صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۶۳۹۳۴
تعداد نظرات: ۲۵ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۴ - ۰۷ آبان ۱۴۰۱ - 29 October 2022

به یاد کوروش؛ چرا جرج واشنگتن، کوروش‌نامه را بر شهریار ماکیاولی ترجیح داد؟

کوروش‌نامه اثری است از کسنوفون ، مورخ شهیر یونانی که در آن به یونانیان باستان، توصیه شده فرزندان خود را رفتاری به‌سان کوروش هخامنشی بیاموزند.

   عصر ایران؛ علیرضا جلیلیان:  

  یک:

   «در میان آنان‌که با تکیه بر هنرِ خویش به شهریاری رسیده‌اند نه به یاریِ بخت، بلندپایه‌ترین‌شان، به گمان من، موسی و کوروش و رومولوس و تسئوس و مانند ایشان‌اند. اگر‌چه در باب موسی سخنی نمی‌توان گفت، چرا که وی را کاری جز به جای‌آوردن فرمان‌های خداوند نبود. بااین همه، وی در خور ستایش است. اما اگر در کار کوروش بنگریم و کسانی چون او که کشورها گشوده‌اند و پادشاهی را بنیاد نهاده‌اند، همه را در خور ستایش خواهیم یافت. و اگر در کار ایشان نیک بنگریم، کارشان را هیچ کم از کار موسی نخواهیم یافت».

  این سخنان، بندی از کتاب بسیار معروف «شهریار» نوشتۀ نیکولو ماکیاولی، متفکر بزرگ ایتالیایی است که در قرن شانزدهم میلادی به عنوان دستورنامه‌ای سیاسی و راه‌نمای عملی برای «چگونه پادشاهی کردن» به دربار پادشاه وقت ایتالیا -لورنتسو مدیچی- تقدیم کرد.

  
   اگرچه کتاب شهریار به سبب راهکارهای عموما خشونت‌آمیزی که به پادشاهان برای حفظ قدرت‌شان پیشنهاد می‌دهد، به یکی از بدنام‌ترین کتاب‌های تاریخی تبدیل شده تا جایی که از آن پس واژۀ ماکیاولیسم در گفتمان سیاسی به عنوان صفتی برای حکومت‌های سرکوب‌گر به کار می‌رود اما سال‌ها بعد، جرج واشنگتن نخستین رییس جمهوری ایالات متحد -که شهریار را خوانده بود- به اهمیت «چگونه پادشاهی کردن» کوروش بزرگ پی می‌برد و چنان که نقل شده از میان دو کتاب «شهریار» ماکیاولی و «کوروش نامه» کسنوفون، دومی را دستورنامۀ سیاسی خود می‌کند. 

جرج واشنگتن و نیکولو ماکیاولی

 کوروش‌نامه (به یونانی: کوروپایدیا) اثری است از کسنوفون (430-345پ.م) مورخ شهیر یونانی که در آن به یونانیان باستان، توصیه شده فرزندان خود را رفتاری به‌سان کوروش هخامنشی بیاموزند. در همین کتاب است که کسنوفون پس از این جمله که «برای انسان بسی آسان‌تر است که برحیوانات فرمان براند تا برآدمیان» تصریح می‌کند:

   «هنگامی که دیدم چگونه کوروش بسیاری از مردمان و شهرها و اقوام گوناگون را فرمان‌بردار خود ساخته است، به ناگزیر اندیشۀ نخستین خود را دیگرگون کردم و پذیرفتم که حکومت بر آدمیان امری ناشدنی نیست، به شرط آنکه حاکم، فردی خردمند و باکیاست باشد».


   کوروش بزرگ (559-530 پ.م) بنیان‌گذار شاهنشاهی هخامنشی، بی‌هیچ تردیدی یکی از استثناهای تاریخ جهان است. او که به درستی خود را «شاه جهان، شاه نیرومند» توصیف می‌کند، توانست در کم‌تر از چند دهه، بر بخش‌های زیادی از جهان‌باستان دست پیدا کند و نخستین امپراتوری تاریخ را سامان دهد.


   در باب پادشاهی و سیاست‌های حکومتی او بسیار نوشته‌اند و از این میان می‌توان به کتاب‌های ارزش‌مند و معتبر «امپراتوری هخامنشیان» نوشتۀ پروفسور پیربریان با ترجمۀ مهدی سمسار (انتشارات زریاب)، کتاب «شناخت کورش» نوشتۀ رضا ضرغامی با ترجمۀ عباس مخبر (انتشارات مرکز) و کتاب «کوروش بزرگ» با گردآوری استاد تورج دریایی و ترجمۀ آذردخت جلیلیان (انتشارت توس) اشاره کرد. اما آنچه کوروش را از دیگر پادشاهان گذشته متمایز می‌‌سازد نه کشورگشایی‌هایش، -که بسیار پادشاهان دیگر پس از او بر قلمروهای پهناورتری نیز دست یافتند- بلکه سنت پادشاهی و روح مداراگری او با مردمان و اقوام مختلف بود.

  کوروش در زمانه‌ای می‌زیست که خشونت نه تنها مذموم شمرده نمی‌شد، بلکه آن را حق مشروع پادشاه برای نگه‌داشتِ قدرت الهی‌اش نیز می‌دانستند. (مثال های فراوانی را می‌توان از سیاست‌نامه‌های مختلف گواهی آورد که نویسندگان‌شان به پادشاهان توصیه می‌کردند هرگونه مخالفی را باخشونت تمام از سر راه بردارند.)


   سیاست کوروش اما و رفتار او با ملت‌های مغلوب آشکارا با شاهان پیش از خود تفاوت داشت. استوانۀ گِلی او، که به «منشور کوروش» معروف است، بی‌شک در جهان باستان، خلاف‌آمدِ عادت بود.

  اگر پیش از کوروش حاکمان آشوری با افتخار و به صراحت، از مُثله کردن مخالفان و ویران‌کردن شهرهای مغلوب دم می‌زدند، کوروش به هنگام ورود به شهر شکست خوردۀ بابل می‌گوید:

   «سپاهیان گسترده‌ام با آرامش، درون بابِل گام بر می‌داشتند. نگذاشتم کسی در همۀ [سومر و] آکد، هراس‌آفرین باشد، در پی امنیت [شهر] بابل و همه جایگاه‌های مقدسش بودم. برای مردم بابل که برخلاف [خواست خدایان] یوغی برآنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود، خستگی هایشان را تسکین دادم [و] از بندها رهایشان کردم». -[بندهای 24 / 25/ 26 منشور کوروش بزرگ، ترجمۀ شاهرخ رزمجو]


   با این اوصاف، چندان نباید شگفت‌زده شد اگر ایرانی‌های باستان او را «پدر» می‌خواندند، اسکندر مقدونی خود را «دوست‌دار» او معرفی می‌کرد، کتیبه‌های بین‌النهرینی «صلح‌دوست»‌اش می‌نامیدند، عهد عتیق او را «برگزیدۀ یَهُوه» می‌دانست، [‌بر پایۀ تفسیر مولانا ابوالکلام آزاد که علامۀ طباطبایی آن را نفی نمی‌کند] مراد از «ذوالقرنین» در قرآن اوست و هرودوت در کتاب تاریخ خود چنین نوشته است: «هیچ فرد پارسی به خود اجازه نمی‌دهد خویشتن را با کوروش مقایسه کند.»

  دو:

    در یک جامعۀ دو قطبی، که همه چیز در آن یا سیاه مطلق است یا سپید مطلق، نمی‌توان به داوری درستی از هیچ چیز رسید. در چنین جامعه‌ای، کسانی به مرتبه‌ای از کوری یا شیفتگی می‌رسند که سینه‌مالان خود را به خاک پاسارگاد می‌کشانند و سجده‌کنان آرزوی بازگشت سلطنت را فریاد می‌زنند  و گروهی دیگر، آن همه به ورطۀ سطحی‌نگری و ابتذال فکری می‌افتند که تمام برهان‌شان برای رد یک شخصیت تاریخی چنین پرسشی کودکانه می‌شود: «چرا نام کوروش در شاهنامه نیامده است؟»

  در تاریخ اما «شرط اول قدم آن است» که هیچ شخصیتی را «خالی از خلل» ندانی و همگان را در ترازوی نقد بنشانی  و برای هر سخنی، برهانی روشن آوری.

  در تاریخ، هر شخصیتی که «مقدس» شود، دیگر «واقعی» نخواهد بود. به تعبیر استاد ملکیان:

   «شک نيست كه امروزه كمتر كسی ستاره يا خورشيد يا ماه يا مجسمه‌ای فلزی يا چوبی را می‌پرستد، اما اين بدان معنا نيست كه بت‌پرستی امری منسوخ و متروک شده است؛ بلكه می‌تواند فقط حاكی از اين باشد كه اشكال و صوری از بت‌پرستی جای خود را به اشكال و صور ديگری سپرده‌اند. هر گاه موجود و پديد‌ه‌ای را كه در واقع مقيد و مشروط و ناقص است مطلق و كامل تلقی كنيم و بالطبع و بالتبع تسليم‌اش شويم بت‌پرست شده‌ايم و، در اين جهت، فرقی نمی‌‌كند كه آن موجود و پديده چه چيزی باشد». 

 

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۲۵
در انتظار بررسی: ۱۹۸
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
۰۱:۰۰ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
کوروش اصلا بود؟؟؟
ناشناس
۰۰:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
گیرم پدر تو بود فاضل
از فضل پدر تو را چه حاصل
الان جای دنیا هستیم؟
دلمون رو همیشه با گذشته موهوم سرگرم کرده و از ارزش های انسانی امروز فاصله می گیریم .
حسین گلشن
۰۰:۰۷ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
همینان که بهانه می‌آورند که نام کورش در شه نامه نیامده پس واقعی نیست خود شاهنامه را لهو الحدیث می‌دانند و از آن رویگردانند
ناشناس
۲۳:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
با سلام و تشکر از این مطلب زیبا
نقل قول انتهایی از استاد ملکیان عالی بود.
ناشناس
۲۳:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
اون توماس جفرسون بوده نه جرج واشنگتن
ناهید
۱۹:۵۵ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
درود بر کوروش کبیر .
ماهور
۱۹:۰۶ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
کاملاً درسته
موافقم
پاسخ ها
ناشناس
| |
۰۸:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
چی درسته و با کدام نظر موافقی؟
این که کورش کبیر باید ستوده شود و همواره بعنوان یک فرد بی نظیر و خاص بزرگش داریم؟
در این صورت نظرت مورد تأئید می باشد و آفرین بر روحت پاکش!
زنده باد یاد کورش کبیر! و پاینده باد ایران پرورش دهنده کوروش بزرگ!
ناشناس
۱۶:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
چه افتخاری برای یک ایرانی بالاتر از اینکه کوروش بزرگ هم یک ایرانی بوده است.
ناشناس
۱۶:۱۹ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
به قول سعدی بزرگ:
چو خواهی که نامت بود جاودان
مکن نام نیک بزرگان نهان
در حالی که کشورهای دیگر (همچون امریکا در هالیوود) شخصیت های خیالی برای خود خلق کرده اند و قهرمان های اینچنینی را به جامعه خود و جهان معرفی می کنند، ما شخصیت های واقعی و بزرگ تاریخی داشته ایم، همچون کورش، که حتی توسط اندیشمندان کشورهای دیگر همچون یونان و ... نیز ستوده شده اند و نامشان را به نیکی یاد می کنند.
در امریکای مدعی حقوق بشر برده داری تا کی رایج بود و کورش برده داری را کی برانداخت؟
و بسیار مثال های دیگر
کوروش کبیر نه تنها هیچ تضادی با فرهنگ اسلامی ما ندارد، بلکه در قران نیز از وی به نیکی یاد شده است.
پس چرا نام وی را نهان کنیم؟ در زمانه ای که امپراتوری های رسانه ای چهره ای غیر واقعی و مخدوش و معکوس از ما ایرانیان به دنیا معرفی می کنند، چرا ما این تارهای عنکبوت را ندریم و واقعیت را به دنیا معرفی نکنیم که پرچمدار و موسس واقعی حقوق بشر، روا داری، احترام به عقاید متفاوت و... در دنیا ما ایرانیان بوده ایم؟
ناشناس
۱۵:۵۹ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
امروز کسانی عامدانه می‌خواهند تاریخ قبل از اسلام رو در ایران حذف کنند ،اصلا برایشان مهم نیست کوروش چگونه فکر می‌کرد چگونه رفتار می‌کرد ویا اینکه داریوش چه خدماتی به ایرانیان کرد ،برای آنها مهم این هست که شروع تاریخ مصادف باشد با ظهور اسلام وقبل از آن به کل نادیده گرفته شود، در حالیکه سیره پیامبر اسلام وائمه هدی چنین نبوده ،نمونه اش آئین نوروز که اسلام هرگز در صدد حذف آن نبود ،حال چرا این آقایون کاسه داغتر ازآش شده اند باید از خودشان پرسید ! چه اصراری بر دوقطبی سازی دارند ،خدا داند!
ناشناس
۱۵:۵۳ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
اصل وجود فردی بنام کوروش محل تردید است.
در شاهنامه نامی از کوروش به میان نیامده!
ناشناس
۱۵:۵۱ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
اگر کورش وجود داست حتما فردوسی یا حافظ یا سعدی و ‌‌ نامی از او می بردند
پاسخ ها
عمید
| |
۱۰:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
حافظ و سعدی؟ تا به حالا گلستان سعدی و دیوان حافظ را به دست گرفتی؟
سعدی و حافظ راوی تاریخ که نیستند.
شاهنامه نیز راوی اساطیر و تاریخ ساسانی است.
یکی از اصلی ترین منابع ما برای تاریخ باستان سنگ نوشته های به جا مانده از آن دوران است.
با استدلال شما باید به دنبال نام آشور بانی پال در منابع به جا مانده از دوران خلافت عباسی باشیم!!!!
ناشناس
۱۵:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
ممنون از مطلب مفیدتان
م
۱۵:۳۳ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
کوروش دیگه کیه ،مرده پرست نباشید. بفکر دنیای جدید باشیم. ...
ناشناس
۱۵:۳۰ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
کوروش همان ذوالقرنین یکی از پیامبران بزرگ الهی است که نام ایشان در قرآن آمده است.
ناشناس
۱۵:۲۴ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
شاهان گذشته هيچ افتخاري براي ما نيستند!
ناشناس
۱۵:۲۱ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
چرا نمی نویسید کوروش بزرگ؟
سینا
۱۴:۵۶ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
یادداشت خیلی خوبی بود. ممنون
ناشناس
۱۴:۵۴ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
افکار کوروش برای دوران باستان است الان عصر مدرنیته و پست مدرنیته و دموکراسی است.
این حرفهای شما صرفا برای برانگیختن احساس وطن پرستی است ولی کاذب است.
پاسخ ها
ساسان
| |
۱۵:۴۰ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
... کوروش چون پادشاهی بوده، دیگر نباید در زمانه قرن بیست و یکم نامی از ایشان برده شود؟ ...
ماهان
| |
۱۶:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
معیار برای پذیرش اندیشه های انسانی،مطابقت آن ها با عقل و وجدان و فطرت انسان هاست نه قدیمی و جدید بودن.زیرا زمان بدون ایستادن می گذرد و هر اندیشه ای دیر یا زود کهنه میشود.راستگویی ، وفای به عهد ، احترام به کرامت انسان ها حق است و دروغگویی ، عهد شکنی ، ظلم و تعدی به حقوق انسان ها، استضعاف و بهره کشی از مردم باطل است.
علی
۱۳:۲۷ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
این هم یکی از دروغ های ایرانشهریه مثل شعر سعدی بر سر در سازمان ملل...
ناشناس
۱۲:۲۲ - ۱۴۰۱/۰۸/۰۷
بسیار زیبا بود
تعداد کاراکترهای مجاز:1200