صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۷۰۲۳۷
تاریخ انتشار: ۰۲:۵۸ - ۲۶ آذر ۱۴۰۱ - 17 December 2022

امروز با حافظ: مرا می‌بینی و هر دَم زیادَت می‌کنی دَردَم

مرا می‌بینی و هر دَم زیادَت می‌کنی دَردَم

تو را می‌بینم و میلم زیادَت می‌شود هر دَم

 

به سامانم نمی‌پرسی، نمی‌دانم چه سر داری

به درمانم نمی‌کوشی، نمی‌دانی مگر دردم؟

 

نه راه است این که بُگذاری مرا بر خاک و بُگریزی

گُذاری آر و بازم پرس تا خاکِ رَهَت گردم

 

ندارم دستت از دامن، به جز در خاک و آن دَم هَم

که بر خاکم روان گَردی بگیرد دامنت گَردم

 

فرو رفت از غمِ عشقت دَمَم دَم می‌دهی تا کی؟

دَمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم

 

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جُستم

رُخَت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم

 

کشیدم در بَرَت ناگاه و شد در تابِ گیسویت

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فِدا کردم

 

تو خوش می‌باش با حافظ، برو گو خصم جان می‌ده

چو گرمی از تو می‌بینم، چه باک از خصمِ دَم سَردم

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200