دکتر محمود گلزاری
تابستان سال ۱۳۶۴ بود و من که پس از سخنرانی در همایش مدیران بنیاد شهید استان های کشور به توس آمده بودم، در موزۀ آرامگاه حکیم فردوسی در حال تماشای نقاشی های قهوه خانه ای و ظروف سفالی با خود زمزمه می کردم:
نمیرم ازین پس که تا زنده ام
که تخم سخن را پراکنده ام
هر آن کس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
مرد ناگهان ایستاد و به تابلویی که روی دیوار روبه رویش نصب شده بود نگاهی انداخت، دو پسر خوش سیما و گشاده رویش را که از او فاصله گرفته بودند فراخواند و بعد با صدایی محکم و رسا بیت روی تابلو را که به خط یکی از خوش نویسان دورۀ صفوی نوشته شده بود، خواند:
دریغ است ایران که ویران شود
کُنام پلنگان و شیران شود
سپس گفت: عزیزانم، ما ایرانیان هیچ گاه در نبرد با دشمنان تن به شکست و خواری نداده ایم. با چنگیز و تیمور و اشرف افغان جنگیده ایم یا شکست شان داده ایم و از سرزمین خود بیرون رانده ایم و یا آنها و پیروان شان را به دین و فرهنگ خود درآورده ایم.
نفس در سینه های دیگر بازدیدکنندگان موزۀ توس حبس شده بود و با غروری برانگیخته شده به سخنان مرد گوش می دادند:
«اکنون هم دلیرمردان ما، که از همه جای این دیار مردخیز حرکت کرده اند و به جنوب و غرب کشور رفته اند، تا پای جان می جنگند و نمی گذارند صدام یکوجب از خاک ما را بگیرد.»
سخنانش را با بغض تمام کرد و فریاد زد:
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم
***
ایران سرزمین پهناوری است با فرهنگ و تمدنی دیرینه و با شکوه، که فردوسی، قهرمانان شاهنامه و فرزندان راستین او در درازنای تاریخ آنرا نه تنها وطن بلکه بخش مهم و ارزش مندی از هستی خود می دانند و برای پاس داری از مرزهای مادی و معنوی آن دل می سوزانند و تلاش می کنند:
نمانیم کاین بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بومِ ایران زمین
اینک ۹۸۵ سال پس از درگذشت احیاگر بزرگ و بی همتای فرهنگ و تمدن ایران، بوم و بَر ما نه از مرزهای آبی و خاکی که از درون تهدید به ویرانی می شود، زیرا ایرانیان به سرعت رو به پیری می روند. نشاط جوانی با شتابی هول برانگیز از این دیار دلاورخیز دور می شود و بنیان های پایداری و پویایی اش رو به سستی می گذارند.
ایران مانند هر سرزمین دیگر، حیات و هویتش به وجود مردمان تن درست، شاداب، پُرتکاپو و غیرتمند آن است. نگرانی اصلی، پایین آمدن رشد کلی جمعیت و سطح جای گزینی است.
سطح جای گزینی با جانشینی میزان باروری مورد نیاز است که جمعیت را از نسلی به نسل دیگر حفظ می کند. هرچه فرزندآوری کاهش یابد، سال مندی که افزایش انباشتگی مستمر و مداوم جمعیت است، زیادتر می شود. در سال های اخیر نرخ جای گزینی در ایران به ۷/۱ رسیده است که با نرخ ۶/۲ مطلوب فاصلۀ زیادی دارد.
در شمارۀ ۱۵۵ مجلۀ سپیده دانایی (آذر و دی ۱۴۰۰) 10 مشکل مهم پیری جمعیت را برشمردیم، از جمله:
کاهش نشاط و طراوت اجتماعی
کم شدن جمعیت در سن کار
دگرگونیهای فرهنگی به خاطر هجوم نیروی کار غیر بومی
به خطر افتادن امنیت کشور بر پایۀ پیوند منطقی و تجربی امنیت و جمعیت
رو به زوال رفتن فرهنگ و تمدن ایران اسلامی
افزون بر این مشکلاتِ کلان برای کشور، پژوهشهای زیادی نشان داده اند که نداشتن فرزند زمینه ساز مشکلات جسمی، روان شناختی، دینی و اجتماعی برای زوج ها به ویژه زنان، در سالهای میان سالی و سالمندی می شود.
زنگ خطر بحران پیری جمعیت که از بیست سال پیش به صدا درآمده بود در چند سال گذشته گوشخراشتر و آرامشبراندازتر بلند شد و جمعی از مدیران و کارشناسان دغدغه مند را بر آن داشت که قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت را در هفتاد و سه ماده و هشتاد و یک تبصره تدوین کنند.
این قانون در ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۰، پس از تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان توسط ريیس جمهور برای اجرا به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهور ابلاغ شد.
ماده های ۱۹، ۲۰، ۲۸، 29 و ۳۲ این قانون به برنامه های فرهنگ سازی اختصاص یافته است:
ماده ۱۹: اهدای جایزه سالیانۀ ملی جوانی جمعیت بر اساس شاخص اثرگذاری بر رشد ازدواج و فرزندآوری در جامعۀ مخاطب
ماده ۲۰: تشویق سالیانۀ کارکنانی که ازدواج کرده یا صاحب فرزند شدهاند، در روز ملی جمعیت
ماده ۲۸: تدوین پیوست فرهنگی متناسب با سیاسته ای حمایت جمعیت توسط کلیۀ دستگاهها
کاهش هزینه های روحی و روانی و اقتصادی دوران بارداری و جلوگیری از القای هرگونه ترس و هراس نسبت به بارداری
تدوین برنامه های تلویزیونی مطالبه گری اجرای قانون جوانی جمعیت
ماده ۲۹: اختصاص حداقل ۱۰٪ بودجۀ برنامه های تولیدی و فیلم برای تولید محتوا با محوریت جوانی جمعیت
ماده ۳۲: اختصاص یک سوم ظرفیت تبلیغات محیطی به فرزندآوری و جمعیت
در این نوشتار برآنیم به پشتوانۀ یافته های علمی و متقن روان شناسی اجتماعی، کلی و ناقص بودن قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت و برخی از برنامه های پُرآب و تاب برآمده از آنها را به اختصار یادآوری کنیم.
آمارهای هشداردهنده
گزارش آخرین سرشماری عمومی کشور در سال ۱۳۹۵ آمارهای زیر را نشان میدهد:
جمعیت کشور: ۷۹۹۲۶۲۷۰ نفر
افراد مجرد در سن ازدواج: ۹۷۶۹۰۰۰ نفر
افراد مجرد در مرحلهی تأخیر ازدواج: ۱۸۱۰۰۰۰ نفر
افراد در مرحلهی تجرد قطعی: ۲۲۰۰۰۰ نفر
۳۶ درصد زنان ۱۵ تا ۳۵ سال، یعنی پنج میلیون نفر (که در مرحلۀ دختری به سر میبرند) ازدواج نکردهاند.
از متأهلان در دورۀ باروری (۱۵ تا ۴۹ سال) که ۲۲۷۰۰۰۰۰ نفر بودند:
5/۱۳درصد: بدون فرزند
۷/۱۹ درصد: دارای یک فرزند
۸/۲۵ درصد: دارای دو فرزند
مجموع متأهلان بدون فرزند یا حداکثر دارای دو فرزند: ۱۳۳۹۳۰۰۰ نفر
از مواد قانون حمایت خانواده و جوانی جمعیت معلوم می شود که برنامه های عملیاتی و واقع بینانه ای برای رفع مشکلات ازدواج و تشکیل خانوادۀ بیش از ده میلیون جوان در سن ازدواج و نیز راهکارهای مشخصی برای تحکیم خانوادۀ جوانان ازدواج کرده یعنی پیش گیری از طلاق و کاهش آشفتگی ها و درگیری های درازمدت همسران ارائه نشده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم: «بنابه آخرین آمار ثبت احوال کشور در نیمۀ نخست سال ۱۳۹۹ به ازای هر سه ازدواج، یک رویداد طلاق ثبت شده است. این افزایش نگران کنندۀ آمار طلاق که بیشتر آنها در دورۀ باروری صورت می گیرد، علاوه بر پیامدهای جمعیتی زنگ خطری برای حوزه های فرهنگی و اجتماعی محسوب می شود.» (۵ اردیبهشت ۱۴۰۰)
مخاطبان این قانون در خوش بینانه ترین وضعیت، در سال ۱۴۰۰ نزدیک به ۲۴ میلیون افراد متأهل در دورۀ باروری هستند و گروه اصلی هدف، یعنی ۶۰درصد آنها (۱۴۴۰۰۰۰۰نفر) یا فرزند ندارند و یا حداکثر دارای دو فرزندند.
عوامل بی رغبتی به فرزند
چرا این جمعیت انبوه به فرزند و فرزندآوری تمایل ندارند؟ فرانک فوردی، استاد بازنشستۀ دانشگاه کنت، در مطلبی که در تاریخ ۹ آگوست ۲۰۱۹ با عنوان «چرخش علیه مادری» نوشته است و محمد معماریان آنرا با عنوان «چرا بچه دارنشدن مُد شده است؟» ترجمه و منتشر کرده با یادآوری برخی از مهمترین دلایل و عوامل فکری و اجتماعی به این پرسش پاسخ میدهد:
«ایدئولوژی ضد زاد و ولد به دو شیوه ترویج می شود. این دو شیوه از هم متمایز اما اغلب به هم مربوط اند. اول آنکه ادعا میشود فرزندآوری و فرزندپروری اساساً تجربه هایی منفی اند که باید به کسی که می خواهد دست به آن بزند هشدار سلامت داد.
دوم آنکه استدلال می شود بچه داشتن غیرمسئولانه است چون بچه های جدید تهدیدی علیه محیط زیست هستند. از سوی دیگر، یکی از ایده هایی که برای مشروعیت زدایی از جایگاه اخلاق باوری به کار می رود این است که میگوید انتظار جامعه از زنان، برای اینکه فرزند داشته باشند یک جور تحمیل غیرطبیعی و اجبارآور است.
این روایت آنچه را گاهی «ناچاری مادرانه» می نامند زیر سوال می برد و اعلام می کند که مادری برای زنان نقشی طبیعی نیست.
روایت ضد زاد و ولد می خواهد مادری را همچون تله ای نامطلوب و ناخوشایند ترسیم کند. در سال های اخیر، مفسران فراوانی بوده اند که با توسل به عبارت «تأسف مادرانه» روی این ایده دست گذاشته اند که بسیاری از مادران وانمود می کنند از زندگیشان راضی اند، اما در خفا تأسف می خورند که بچه دار شده اند.
این روزها بحث دربارۀ تأسف مادرانه در سراسر دنیا رایج شده است. روانکاو فرانسوی، کواین مییر، در سال ۲۰۰۹، کتاب پُرفروش «بی بچه: ۴۰ دلیل خوب برای مادر نبودن» را منتشر کرد. در سال ۲۰۱۶، بیبی سی، مییر را در فهرست ۱۰۰ زن الهام بخش دنیا جا داد
.
کتاب سارا فیشر با عنوان «دروغ شادی مادرانه» روایتی دلهره آور از وحشت هایی را ارائه می کند که به گفتۀ او در پدیدۀ مادری پیش میآید.
کتاب «براندازی مادر» به قلم آلینا برونسکی و دنیز ویلک، علیه ایدهآل سازی سنتی از مادری در آلمان نوشته شده است.
همین که هشتگ «تأسف مادری» در سال ۲۰۱۷ در آلمان ترند شد، حاکی از آن است که این دغدغه حرف اول بخشهایی از آن جامعه است.
به هنجارسازی «تأسف مادرانه» به یک روند گسترده تر گره خورده است که تولد و بزرگ کردن بچه را نوعی زحمت و مشقت می داند که بهتر است از آن اجتناب شود؛ یعنی اصل این ایده که بزرگ سالان مسئولیت نسل های جوان تر را برعهده بگیرند، یک عرف تاریخ مصرف گذشته به حساب می آید که با سبک زندگی افراد سرشلوغ و موفق تعارض دارد.
انصراف از والدشدن میلی است که تقصیرش غالباً به گردن دشواری های مالی می افتد؛ در اسپانیا و ایتالیا میگویند که پدیده ای که به اصطلاح به آن «سندرم گهوارۀ خالی» می گویند، به خاطر تعهدات مالی و زمانی است که بچه دارشدن به دنبال میآورد. ولی این تبیین چندان موجه نیست. چون در بسیاری از نقاط دنیا، بیگانگی امروزی با زاد و ولد در میان اقشار مرفه نیز به اندازۀ افراد کمتر بهرهمند جدی است.
در کره جنوبی هم که پایین ترین نرخ زاد و ولد را در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی در منطقۀ آسیا-اقیانوسیه دارد، صدای جنبش «نه به ازدواج» بسیار بلند است.
جای تعجب ندارد که پیش بینی میشود امسال تعداد فوت شدگان در کره جنوبی بیشتر از تعداد متولدین باشد. غالباً می گویند که عامل بیگانگی جامعۀ قرن بیست و یکم با بچه داشتن، شوق زنان به استقلال بیشتر است.
گاهی نیز اوج گیری روحیۀ ضدّ زاد و ولد را به نفوذ فمینیسم گره می زنند. این موارد شاید در تبلور حال و هوای ضدّ زاد و ولد نقش داشته باشد، ولی عوامل قدرت مند دیگری هم در کارند.
در دهه های اخیر، بخش عمده ای از جنبش محیط زیست گرا به علت شعارهای تند و تیز و انسان گریز رفته است. از این منظر، یک انسان اضافه یعنی یک عالم انتشار بیشتر کربن!
تا همین اواخر، بچه ها لطف خدا و برکت زندگی شمرده می شدند. اکنون افراد زیادی می گویند که بچه نداشتن لطف و برکت است...».
فرانک فوردی در پایان نوشتار محققانۀ خود تأکید می کند:
«دلیل این بی ایمان شدن به روح بشر، نه اقتصادی است و نه زیست محیطی. بلکه موتور اصلی این جنبش ضد زاد و ولد آن است که اقشار جامعه، امروزه به سختی می توانند مبنایی برای زندگی بیابند. بازیابی اعتمادتان به روح بشر و فضایل قدیمی انسانی، بهترین پادزهر برای این چرخش علیه بچهدارشدن است.»
(ترجمان، مهر ۱۳۹۸)
آیا این دیدگاه های منفی و تند علیه فرزندآوری اختصاص به غیر ایرانیان، به ویژه تندروهای غربی دارد؟
امیر رستگار خالد و ساجده مقدمی در پژوهشی که در سال ۱۳۹۷ با ۴۰۰ زوج ۱۵ تا ۴۹ سالۀ تهرانی انجام دادند، پس از یادآوری این که در ایران میزان باروری کل جمعیت از ۹/۶ فرزند برای هر مادر در سال ۱۳۶۳ به ۸/۱ فرزند برای هر زن در سال ۱۳۹۰ کاهش یافته است و میزان باروری زنان شهر تهران به ۴/۱ فرزند در ۱۳۸۹ رسیده است؛ با استناد به نظریۀ اینگلهارت و همکاران (۲۰۰۵)، کم رنگشدن ارزشهای سنتی و افزایش و گسترش ارزشهای عرفی عقلانی را در شمار زیادی از جوانان و میانسالان یکی از عوامل موثر بر بیمیلی به فرزنددارشدن میدانند.
ارزش های سنتی بر اهمیت خداوند در زندگی، آموزش پیروی از مذهب به کودکان، مخالفت با سقط جنین، احساس قوی در مورد افتخار و غرور ملی، محترم شمردن توسعۀ اجتماعی-اقتصادی معطوف به خانواده، اهمیت روابط اولیاء و فرزندان و ارزش های خانوادگی، تشویق تولید مثل با ازدواج و طرد هر نوع رفتار جنسی دیگر تأکید میکنند.
در مقابل، جوامعی که ارزش های عرفی عقلانی دارند خواسته هایشان در همۀ موضوعات مغایر خواسته های جوامع سنتی است.
عرفی شدن تأثیر قدرت مندی بر نرخ باروری زنان می گذارد. نرخ باروری کشورهای ثروت مند که عرفی شدن در آنها بیشتر است، به مراتب کمتر از سطح جایگزینی جمعیت است. در حالیکه نرخ های باروری جوامع فقیر با جهان بینی دینی سنتی بسیار بالاتر از سطح جایگزینی است.
نتایج پژوهش نشان داد با آن که در جامعۀ ما ۹۲٪ افراد در حد متوسطی به اعتقادات، ارزشها و عواطف و مشارکت در فعالیت های دینی پای بند هستند اما کثرت گرایی، عقل گرایی و تجربه گرایی هم طرفداران زیادی دارد.
۶۶ درصد در حدی زیاد تمایل دارند دین در نظام های چهارگانۀ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه دخالت نکند. فرزند نه تنها برای زوج ها ارزش احساسی ندارد، بلکه هزینه های فرااحساسی زیادی را بر آنها تحمیل می کند.
با توجه به رشد مفاهیمی چون خودشکوفایی و فردگرایی، افراد به دنبال تقویت خود، نه از طریق فرزندان بلکه از طریق شغل و تحصیل هستند.
بسیاری از پاسخگویان ایرانی با این نظر موافق بودند که خانواده نه بر اساس یک قرارداد مشروعیت بخشی به روابط جنسی برای فرزندآوری و تعیین مالکیت اموال در نسل های بعدی، بلکه بر پایۀ یک تعلق رمانتیک باید شکل بگیرد.
بتول صیفوری و همکاران (۱۳۹۸) با مرور نظاممند ۴۵ تحقیق (۱۸پژوهش ایرانی و ۲۷ پژوهش خارجی) مرتبط با تعیینکنندههای باروری در طول ده سال ۱۳۸۷-۱۳۹۷/۲۰۰۹-۲۰۱۹ با روش فراتحلیل ۴۳متغیر را ارزیابی کردند.
یافته های این بررسی علمی نشان داد که هفت متغیر:
۱. قدرت زن در ساختار خانواده
۲. افزایش تحصیلات زنان در گذار اقتصادی
۳. سن بالای ازدواج
۴. توجه به تناسب اندام در زنان
۵. سقط جنین
۶. آموزش پدران در نگهداری از فرزندان
۷. افزایش تحصیلات زنان
بیشترین تأثیر را بر باروری داشتهاند.
چه باید کرد؟
در روانشناسی اجتماعی، باور به فرزندآوری و اقدام برای آن در حوزهی نگرش و اقناع قرار میگیرد. از این رو، علمیتر و دقیقتر آن است که به جای مفهوم کلی و مبهم فرهنگسازی، روش های تغییر نگرش و اقناع (متقاعدسازی) را بشناسیم و به کار گیریم.
• نگرش و رفتار
وقتی که روانشناسان اجتماعی دربارۀ نگرش یک نفر صحبت می کنند به باورها و احساس های مرتبط با یک شخص یا یک رویداد و گرایش رفتاری ناشی از آن اشاره دارند.
به طور کلی، واکنش های ارزش یابانۀ مثبت یا منفی دربارۀ چیزی، که معمولاً ریشه در باورها دارند و در احساسات و تمایل به عمل بروز می یابند، نگرش شخصی را تعریف می کنند.
نگرش سه مولفهی شناختی، عاطفی و رفتاری دارد:
مولفۀ شناختی به افکار و باورهای افراد دربارۀ یک شیء یا موضوع، مولفۀ عاطفی به واکنش های احساسی افراد نسبت به آن و مولفۀ رفتاری، نحوۀ عمل افراد در مقابل شیء یا موضوع را دلالت دارند.
آیا نگرشها رفتار را پیشبینی میکنند؟
مطالعات زیادی نشان داده است که رابطۀ میان نگرش ها و رفتار آنقدر هم ساده نیست. آیزن و شیخ (۲۰۱۳) مینویسند:
«پژوهش های سالهای اخیر نشان داده اند که نگرش های افراد می توانند پیش بینی کننده های ضعیف رفتار باشند».
با این حال، روان شناسان اجتماعی از جمله گلاسمن (۲۰۰۶) نشان داده اند که نگرش ها تحت شرایط خاصی رفتار را
پیشبینی می کنند. برخی از این شرایط عبارتند از:
۱. دسترسیپذیری: هرچه افراد تجربۀ مستقیم تری با موضوع نگرش داشته باشند نگرش شان دسترس پذیرتر خواهد بود. دسترسی پذیری موجب می شود که رفتار خودانگیخته یعنی رفتاری که برای انجام آن خیلی فکر نمی کنیم با آن نگرش همخوانتر باشد.
۲. خاص بودن: هرچه نگرش دربارۀ رفتار موردنظر اختصاصی تر باشد، انتظار می رود که بتواند رفتار را بهتر پیشبینی کند.
۳. هنجارهای ذهنی: باورهای افراد دربارۀ اینکه سایر اشخاصی که برای آنها اهمیت دارند چه برداشتی از رفتار موردنظر دارند، رفتارشان را پیشبینی میکند.
۴. باور به سهولت: اگر افراد فکر کنند که انجام دادن یک رفتار کار دشواری است، قصد و نیت قوی برای انجام آن نخواهند داشت.
تغییر نگرشها
نگرشها همیشه ثبات ندارند و اغلب تغییر می کنند. تغییر میزان محبوبیت یک رئیس جمهور در طول دورۀ مسئولیت او گواه خوبی بر این نکته است. فرایند تغییر هشیارانۀ نگرش ها بر اثر انتقال پیام را اقناع یا متقاعدسازی می گویند.
اقناع چهار پایه یا عامل موثر دارد:
الف. متغیرهای مربوط به منبع پیام
ب. متغیرهای مربوط به پیام
ج. متغیرهای مربوط به رسانه یا کانال
د. متغیرهای مربوط به مخاطب
پیش از توضیح کوتاه این چهار عامل لازم است به دو شیوه یا مسیر مهم پیامهای اقناعی برای تغییر نگرش توجه کنیم.
مسیر مرکزی اقناع: این مسیر بر استدلال تمرکز دارد. اگر استدلال ها قوی و قانع کننده باشند، تغییر نگرش محتمل است. اما اگر پیام، استدلال ضعیفی را ارائه دهد، افراد به جهت مخالف آن توجه می کنند.
مسیر پیرامونی اقناع: اگر افراد به اندازۀ کافی انگیزه ندارند یا نمی توانند به دقت فکر کنند، ممکن است به جای توجه به قانع کننده بودن استدلال ها مسیر پیرامونی متقاعدسازی را در پیش بگیرند.
متقاعدسازی از طریق مسیر مرکزی که با اندیشمندی بیشتر و سطحی نگری کمتر همراه است، پایدارتر است و بیشتر احتمال دارد بر رفتار اثر بگذارد.
مخاطبان متفکر درگیر با مسأله، اغلب مسیر مرکزی را طی میکنند و به استدلال های منطقی بیشتر پاسخ می دهند. مخاطبان غیرعلاقهمند اغلب از مسیر پیرامونی می گذرند و علاقهمندی شان به پیام دهنده بیشتر بر نگرش آنها تأثیر می گذارد.
متغیرهای مربوط به منبع: چه کسی ارتباط برقرار می کند؟
اعتبار و تخصص علمی، جذابیت، دوست داشتنی بودن، شباهت بیشتر به خصوص در ارزشها؛ منبع پیام رسان و در نتیجه پیام او را پذیرفتنی میسازند.
رابرتز از قول ارسطو می نویسد:
«ما به مردان خوب بیشتر و آسان تر اعتقاد پیدا می کنیم. شخصیت مردان خوب، موثرترین ابزار برای اقناع دیگران است.»
آیلز، کارشناس معروف روابط عمومی و مشاور ریگان و بوش میگوید:
«مهمترین عنصر در ارتباطات شخصی دوست داشتنی بودن است. دوستداشتنیبودن را میتوان گلولهای سحرآمیز نامید چون اگر مخاطب به شما علاقه مند شود هرگونه اشتباه شما را می بخشد ولی اگر علاقهای به شما نداشته باشد تمام کاسه کوزه ها را سر شما خواهد شکست!»
متغیرهای مربوط به پیام
به کارگرفتن آمار و یافته های محکم علمی، استفاده از تصاویر رنگی، بیان شواهد ترس برانگیز نه چندان وحشتناک که خطر انجام رفتاری پُرخطر را جدی، واقع بینانه و قابل اجتناب نشان دهند؛ تکرار پیام و دوطرفه بودن پیام از مهمترین عوامل موثر بر قانع سازی پیامها هستند.
در این میان، باید تأکید کنیم پیامی که یک طرفه است، یعنی در آن فقط استدلال های موافقان جهت متقاعدکردن دیگران مطرح می شود، تأثیر بسیار کمتری از پیام های دوطرفه دارد که در آن استدلال های مخالفان نیز استفاده می شود.
پیام های دوطرفه علاوه بر افزایش قابل اعتمادبودن ارتباط، یک تأثیر مهم دیگر هم دارند: افرادی که دیدگاه های مخالف را می شنوند و سپس ردشدن آنها را هم گوش می دهند، در برابر دیدگاه های مخالف، مقاوم می شوند و اقناع آنها دشوارتر صورت می گیرد.
متغیرهای مربوط به کانال: پیام چطور منتقل می شود؟
معلوم شده است که: گفتار سریع به نفع مسیر پیرامونی اقناع است ولی غالبا جلوی مسیر مرکزی را می گیرد. گفتار محکم نیز به طور کلی تأثیر زیادی بر اقناع مخاطبان دارد.
دربارۀ رسانه به عنوان کانال پیام، تحقیقات تجربی موارد زیر را اثبات کرده اند:
اولاً تماس رودررو با افراد، اثربخشی بیشتری از رسانه دارد.
ثانیاً چون اثرات رسانه در فرایند «دو مرحله ای ارتباط» صورت می گیرد، یعنی از رسانه به صاحب نظران و از آنها به مردم عادی، تأثیرات رسانه از راه های نامحسوس به فرهنگ رخنه می کنند و حتی اگر اثر مستقیم کمی بر نگرش افراد داشته باشد، هم چنان اثر غیرمستقیم بزرگی بر جای می گذارد.
در رسانه نیز برای تغییر نگرش ها باید از متخصصان و کارشناسان معتبر و محبوب استفاده کرد و بحث های چالشی مانند فرزندآوری را با میزگردهای تخصصی موافق و مخالف برگزار نمود.
ما چه کردهایم و چه می کنیم؟
نمی دانیم برنامه ریزان و فعالان اجرای قانون جوانی جمعیت تا به حال برای فرهنگ سازی و ترغیب به فرزندآوری چه کرده اند و برای آینده چه تدابیری اندیشیده اند؟
آیا از روان شناسان و صاحب نظرانی که دانش و تجربۀ زیادی در مسائل اجتماعی دارند، بهره می گیرند؟
آیا باور دارند که تغییر نگرش فرزندآوری باید با روش های علمی و به خصوص از مسیر مرکزی و اصلی اقناع که بر نیرومندی استدلال و پاسخدادن منطقی و درست، به شبهات و تردیدها در زمینۀ فرزندآوری متمرکز است، صورت بگیرد؟
آیا برنامه هایی که ذیل ماده های ۱۹، ۲۰، ۲۸، 29 و ۳۲ آمده است، علمی، کاربردی، واقع بینانه و با شناخت مخاطبان و تردیدهای آنها تدوین و پیشنهاد شده است؟
امیدواریم کتاب «مثبت سه» و پویش ملی کتاب خوانی آن شاخص آرمانی برنامه های فرهنگسازی مدیران ارشد فرهنگی کشور برای فرزندآوری نباشد.
کتابی که در ۱۶۰صفحه با قلمی روان و مطالبی ساده، بی توجه به ایرادهای فلسفی، اجتماعی، روانشناختی و زیست محیطی علیه مادرشدن که بخشی از آنها را در این نوشتار آوردیم، با استناد سطحی به منابعی قدیمی و غیرمستند (برای نمونه، پژوهشی که به برتراند راسل نسبت داده است...، ویل دورانت آمریکایی را فیلسوف فرانسوی نامیدن...) نوشته شده است و تاکنون بیش از ۱۰۰بار به چاپ رسیده است. مخاطب اصلی این کتاب دینمداران سنتی و شیعیان ولایتمدار هستند که به علامه مجلسی، سید هاشم حداد و بانو امینی ارادت میورزند و آیات و روایات و فتاوای مراجع تقلید برایشان حُجیت دارند.
در قرعه کشی شرکتکنندگان پویش ملی مطالعۀ این کتاب به خوانندگان خوششانس تنها در استان تهران یک واحد مسکونی و صد جایزۀ یک میلیون تومانی تعلق میگیرد.
سه سوال ساده:
۱. آیا همۀ کسانی که کتاب را می خوانند زنان و مردان متأهلی هستند که از فرزندآوری رویگردانند؟
اگر نوجوانی یا پیرمرد و پیرزنی این کتاب را بخواند و برندۀ قرعهکشی شود، نویسنده به مقصود خود رسیده است؟
۲. آیا نویسنده و مروجان کتاب به این یافتۀ علمی در روانشناسی اجتماعی آگاهی دارند که تغییر نگرش پیشبینیکنندۀ ضعیف تغییر رفتار است؟
۳. آیا می دانند که تجربههای زیستۀ افراد و بررسی های علمی متخصصان در داخل و خارج کشور نشان داده است که اصولاً پایبندان به دین و افراد با ارزشهای سنتی، گرایش جدی به فرزندآوری دارند و دیگر نیازی به تبلیغ این موضوع برای آنان نیست؟
انتظار جدی و به حق از برنامهریزان و فعالان قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت – به ویژه دو نهاد اجرایی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری این است که توضیح دهند:
برای قانع کردن میلیون ها ایرانی که دارای گرایشهای گوناگون هستند و شمار قابل توجهی از آنها با مجامع علمی و فرهنگی داخل و خارج کشور ارتباط دارند و اطلاعات زیاد درست و نادرستی از شبکه های مجازی کسب میکنند، چه فکری کرده اند؟
آیا طرحهای علمی و با روش های دقیق برای ارزیابی اثربخشی برنامه های جوانی جمعیت تدارک دیده اند؟
خوب است به عنوان یک الگوی موفق متقاعدسازی با رویکرد دینی و ارزیابی اثربخشی آن نگاهی گذرا بر یافتههای پژوهشی که باسی و رسول (۲۰۱۶) با عنوان «متقاعدسازی: یک مطالعۀ موردی از تأثیر سخنرانیهای پاپ بر تغییر نگرش و رفتار باروری مردم برزیل» منتشر کردهاند، بیندازیم:
پاپ ژان پُل دوم در سال ۱۹۹۱ سفری ده روزه به برزیل کرد و در اجتماع پیروان خود ۲۲ سخنرانی ایراد نمود. بررسی هایی که پیمایش جمعیت شناختی سلامت (DHS) برزیل در قبل، حین و تا پنج سال بعد از دیدارهای پاپ در زمینۀ رفتارهای باروری انجام داد، مشخص شد نرخ باروری بعد از دیدارهای پاپ افزایش یافته و تا سال ها اثر خود را حفظ کرده است.
فرجام سخن اینکه پیرشدن جمعیت ایران نگرانی جدی هم برای تمامیت ارضی و هم برای هویت ملی است که باید همۀ ایرانیان را بدون درنظرگرفتن تفاوت های قومی، نژادی، مذهبی و سیاسی و جناحی نسبت به آن حساس کرد، همان گونه که دوران جنگ تحمیلی همۀ ایرانیان فارغ از هر نوع دسته بندی خودی و غیرخودی برای دفاع از تمامیت ارضی کشور برانگیخته شدند و به میدان آمدند:
که ایران چو باغی است خُرم بهار
شکفته همیشه گل کامکار
پُر از نرگس و نار و سیب و بهی
چو پاییز گردد ز مردم تُهی
سَپَرغَم یکایک ز بُن برکنند
همه شاخِ نار و بهی بشکنند
اگر بفکنی خیره، دیوارِ باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفکنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی (فردوسی)
منابع:
*این مقاله در نشریه سپیده دانایی، شماره ۱۵۸ (تیر ۱۴۰۱) منتشر و با هماهنگی و اجازۀ مجله، در عصر ایران نیز نشر یافته است.