عصرایران ؛ رضا غبیشاوی - نهرهای خوزستان پرآب شده اند آن هم وسط تابستان و گرما و شرجی. اتفاقی که هیچ کس فکرش را نمی کرد. وقتی گرمای سوزان ظهر تابستان، هیچ کس را در خیابان های "شادگان" باقی نگذاشته و همه را به سمت خانه ها فراری داده گاومیش ها در نهرهای شهر، آب بازی می کنند و خنک می شوند.
حالا بارارن های سیل آسا در مناطق مرکزی و غربی ایران، رودخانه و نهرها را در پایین دست پرآب کرده اند. در شهر "شادگان" در جنوب خوزستان، نهر "عبودی" محل آب تنی گاومیش های زیادی است؛ کنار نخل هایی که قد کشیده اند و از بی آبی جان سالم به در برده اند؛ نخل هایی که حالا می شود "خَلال" (خارَک) های زرد و قرمز آنها را دید. و مگر می شود این نیمه رطب ها را دید و هوس "سعمران" و "برحی" نکرد.
م
حالا نگرانی صاحبان جاموس ها ( گاومیش ها) کمتر شده گرچه "ابواحمد" یکی از نخل داران منطقه، سری به تاسف تکان می دهد. او در حالی که در اوج گرما و شرجی، به سیگار کوچکش پُک می زند و می گوید: اگر چند ماه قبل آب را باز می کردند الان خارک و رطب بهتری برداشت می کردیم. وقتی نخل، سیراب باشد شیرینی و اندازه و رنگ خرما هم نشان می دهد. شادگان از مراکز مهم تولید خرماست. خارک و رطب آن معروف است و پرمشتری.
آن طرف تر کودکانی قد و نیم قد با چهره آفتاب سوخته در
گرمای ظهر ، داخل نهر شیرجه می زنند. ظهر داغی که جز نخل و گامیش و کودکان بازیگوش، کسی در خیابان نیست. کودکان در نهر گاهی به جاموس ها (گاومیش ها) نزدیک می شوند؛ بالای کمر گاومیش می روند و شیرجه می زنند. گاومیش هم انگار از این هم بازی، خوشش آمده.
نزدیک نهر که می شوم گاومیش ها سر بر می گردانند. با چهره ای خسته، چشمانی درشت اما معصوم و نگاهی که حرف می زند. انگار می گوید حتما باید بارانی ببارد و سیلابی راه بیافتد تا اینجا در نهر عبودی، آب بالا بیاید و ما راحت و بی دغدغه آبتنی کنیم؟ هر چند دقیقه سر بر می گرداند و چشمانش با من حرف می زند. انگار نگران دوستانش در هورالعظیم و کرخه و حمیدیه است. نمی داند آب به آنجا هم رسیده یا آنجا همچنان خشکی و عطش حکم فرماست.
پلک می زند و می رود وسط نهر. عدنان صاحب گاومیش هاست. چون مادری که فرزندانش را حمام برده با دست به سر و صورت گاومیش ها آب می پاشد. گاهی هم سر گاومیشی را می گیرد و زیر آب می کند. سعی دارد همه بدن "جاموس"، خیس شود. با دست آب می پاشد و به عربی می گوید:"ما یتحملن الحر" (گرما را تحمل نمی کنند).
جاموس چرخی در آب می زند و دوباره به سمت ساحل نزدیک می شود و دوباره رو می کند به من و چشم می دوزد به سمت چشم هایم و شروع می کند حرف زدن با چشماهایش. به یاد گربه های میدان" 12 نیلوفر" افتادم. آنها هم با چشمانشان با من حرف می زنند. معصومانه برای طلب غذا دلربایی می کنند یا در چُرت و با چشمان نیمه باز ادامه خواب طلب دارند. همان گربه هایی که آقای سانسورچی به آنها هم رحم نکرد و در فیلم تازه کیانوش عیاری حذفشان کرد.
نهر عبودی، خط سیر زندگی شهر است. می توان حیات را از آن چشید. وقتی پر آب باشد و گاومیش ها سرحال و کودکان شاد... یعنی آنطرفتر هم نخل ها سیراب اند؛ گرچه چند ماه تشنگی کشیدند.
آب که بیاید تالاب شادگان هم حالش خوب می شود، ماهی های تالاب خوشمزه می شوند و مردم شهر، مجبور نیستند کنار آب باشند و ماهی قزل آلا را با "حشو" کباب کنند عین ماهی "صبور"؛ قزل آلای پرورشی که از دیگر استان ها می آید؛ آخر ماهی "بنی" هور طعم لجن می دهد از بس فاضلاب و پسآب به هور می ریزد.
شادگان و تک تک شهرهای خوزستان، تشنه اند. حالا که از تدبیر مسوولین خبری نیست و آبی از مسیر آنها جریان ندارد شاید خدا حرف چشمان گاومیش ها را خوانده و آبی برای بدرقه شهر فرستاده است.
نهر عبودی - شهر شادگان - جنوب خوزستان - عکس و فیلم: ولید آلبوناصر
سپاس از اشتراک گذاشتن این لطافت و این همه زیبایی، سپاس