و  در ماه خرداد به دعوت باشگاه تاج و پرویز خسروانی با تيم منتخب تهران و نه تیم ملی بازی كردند چرا كه تيم ملی برای بازی‌های مقدماتی المپيك مونيخ در كره شمالی به سر می‌برد. با این که اكثر بازيكنان اصلی و شاخص تاج در تيم ملی بودند ولی جمعيت زيادی حاضر شد. چرای آن هم روشن بود: به خاطر پله آمده بودند. 

 
  تيم منتخب تاج و پاس هم البته در مقابل ياران پله بازی زيبايی ارایه داد. داوری هم بر عهدۀ عبدالرضا موزون بود. بعد از گل اول پله كه به زيبايی هر چه تمام‌تر به ثمر رسيد همۀ جمعيت حاضر برخاست و براي او کف  زد و جای شگفتی هم نداشت چرا که آمده بودند تا هنرنمایی او را ببینند. پله، همچون دولفينی روی سانتر ادو نقش آفرینی کرد و دروازه مرحوم كيوان نيك‌نفس را گشود.

  
  د‌ر آن بازی تيم سانتوس 9 گل زد اما داور 4 گل را نپذیرفت! همین نیزخشم پله را برانگیخت به گونه‌ای که وقتي پله با ضربۀ كاشته هم گل زد به داور گفت: "اين را هم آفسايد اعلام كن!" آن بازی با کسر آن چهار گل  با نتیجۀ 5 بر یک تمام شد. زنندۀ تنها گل ايران هم پرويز ميرزا‌حسن بود. (همان که در عکس بالا توپ را در دست گرفته است. در آن زمان فقط با یک توپ بازی می‌کردند و به همین خاطر توپ را برداشت تا ببرد. بازیکنی که دست او را گرفته و سمت راست او ایستاده - چپ عکس- مسعود معینی است؛ زننده گل قهرمانی تاج در مقابل هاپوئل اسراییل و بازیکن خندان در سمت چپ پله هم غلام وفاخواه است؛ زنندۀ گل تساوی تاج در همان بازی. بین پله و میرزا حسن هم دو سر می‌بینیم: جلویی همایون شاهرخی است و پشت او نصرالله عبداللهی.)

 
  ناخرسندی برزیلی‌ها از نحوۀ قضاوت عبدالرضا موزون به حدی بود که در ضیافت شام بعد از بازی وقتی خسروانی یک تخته قاليچه نفيس ابريشمین به پله هديه داد به طعنه گفت: آقای داور بیش از من شایستۀ این هدیۀ ارزنده است! 

   پله در مصاحبه خود البته آن جمله مشهور را هم بر زبان آورد که امکانات باشگاه تاج را با رئال مادرید قابل قیاس دانست و حالا بعد از نیم قرن جا دارد به این پرسش پاسخ داده شود که چه بر سر این باشگاه آمد؟

 
  نكته جالب ديگر در مورد پله این بود که دوست داشت تنها برای سانتوس بازي كند و می‌گفت بازی براي فقرای كشورم را بيشتر دوست دارم. این پیشینه البته بعدها که در قطب مقابل مارادونا و مدافع نظام سرمایه‌داری تصور می‌شد هم برای برخی باطل‌کنندۀ آن گزاره بود و هم موجب افسوس.

  وداع با شمارۀ 10 برزیل


  در سال 1971 و در پایان بازی دوستانه با یوگسلاوی در حالی با پیراهن شماره 10 بزریل خداحافظی کرد که سه جام‌جهانی را تجربه کرده بود و می‌توانست در یک جام دیگر هم حاضر شود.  شماره 10 برای پله بسیار مهم بود و غیر از آن پیراهنی دیگر نپوشید؛ شماره‌ای که البته بر تن دیگران چنان ننشست که بر اندام او برازنده بود.

  نه تنها با تیم ملی خداحافظی کرد که در 31 سالگی هم فوتبال رسمی خود را در سانتوس کنار گذاشت. پس از آن به فوتبال آمریکا رفت که در آن زمان هنوز جنبه نمایشی داشت و‌حرفه ای نشده بود و تازه به soccer توجه می کردند. در تیم کاسموس نیویورک با جیانلوکا کینالیا‌- گل‌زن مشهور ایتالیایی-، فرانتس بکن بائر و‌ یوهان کرایف و‌ شماری دیگر از نام‌های مشهور در آن لیگ به فوتبالی پرداختند که بیشتر نمایشی بود و از ایران نیز آندرانیک اسکندریان و ایرج دانایی‌فر به فوتبال نمایشی پیوستند.

  به او‌ لقب «ری» (سلطان) و «پرولا نگرا» (مروارید سیاه) داده بودند و در پایان بازی برزیل با انگلیس، بابی مور نزد پله رفت و با اشاره به سرود ملی انگلستان که می‌گوید "خداوند پادشاه را حفظ کند" به پله گفت: "خداوند پله را حفظ کند".

  از القاب او مرد "هزار گله" است؛ وقتی هزارمین را از روی نفطۀ پنالتی به ثمر رساند جمعیت به احترام و ستایش ایستاد و  5 دقیقه کف زدند.

  پله چندان کاریزما و جذبه داشت که هر گاه اختلاف مربیان و بازیکنان بالا می‌گرفت با دخالت و وساطت او غایله فروکش می‌کرد. او بود که سبب شد دوست و‌همبازی‌اش زاگالو‌ مربی شود تا بتواند جام‌ژول ریمه را به خانه ببرد. همان جامی که در هفته‌های اخیر بالای تخت او در  بیمارستان بود.

   کتمان نباید کرد که با ظهور نابغه‌ای چون دیه گو مارادونا که علیه سرمایه‌داری شورید و نظام حاکم بر فیفا را به چالش کشید خشی بر شمایل محبوبیت پله افتاد. چه،  انگار یکی سمت سرمایه ایستاده و دیگری جانب مردم حال آن که در عالَم واقع چنان نبود و تفاوت پله با مارادونا در عین اشتراک در نبوغ فوتبالی در این بود که مثل او عاصی نبود.

  با این حال تمام تلاش خود را برای رفع این اختلاف به کار بست و منتظر پاسخ متقابل نبود و بعد از مرگ مارادونا هم پیامی شورانگیز و احساسی فرستاد و گفت: "
به زودی با تو در آسمان‌ها بازی خواهم کرد."

 
   کمیته بین‌المللی المپیک در سال 1999 از او به عنوان ورزشکار قرن یاد کرد و  مجلهٔ تایم نام او را در فهرست صد شخصیت برجستۀ قرن بیستم قرار داد. سال بعد (2000) هم  فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال او را به عنوان بازیکن برتر جهان برگزید و فیفا هم شایستۀ انتخاب به عنوان یکی از دو برندۀ مشترک بازیکن قرن فیفا دانست.

   پله در مجموع 1279 گل در 1363 بازی به ثمر رسانده که شامل بازی‌های دوستانه هم می‌شود؛ اعدادی که در زمرۀ رکوردهای گینس به ثبت رسیده است.

   به این بهانه نقل خاطره‌ای از زنده یاد دکتر حمید رضا صدر هم مناسبت دارد که می‌گفت پله در بازی با انگلستان مدافع عنوان قهرمانی جهان، توپ دریافتی از سانتر جرزینهو را به گوشۀ دروازۀ گوردون بنکس فرستاد و هنوز توپ وارد دروازه نشده به خوش‌حالی پرداخت و دوبار فریاد برآورد گل، گل! حال آن که گل نشد. در مصاحبه بعد از بازی گفت: "فکر نمی‌کردم گوردون، مثل نور توپ را به کرنر بفرستد". از خصوصیات بارز اخلاقی پله این بود که عادت داشت از دیگران تعریف کند نه از خود.

   پله در سینما

    مشهورترین حضور پله غیر از زمین چمن فوتبال بر پردۀ سینما و در فیلم «فرار به‌سوی پیروزی» (جان هیوستن، 1981) است. به جز فیلم‌های متعدد مستند و ورزشی، پله در سه فیلم سینمایی دیگر هم بازی کرده است و در هر سه هم در نقش خود را ایفا می‌کند: «آس ترومبادیناس» (آنسلمو دوآرته، 1980)، «یک معجزۀ کوچک» (ترل تانن، 1985) و مایک بَست: مربی انگلستان (2001)


  او را بسیاری از صاحب‌نظران، بزرگ‌ترین و بهترین بازیکن تاریخ فوتبال می‌دانند هرچند دو اسطورۀ آرژانتینی (دیه گوماردونا و لیونل مسی) در برخی نظرسنجی‌ها، بالاتر یا هم‌تراز او قرار گرفته‌اند اما باید در نظر داشت که در زمان پله ضبط و ثبت تصاویر تلویزیونی که هنر او را پیش چشم همگان قرار دهد و با جزییات ثبت کند اگرچه بود اما تا بدین‌سان نبود و این قاعده در قیاس دو آرژانتینی متقدم و متأخر هم صدق می‌کند. به یاد آورید در همین جام جهانی اخیر چگونه هنرنمایی مسی را در قاب‌های بزرگ تلویزیون و به لطف هنر و فناوری به تماشا نشستید.

  در طول همین جام جهانی ( 2022 قطر) او در جدال با مرگ بود و آخرین جمله که گفت و در خاطره‌ها مانده این بود: به فکر من نباشید، از فوتبال لذت ببرید....


  حالا شاید بشود گفت بهترین خط حمله تاریخ نه در زمین که در آسمان شکل گرفته است:  مارادونا در راست ، کرایف در چپ و‌ پله هم در نوک.

 

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۱
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۱:۳۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۱۰
چقدر با احساس !
آزاده
۱۰:۰۳ - ۱۴۰۱/۱۰/۱۰
همین کارها رو الان کشورهای حوزه خلیج فارس میکنند منتها ایران فقط باید نظاره گر باشد و....
هموطن
۱۵:۴۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
میخوام برای همیشه تکلیف بهترین بازیکن قرن رو مشخص کنم. امثال پله، مسی، رونالدو و ... فقط در تیم های پر ستاره ای توانستند خودشون رو نشون بدن ولی ماررادونا کسی بود که یک تنه تیم ملی آرژانتین خیلی ضعیف رو یکبار قهرمان جهان کرد و یکبار هم نایب قهرمان. در عرصه باشگاهی هم تیمی مثل ناپولی رو در سری آ و در بین غول هایی مثل میلان، یونتوس، اینتر، لاتزیو و .... قهرمان کرد. در جام یوفای اون زمان (لیگ قرمانان فعلی) هم قهرمان کرد.

با احترام به پله و امیرحسن خان خدیر.
ناشناس
۱۵:۰۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
همانموقع که فردوسی پور اونجا داشت جواب مسابقه رو می‌داد پشتش مافیا بوده که شروع کارش بوده وگرنه هزاران نفر اسم کامل پله را میدونستند حتی در ایران و جواب دادنش هم یک کلمه بود پله!
عصر ایران

اصلا از اول فراماسونر بوده!

پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۹:۱۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
پسرعمه منم همه اسمهای بازیکنهای خارجی و ایرانی رو میدونست.یه بار امتحانش کردم.گفتم دروازه بان ذخیره فلان تیم کیه؟فوری گفت.منم دهنم اینطوری بازموند O: .البته پسرعمه من فوت کرده متعسفانه.
پرویز
۱۲:۵۶ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
آقای امیر حسن خان. مگه همایون شاهرخی بازیکن پاس بود؟ چطور نوشتین تاج؟
عصر ایران

بازیکن تاج بود. منتها تصویب کردند نظامی ها فقط باید در تیم‌های نظامی بازی کنند و ناچار شد به پاس برود. بیشتر پاسی‌ها در اصل از تاج یا تیم های دیگر آمده بودند. پاسی هایی که از جای دیگر نیامده بودند مثل پرویز میرزا حسن در همین عکس. پرسشی که برای شما ایجاد شده به خاطر این است که خود آقای شاهرخی هم معمولا به این موضوع اشاره نمی کند.

علی
۱۲:۴۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
بسیار زیبا آراسته بودید....
ناشناس
۱۲:۲۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
«پله در مصاحبه خود البته آن جمله مشهور را هم بر زبان آورد که امکانات باشگاه تاج را با رئال مادرید قابل قیاس دانست و حالا بعد از نیم قرن جا دارد به این پرسش پاسخ داده شود که چه بر سر این باشگاه آمد؟»

صادرات نفت در دهه پنجاه برای سی میلیون جمعیت ۵ میلیون بشکه با قیمت بشکه ای ۲۰ دلار معادل بیش از ۱۴۰ دلار کنونی بود
عصر ایران

ربط این دو را متوجه نشدیم. بعد از پبروزی انقلاب تاج مصادره شد و بخشی از اموال و املاک آن در اختیار دستگاه های مختلف قرار گرفت و بعضا هنوز پس نداده اند. مشخص است که دولتی شدن چه بر سر یک بنگاه می آورد.

پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۰:۱۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۱۰
مشت نمونه خروار
ناشناس
۱۲:۱۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
منو بردید به حس و حال 50 سال پیش. خیلی عالی بود. مخصوصا شرح عکس بعد از بازی در تهران. جمعیت برای دیدن پله اومده بود. بچه های امروز نمی تونن متوجه شن چه حسی داشته. همون که نوشتین فقط یه توپ بود. مثلا اگه توپ رو شوت می کردند تو تماشاگرا باید وایمیسادن توپ رو بیارن!
کاوه
۱۰:۱۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
مثل همیشه عالی بود جناب خدیر
منصور جاوید
۰۹:۵۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
اشک های " دونا سلست" همچنان جاری است...
ناشناس
۰۹:۴۲ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
روحش شاد. ...حتی با یک توپ گرد میتوان دنیایی را شاد کرد...به همین سادگی...
SR
۰۹:۴۰ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
روحش شاد. ممنون از قلم زیباتون و ممنون که درباره این اسطوره نوشتید.
سبحان
۰۹:۰۷ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
بسیارعالی خیلی جامع و با روایتی دلنشین و مستند نوشتید.
لذت بردم. متشکرم.
ناشناس
۰۸:۳۵ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
حداقل می فرمودید که از ناهنجاری های مانند مواد و مخدر و خلافکاری های دیگر هم برخلاف مارادونا بدور بود
ناشناس
۰۴:۳۳ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
هر کدام از ما با اعتقادمان برای شادی روحش دعا کنیم
ناشناس
۰۲:۱۴ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
دوناسیمنتو.ناسیمنتو یعنی از بدو تولد یا بمعنای اصلیت یا اصالت جایی راداشتن بزبان پرتغالی.
ناشناس
۰۱:۳۸ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
اگر نه که اولین ولی جزو پنج بازیکن برتر فوتبال دنیا بود.هریکنفر که می رود مثل اینست که ماهم یکقدم پیرمیشویم
پاسخ ها
ناشناس
| |
۰۹:۲۱ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
غصه نخور بزرگوار که زندگی زیباست...
طعم خوش و بی نظیر تماشای فینال بین برزیل و ایتالیا را که در کودکی تجربه کردم با خود به آسمان ها هم خوام برد.
ناشناس
| |
۰۹:۴۹ - ۱۴۰۱/۱۰/۰۹
انتشار خبر مرگ دیگران باید ممنوع بشه.
اینترنت نبود ملت با این همه خبر مرگ مواجه نمی شدند
تعداد کاراکترهای مجاز:1200