روزنامه اطلاعات نوشت: اخیراً در فضای مجازی بحثی در گرفته که از منظر جامعهشناختی نیازمند واکاوی است. از جانب رئیسجمهور قولی نقل شده که پس از شنیدن درخواست ویزای پسر معاون وزیر گفتند. اگر پسر وزیر میخواهد برود پدر هم برود.اطرافیان دولت هم این گفته را تائیدی بر جدیت رئیسجمهور در پیگیری گشت ارشاد مدیران نامیدهاند.
پس از این خبر، به یکباره مسأله اقامت فرزند و نیز اقوام معاون زنان رئیسجمهور رسانهای شد که گفتند پس چرا با این ماجرا برخورد نمیشود؟ حتی کار به جایی رسید که گفتند چرا رئیس دولت او را برکنار نمیکند؟ مردم هم در فضای مجازی حسابی به این مسأله پرداختهاند که واکنش مقام مزبور را هم به دنبال داشت که او در رابطه با تجهیز یک شرکت دانشبنیان رفته و برمیگردد و …
که البته این پاسخ هم واکنشهایی حتی طنزآمیز داشت که پس از این ماجراها بعید هم نیست فردا یا در آیندهای نزدیک دولت در حرکتی انفعالی و شتابزده اعلام کند که هر وزیر یا معاون وزیر یا مقام بلندمرتبهای که فرزند خارجنشین دارد از دولت برود تا خود را از تیغ انتقادات خلاص کند. چرا که گمان میکنند مسأله جامعه این است که چرا فرزندان مقامات به خارج میروند و به همین اعتبار باید آنرا ممنوع کرد!
نکته دقیقاً اینجاست که حرف مردم و یا درد آنها این نیست که کدام وزیر یا کدام مسئول فرزندی در خارج دارد پس باید برود. درد در جای دیگری است. تفسیر دینی آن بر اساس این حدیث شریفه میشود: چیزی را که برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند و آنچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپذیر.
نکته دیگر اینکه مردم از ریا و تظاهر و دوگانگی حرف و فعل مقامات به شدت متنفرند.
اما مهمتر از این دو آن است که باید علت این میل به مهاجرت را آسیبشناسی کرد وگرنه اگر تمام مقاماتی که فرزند خارجنشین دارند از مسئولیت کنار بروند آیا مشکل حل میشود؟ کاملاً برعکس، با محدودکردن دایره مسئولیت و حکمرانی در یک حلقه محدود و با یک نگرش و اندیشه منحصر و یکسویه حاکمیت تنها از پیروان و علاقهمندان همان فکر که قدرمسلم همه جامعه و همه مردم نیستند نمایندگی میکند چرا که جامعه امری متکثر و با وجوه فکری متفاوت است. تنها میشوند دولت و حاکمیت همان طبقه و نه همه سلیقهها و گرایشها.
به جای پرداختن به این فرعیات و هزینه کرد بیفایده برای مقابله با معلول یا معلولها، باید به علت پرداخت. چرا جامعه اینهمه در چنین مواردی واکنش نشان میدهد؟ چرا به جای مقابله با مشتاقان زیست در جغرافیایی دیگر به علل این رویکرد توجه نمیکنیم؟ چرا این میل فزاینده به مهاجرت ریشهیابی نمیشود؟ بسیاری از همین مردم حسرت این را دارند که بتوانند بچههایشان را برای کار و تحصیل و زندگی به خارج بفرستند؟
تا زمانیکه نپذیریم در نحوه مدیریت جامعه و توجه به مصائب و مشکلات آنان هزار مسأله و مشکل داریم و تا زمانیکه حکمرانی مطلوب که پیش زمینه ایجاد امید و ثبات و آرامش در جامعه به حساب میآید، مورد توجه جدی قرار نگیرد و تا زمانی که اولویتهای نخست و مطالبات اصلی جامعه را با اولویتهای خودمان هماهنگ و همراستا نکنیم و تا زمانی که نپذیریم جامعه طیف گستردهای از سلایق و گرایشهاست که حکومت باید همه آنها را در چهارچوب قانون نمایندگی کند و به رسمیت بشناسد و نیز بتواند همه آنها را که در زیر چتر بزرگی بهنام ایران عزیز به سر میبرند دلخوش و امیدوار نگه دارد تا جای بهتری برای زندگی باشد، این شوق و اشتیاق فرو نمیکاهد وگرنه باید بپذیریم بسیاری که میروند دشمن ملک و ملت و یا مخالف اسلام و انقلاب نیستند. میخواهند زندگی کنند و از بزرگترین و تنها سرمایه ارزشمند خود که عمر است بهره ببرند چرا که به گفته صحیح گوته بزرگترین لذت، احساس مفید بودن است.
دوستان و عزیزان و مقامات و مسئولین محترم، شما ایران عزیز را جای بهتری برای زندگی بکنید، جدای آنها که خیانت و مزدوری و وابستگی به اجانب پیشه کردهاند، ایرانیان آنقدر مردم و وطنشان را دوست دارند که اکثر رفتگان هم باز میگردند.
کافی است برای آسایش و رفاه و معیشت و زندگی آنان، تنها به فکر و اندیشه و سلیقه و خرد خود بسنده نکنید و بیشتر به آنان و بزرگان و نخبگان و جوانانشان میدان عمل بدهید و احترام کنید تا امیدوارتر شوند و شما را بیشتر و بهتر از خودشان بدانند یقین بدانید که اگر چنین کنید آنقدر قدرشناس هستند که همراهی کنند و آستین همت برای کمک به دولت و حکومت برای عبور از بحرانها بالا بزنند و حتی صبر و مدارای بیشتری هم به خرج بدهند.