صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۶۴۵۳۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۸ - ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - 02 November 2022

چرا خیابان جای صندوق رای را گرفت؟ 

آنچه مثل آفتاب هویداست و نمی شود آن را انکار کرد این است که این انگاره در ذهن مردم شکل گرفته که برای تغییر در جامعه نمی توان به صندوق رای امیدوار بود.
عصرایران؛ مصطفی‌داننده- در حال مرور فیلم‌های قدیمی بودیم که به فیلمی از ورزشگاه 12 هزار نفری آزادی رسیدیم. فیلم را سال 92 برداشته بودیم. آن زمان که حسن روحانی برای سخنرانی انتخاباتی به ورزشگاهی آمده بود که مردم سال‌ها در آن شاهد افتخار آفرینی ملی پوشان والیبال ایران بودند. 

شوری به پا بود. همه با هم سرودهای ملی می‌خوانند و از شعارهای انتخاباتی حسن روحانی حمایت می‌کردند. همان جوان‌ها یک ماه تمام در خیابان به صورت چهره به چهره مردم را دعوت به حضور در انتخابات می‌کردند و از آینده روشن می‌گفتند. 

جوان‌هایی که در سال 88 یکبار سرخوردگی را تجربه کرده بودند اما امید داشتند بازهم از طریق صندوق رای به اهداف خود برسند. همانگونه که جوانان در سال 76 با یک اتحاد مثال زدنی به آنچه می‌خواستند رسیدند. البته که فقط جوان‌ها نبودند اما در این نوشتار می‌خواهم از جوانان بگویم که این روزها در دانشگاه، مدرسه و خیابان شیوه دیگری را به غیر از صندوق رای برای بیان حرف‌هایشان انتخاب کرده‌اند. 

همان‌هایی که سال 96 هم به پای صندوق رای آمدند و حرف خود را به کرسی نشاندند که مسیر آینده کشور را مشخص کنند. اما حالا چرا به اینجا رسیده‌ایم؟

بحران‌های اجتماعی یک باره اتفاق نمی‌افتند. این پدیده‌ها تصادف جاده‌ای نیستند که به خاطر غفلت یک راننده و یا خرابی یک ماشین به وقوع بپیوندد بلکه علت و معلول‌های بسیاری دارد که هیچگاه به آن پرداخته نشده است. 

در سال هزار و چهارصد، اصول‌گرایان سرخوش از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم بودند. بعد از دو شکست،  آنچه را خود پیروزی بزرگ می‌پنداشتند جشن گرفته بودند اما فراموش کرده بودند که برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری به زیر 50 درصد رسیده است. 
 
51 درصد از مردم در انتخابات ریاست جمهوری 1400 رای ندادند و این درحالی است که در سال 96، تنها 26 درصد مردم به پای صندوق رای نیامدند. این هشدار بزرگی بود که بخش مهمی از جامعه صندوق رای را دیگر راه تغییر در کشور نمی دیدند. 
 
مردم به این نتیجه رسیدند که دیگر مثلا برای تغییر در وضعیت اقتصادی کشور یا حل مسئله گشت ارشاد نمی‌توان امید به تغییر دولت‌ها یا مجلس‌ها داشت. وضع همانی است که هست. شعارهای انتخاباتی در حد شعار می‌ماندند و وضع ایران هر روز بدتر از دیروز است. 

ناظران سیاسی این شکاف ایجاد شده را درک نکردند و با خود گفتند که در بسیاری از کشورهای دنیا میزان مشارکت در انتخابات به زور به 40 درصد می‌رسد و این آمار برای ایران یک برد بزرگ است و شروع به حماسه سرایی برای آن کردند. 

البته که این پیروزی با سرخوردگی بزرگی همراه بود. اینکه امروز جوان دانشگاهی با شدیدترین الفاظ اعتراض خود را نشان می‌دهد، یعنی دیگر امیدی به تغییر بنا بر شعارها و وعده‌ها ندارد. او به خوبی به یاد دارد در همان ورزشگاه 12 هزار نفری برای شعار برداشتن گشت ارشاد سوت و کف زده است اما در عمل هر روز شاهد شدیدتر شدن این برخورد پلیسی با یک پدیده فرهنگی شدند. 

وقتی قدرت تصمیم‌گیری در مورد مسائل مهم کشور از جمله سیاسی و فرهنگی از دست دولت‌ها خارج شد و شوراهای مختلف برای این مسائل تصمیم گرفتند، جامعه به این نتیجه رسید که با تغییر دولت‌ها هیچ تغییری در سیاست‌گذاری‌ها ایجاد نمی‌شود و آش همان آش است و کاسه همان کاسه. 

بسیاری از ایرانیان خارج از کشور که این روزها به شدت معترض شرایط کشور هستند، در انتخابات 92 و 96 به طرز عجیبی یکدیگر را دعوت به حضور در انتخابات می‌کردند تا با تغییر شرایط کشور مسیر بازگشت‌شان به ایران فراهم شود. 
همان‌ها امروز هر شنبه شعارهایی می‌دهند که نمی‌شود در جمع آنها را گوش کرد. 

جالب اینجاست که به جای درس گرفتن، به تندروترین افراد جامعه تریبون می‌دهیم تا در صداوسیمایی که به عقیده نگارنده هنوز پرمخاطب‌ترین رسانه ایران است، حاضر شوند و جامعه را عصبانی کنند. کسانی که نقش بسزایی در ناامید کردن مردم از صندوق رای داشتند. همان‌هایی که در پارلمان برجام را آتش زدند و امروز بر این باورند که گشت ارشاد باید پررنگ‌تر از گذشته به کار خود ادامه دهد. متعصبینی که همیشه راه گفت‌وگو در کشور را بسته‌اند و فقط خود را فرزند پیامبر می‌دانند و دیگران را کافر خطاب می‌کنند.  

بله، اعتراضات امروز ایران، حاصل یک ناامیدی بزرگ است. ناامیدی از صندوق رای! و این هنر بزرگی بود که مردم امیدوار به تغییر را تبدیل به سرخوردگانی کردیم که امیدی کمی به فردا دارند. درهمین جامعه ناامید مسئله گشت ارشاد تبدیل به یک اصل می‌شود و بسیاری از ائمه جمعه هر هرهفته در مورد آن حرف می‌زدند اما در مورد فساد اقتصادی و فشار گرانی به مردم سکوت می‌کردند و سعی می‌کردند نشان دهند همه چی آرام است و اینها امتحان الهی است.
 
آنچه مثل آفتاب هویداست و نمی شود آن را انکار کرد شکل گرفتن این انگاره در ذهن مردم است که برای تغییر در جامعه نمی توان به صندوق رای امیدوار بود.
آنان که وعده تغییر بعد از آرامش می دهند آیا می توانند امید به صندوق رای را به مردم بازگردانند یا روش دیگری سراغ دارند و با همین شیوه می خواهند ادامه دهند؟
ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200