صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۴۸۳۰۰
تعداد نظرات: ۱۰ نظر
تاریخ انتشار: ۲۳:۴۲ - ۱۹ تير ۱۴۰۱ - 10 July 2022
به بهانۀ انتشار روزنامۀ "هم‌میهن" در آستانۀ 30 ساله شدن "همشهری"

نوستالژی دهۀ 70 و تکاپوی امروز طبقۀ متوسط برای بقا

"هم‌میهن "به خاطر نام غلامحسین و خاطرۀ همشهری نوستالژی دهۀ 70 را با خود دارد. در آن دهه طبقۀ متوسط جان‌دار و فعال بود و مثل حالا تا این حد برای بقا دست و‌پا نمی‌زد.

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز دوشنبه 20 تیر 1401 خورشیدی و در پی انتشار سه پیش‌شماره، نخستین شمارۀ روزنامۀ «هم‌میهن» روی پیش‌خوان روزنامه‌فروشی‌ها می‌نشیند.


   نفس این خبر مهم -و بگذارید تصریح کنم لذت‌بخش- است چرا که دکه‌های مطبوعات به عرصۀ عرضۀ تنقلات و مایعات و دخانیات تبدیل و از نشریات تهی شده‌اند و اقبال مردم به مطبوعات چاپی و روزنامه‌های کاغذی در پایین‌ترین سطح در تاریخ معاصر قرار دارد به گونه ای که ناظر خارجی را به شگفتی وامی دارد که این همان جامعه‌ای است که از بام تا شام دربارۀ فرهنگ در آن سخن گفته می‌شود و هنوز کسانی مطالب نشریات چاپی را می‌خوانند تا ارکان عرش با یک کلمه نلرزد؟


   این خبر همچنین هنگامی رنگ و بوی حرفه‌ای‌تری به خود می‌گیرد که بدانیم مدیر روزنامه غلامحسین کرباسچی است که در دوران شهرداری تهران در دهۀ 70 خورشیدی روزنامۀ همشهری را پایه گذاشت و به سرعت به پرشمارگان‌ترین روزنامه بدل شد و پس از چندی توانست دخل و خرج کند و حالا البته میراثی شده برای نواصول‌گرایان که اُفت تیراژ را به حساب رقابت فضای مجازی و ظهور سایت دیوار در جذب آگهی می‌دانند و نه دلایل مدیریتی و سیاسی.

  سردبیری نسخۀ چاپی "هم‌میهن" با محمد جواد روح یکی از حرفه‌ای‌ترین روزنامه‌نگاران ایران در سه دهۀ گذشته است و سردبیری بخش آنلاین هم با افشین امیر شاهی که در انتخابات مختلف نهاد صنفی روزنامه‌نگاران -چه انجمنِ فعلا در محاق ایران و چه انجمن پاگرفتۀ تهران- منتخب و معتمد همکاران بوده و البته نویسندۀ این سطور با هر دو دوستی طولانی و  هم‌اندیشی دارد.

       نام عباس عبدی و احمد زیدآبادی به عنوان شورای سیاست‌گذاری هم امید به عرضۀ یک روزنامۀ تحلیلی در روزگار بمباران خبر راست و ناراست را افزون‌تر می‌کند.

   هر چند فضای دکه‌ها به تبع جامعه و در انسداد سیاسی سرد است و مردمان، گرفتار نان و معیشت‌اند چندان که مهم‌ترین خبر برای کثیری از جامعه این است که یارانۀ جبران گرانی‌های ناگهانی در تیرماه افزایش می‌یابد یا نه یا کی واریز می‌شود و وقتی واریز شد کی قابل برداشت است نه رقابت های سیاسی اما بهتر از هر زمانی می‌دانند که اقتصاد و معیشت‌شان بر خلاف شعارها چگونه با سیاست و دیپلماسی گره خورده و تأثیر می‌پذیرد.

   شوربختانه اما باید گفت عادت روزنامه‌خوانی از سر اغلب مردمان افتاده و همه سر در‌گوشی دارند و به خبرهای آمیخته با اغراق و شایعه دل‌بسته‌ترند و حالا هم‌میهن می‌خواهد و می‌تواند لذت این عادت را بازگرداند و اگر هم نتواند باز مصداق این شعر است:

   خُنُک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش

   بِنَماند هیچش الا هوس قماری دیگر 

    هر چند سعید مرتضوی نیست که کمر به قتل و هدم هر نشریۀ مستقل می‌بست اما فضای سیاسی و  رسانه‌ای به خاطر بازداشت های اخیر ملتهب شده و از بخت بد در این فضا شروع می‌کنند.


   فراتر از بحث رسانه و روزنامه و در نگاهی کلان تر اما هم‌میهن بیش از آن که یادآور جامعه و سلام در دهۀ 70 باشد به خاطر نام غلامحسین کرباسچی و همشهری نوستالژی دهۀ 70 را با خود دارد. در آن دهه طبقۀ متوسط جان‌دار و فعال بود و مثل حالا هنوز تا این حد برای بقا دست و پا نمی زد.


   این گزاره البته مانع آن نیست که تصریح شود انتشار روزنامه هم‌میهن در 20 تیر 1401 فی‌نفسه خبری فرخنده است و تلاشی تا مرجعیت رسانه‌ای به داخل بازگردد و سیاست و روزنامه‌نگاری به صورت حرفه‌ای دنبال شود و از این منظر هم قابل توجه است که نشان دهد به صرف بودجۀ دولتی و حمایت‌های رانتی و مصادرۀ مدیریتی نمی‌توان رسانه داشت و رسانه با نام  روزنامه‌نگاران زنده است.

   جدای اینها اما چنان که اشاره شد می‌تواند ما را به 30 سال پیش ببرد و به 24 آذر 1371 که نخستین شمارۀ روزنامۀ همشهری منتشر شد.


   به همین خاطر بی مناسبت ندیدم گزارش یا روایتی را که پارسال ( 1400) و دربارۀ دهۀ 70 برای مجلۀ تخصصی «وزن دنیا» نوشتم، به بهانۀ انتشار هم‌میهن اینجا هم بیاورم. (وزن دنیا مجلۀ تخصصی شعر است اما برای آن که روشن شود دهۀ 70 چگونه بوده و شاعران در چه حال و هوایی می‌سروده‌اند به این موضوع علاقه نشان دادند):

                                                                                       --------- 

     از بازسازی تا سازندگی

   دهۀ 70 یا سال‌های 1370 تا 1380 خورشیدی را می‌توان با نقش‌آفرینی طبقۀ متوسط در تحولات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توصیف کرد.  با پایان جنگ هشت ساله و روی کار آمدن دولت سازندگی، فضای سیاسی ایران تغییر کرد.

   ضرورت بازسازی ویرانی‌ها و ترمیم اقتصاد و بازسازی مورد اتفاق همه بود اما «بازسازی» در محدودۀ مناطق آسیب دیدۀ جنگ باقی نماند و در نگاهی گسترده‌تر به «سازندگی» تفسیر شد و به بهانۀ آن خصوصی‌سازی در دستور کار قرار گرفت.

   مشکل قانون اساسی را نیز با تفسیر اصل 44 حل کردند. اصلی که دست بالا را به اقتصاد دولتی می‌دهد چنان تفسیر شد که از آن پس هر گاه از اصل 44 سخن به میان می‌آید خصوصی‌سازی مراد می شود و این «موسّع»‌ترین تفسیر ممکن بود چرا که عملاً محتوای اصل 44 را وارونه می‌ساخت.

   با این حال رییس جمهوری وقت که ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز در اختیار داشت برای این که اطمینان دهد تفسیر موسّع کاری به سیاست و حوزۀ قدرت ندارد، خصوصی سازی را به همۀ بخش های نام برده شده در اصل 44 تعمیم نداد و مشخصا رادیو و تلویزیون مستثنا شد تا حساسیت های سیاسی و فرهنگی برانگیخته نشود و از وزیران نیز نه سیاست‌گذاری که کارگزاری خواست و گفت «‌من خود به اندازه کافی سیاسی هستم .»

  رویکرد هاشمی رفسنجانی در آغاز دوران سازندگی و تمرکز بر توسعۀ اقتصادی به جای تحریک حساسیت‌های سیاسی و ایدیولوژیک، یادآور سیاست‌های «دنگ شیائو پینگ» در چین پس از «مائو» بود که در راه انجام اصلاحات مورد نظر خود به اعضای ارشد حزب کمونیست چین اطمینان داد این اصلاحات، در حوزۀ اقتصاد محدود می‌ماند و در این عرصه هم نه از مرکز و پکن که با مناطق آزاد یا منطقه‌های ویژۀ اقتصادی در حاشیۀ کشور شروع کرد تا در صورت موفقیت نمونه‌هایی که به عنوان پایلوت انتخاب شده بودند، گسترش یابد. همین اتفاق هم رخ داد و بی آن‌که اقتدار و حاکمیت حزب کمونیست خدشه دار شود، اصلاحات اقتصادی را پیش بُرد.

   در آغاز دهۀ 70 خورشیدی، در آمریکا جرج بوشِ پدر در کاخ سفید مستقر بود که هر چند وارث رونالد ریگان به شمار می‌آمد اما کم‌تنش‌ترین دورۀ مواجهه با ایران در زمان او رقم خورد و به همین سبب این تصور در ایران غالب شد که ایران و آمریکا می‌توانند به اختلافات خود پایان دهند.

   واکنش منفی در عالی‌ترین سطح به پیشنهاد معاون حقوقی رییس جمهوری ایران دربارۀ «مذاکرۀ مستقیم» اما سبب شد این ایده را پی گیری نکنند و به جای آن سراغ زیر ساخت‌ها و امور کلان بروند.

   در جامعه هم نسل تازه‌ای برکشیده بود که مانند پدران خود آرمان‌خواه نبود و به رفاه، توسعه، آزادی و تعامل سازنده با جهان به عنوان ارزش‌های زیستِ مدرن می‌اندیشید و بها می‌داد.

 فروپاشی اتحاد شوروی

        در عرصۀ جهانی و به عنوان مهم‌ترین اتفاق بین‌المللی در زمستان سال 1370 اتحاد جماهیر شوروی رسماً به پایان خط رسید و روشنفکری چپ دیگر نمی‌توانست آن رؤیا را که به کابوس بدل شده بود معرفی کند و میدان به دست کسانی افتاد که از اقتصاد آزاد دفاع می‌کردند.

   کرباسچی به مثابه نماد

   مهم ترین نماد دهۀ 70 را در تحولات و رویکردها در ایران و از جنبه های گوناگون و برای بررسی روند تغییرات و اوج و فرودها می‌توان غلامحسین کرباسچی دانست که هر چند در اواخر سال 1368 شهردار تهران شده بود اما اوج و فرود او در دهۀ 70 بود.

   شهرداری تهران که در اذهان عمومی تنها به عنوان یک نهاد خدماتی و بیشتر با محوریت ظاهر شهر شناخته می‌شد به یک سازمان متنوع اجتماعی- فرهنگی تبدیل شد تا تحولات مورد نظر دولت سازندگی برای شهروندان بسیار محسوس و پیش چشم باشد.

  این گونه است که در اتفاقات و تحولات مهم دهۀ 70 ردپای او و همفکران را می‌توان دید هر چند که با قاطعیت نمی‌توان نظرداد که آیا این مأموریت به او محول شده بود یا خود با استفاده از امکان کسب درآمد از طریق فروش تراکم و در غیاب شورای شهر، پروژه‌های مورد نظر را انجام داد و گزاف نیست اگر گفته شود همین اقدامات و رشد طبقۀ متوسط بسترسازِ مهم‌ترین رخداد دهۀ 70 – دوم خرداد 76 و انتخاب و پیروزی سید محمد خاتمی – بود.

   با نصب تابلوهای تبلیغات محیطی و رنگ آمیزی جدول خیابان‌ها تهران، رنگ دیگری به خود گرفت و این الگو به دیگر شهرها هم سرایت کرد. اهمیت موضوع به این خاطر بود که در نگاه رسمی، عرصۀ عمومی هم متعلق به حکومت است و از این رو همه جا شعارهای ایدیولوژیک دیده می‌شد اما به مرور چشم مردم با تبلیغات و فضای متفاوتی آشنا شد که با حال و هوای طبقۀ متوسط متناسب‌تر بود.

   یک سال بعد و در 24 آذر 1371 روزنامۀ «همشهری» منتشر شد که یک اتفاق مهم در آغاز دهۀ 70 به حساب می‌آید.

دکتر حسین شهیدی در کتاب «روزنامه‌نگاری در ایران؛ از رسالت تا حرفه» همشهری را این گونه توصیف می‌کند: «روزنامه‌ای رنگی، با چهره‌ای شاد و گزارش‌های گوناگون، بسیار متفاوت با ظاهر غم‌زدۀ دیگر روزنامه‌ها.»

   چند ماه قبل از انتشار همشهری، سید محمد خاتمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کناره گرفته و جای خود را به علی لاریجانی‌یی داده بود که یک سال بعد رییس سازمان صدا وسیما شد و این ذهنیت شکل گرفت که دولت سازندگی بخش فرهنگ را وانهاده و دغدغه‌های دیگری دارد.

   واقعیت اما این بود که به جای تحریک حساسیت‌ها سراغ زیر‌ساخت‌های فرهنگی رفتند و اتفاقات مهم دیگر فرهنگی هم در راه بود که اهمیت آن در ابتدا از نگاه جریانات ضد توسعه مغفول بود و وقتی دریافتند که دیر شده بود.

   اینترنت در ایران

   یکی از مهم‌ترین این اتفاقات که باز به طبقۀ متوسط و رشد آن مربوط است اتصال دانشگاه‌های ایران به اینترنت در سال 72 است.

   به عبارت دیگر اینترنت در ایران در سال 72 و با دانشگاه‌ها وارد ایران شد با عضویت در شبکۀ اینترنتی دانشگاه وین. در حالی که تنها یک سال قبل دانشگاه‌های اروپایی به آن متصل شده بودند.

سابقه نداشت که پیوند ایران با یک تحول جهانی در عرصه ارتباطات با این سرعت رخ دهد و اینترنت تنها با یک سال فاصله وارد شد.

   تردید نباید کرد که ورود اینترنت، جامعه را به مرور تغییر داد اگرچه اهمیت و تأثیرگذاری آن را هیچ کس تا این حد حدس نمی‌زد و اکنون چه بسا کسانی که بیش از دغدعۀ مدیریت جامعه در اندیشۀ کنترل آن هستند افسوس بخورند که چرا از ابتدا عمق داستان را درنیافتند و در خلوت بگویند جلوی هیتلر را در مونیخ باید می‌گرفتند! اینترنت اما هیتلر نبود و برای همه مجال فراهم ساخت.

   به همان اعتبار که دهۀ 70 را سال‌های نمود طبقۀ متوسط خواندیم، اتصال به شبکۀ جهانی و فرامرزی اینترنت یکی از مهم‌ترین جلوه‌های آن است.

   تکنوکرات‌ها در مدیریت

   پس از 10 سال اصرار و شعار دربارۀ برتری تعهد بر تخصص، اندک اندک تکنوکرات‌ها و بوروکرات‌ها مدیریت‌ها را در دست می‌گرفتند هر چند که غالب تکنوکرات‌های تازه خود در بستر انقلاب، رشد کرده بودند و وقتی آرمان ها و شعارهاشان با صخرۀ واقعیت مواجه شده بود فن سالاری پیشه کردند و بوروکرات شدند. کارگزاران به مدرنیزاسیون و بوروکراسی می اندیشیدند اما جوانان انقلابی که با اندیشه های دکتر بشیریه و دکتر سروش آشناتر شده بودند به مدرنیزاسیون قانع نبودند و ارزش دموکراسی را دریافته بودند.

   زیاده روی در گرایش به اقتصاد آزاد و پیروی از اندیشه های آدام اسمیتی اقتصاددانانی چون دکتر محمد طبیبیان اما کار دست دولت سازندگی داد و در پی شورش هایی در مناطق کمتر برخوردار و احساس تبعیض و با افزایش نرخ تورم چاره ای جز تعطیل سیاست تعدیل اقتصادی باقی نماند.

   در عرصۀ رقابت های سیاسی هم جریان راست سنتی از ظهور راست مدرن احساس خطر کرد و درصدد حذف آنها برآمد. حذفی که با اجتناب از رأی اعتماد به مهم ترین کارگزار اقتصادی دولت- محسن نوربخش- خود را نشان داده بود و همین امر کارگزاران دولت را به صرافت تشکیل حزبی حول رییس جمهور سازندگی انداخت و با انتخابات مجلس پنجم در زمستان سال 74 فضای سیاسی با گرایش های طبقۀ متوسط سازگارتر شد.

   واقعیت و آرمان

   دهۀ 70 را می توان دهۀ تناقض‌ها دانست. تعارض واقع‌گرایی و نگاه توسعه‌محور با شعارهای آرمانی و ایدیولوژیک و در فرهنگ، تعارض ساخت و گسترش فرهنگ‌سراها با فشار به اهل فرهنگ.

    رخداد خرداد 76

   با این حال طبقۀ متوسط راه خود را ادامه داد و آرزوهای خود را فرو ننهاد و در انتخابات خرداد 76 سید محمد خاتمی را نمایندۀ افکار خود دانست که با شعار «جامعۀ مدنی» وارد صحنه شده بود و بدین ترتیب مهم‌ترین اتفاق دهۀ 70 که بر همۀ عرصه‌ها تأثیر گذاشت رقم خورد.

   اشتباه محاسباتی منتقدان دولت سازندگی و سیاست‌های توسعه‌ای این بود که گمان می‌کردند محمد خاتمی بر اساس خاستگاه خود – جناح چپ - به میدان می‌آید و در بخش‌های فرهنگی نیز تنها در میان نخبگان پایگاه دارد و نمی تواند با توده ارتباط برقرار کند. در عمل اما اتفاق دیگری افتاد.

   دانشجویان دانشگاهی که برای غیر سیاسی کردن دانشجویان تأسیس شده بود در سراسر ایران به تبلیغ ارزش‌های طبقۀ متوسط پرداختند و یک نامزد را حامل آن ارزش‌ها معرفی کردند.

   به رغم آن که با سیاست‌های دولت سازندگی مدارا شده بود چون درصدد واگذاری بخش هایی از قدرت نبود، با آغاز عصری که بعدها به دوران اصلاحات شهرت یافت اما تنش‌ها و اصطکاکات بیشتر شد انگار که نگران شده بودند کیک قدرت که شیرینی آن را در انحصار می دانستند به شرکت سهامی بدل شود.

   آغاز و پایان متفاوت دهه

   این گونه است که آغاز دهۀ 70 با پایان آن به کلی متفاوت است. اگر در آغاز آن کرباسچی شهردار مقتدر تهران است که بر آن بود جامه ای مدرن بر پیکرۀ شهر بپوشاند و با توجه به جنبه های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری به جای مغز‌افزاری می‌پنداشت تحمل خواهد شد، در پایان همین دهه اما سرو کار او به دادگاه و زندان می‌افتد.

   اگر در آغاز دهۀ 70 وزیر وقت فرهنگ و ارشاد پس از 10 سال عرصه را بر خود چنان تنگ می‌بیند که کناره می‌گیرد و به کتابخانۀ ملی پناه می‌برد در پایان این دهه هم او رییس جمهوری ایران است.


    در آغاز این دهه اگر هاشمی رفسنجانی رییس جمهوری قدرت‌مند است در پایان آن به قصد بازگشت به عرصۀ علنی قدرت کاندیدای مجلس می‌شود و در واقع اسب خود را برای ریاست مجلس و مهار تازه واردان زین می‌کند، اصلاح طلبان اما حمایت از او را به خروج از فهرست محافظه‌کاران مشروط می‌کنند و بهای نپذیرفتن این شرط، قرار گرفتن در معرض هجومی بی‌سابقه است که به انصراف او به رغم ابطال 700 هزار رأی مردم تهران و ارتقا از جایگاه 30 به 20 می‌انجامد.

   در آغاز این دهه روشنفکران و فعالان فرهنگی از نام سعید امامی که در وزارت اطلاعات به اسلامی مشهور بود بیم داشتند و در پایان دهه و پس از افشای قتل‌های زنجیره‌ای دیگر در این دنیا نبود و در زندان به زندگی خود پایان داد.

   دهۀ 70 لایه‌های متوسط و میانی جامعه بیش از طبقات دیگر به تحولات و سیاست‌ها دل بستند یا از ممانعت‌ها و برخوردها نومید شدند و آسیب دیدند.

   داستان هم محدود به آرزوها و تصورات نبود. طبقۀ متوسط حالا می‌توانست اتومبیل متناسب با درآمد ماهانۀ خود را خریداری کند، به سفر خارجی برود و با وام های مسکن صاحب خانه شود و به علایق فرهنگی بپردازد.

   دهۀ 70 از جنگ و تحریم گسترده خبری نبود و اگرچه روشنفکرانی را با طناب کشتند و روزنامه‌نگارانی به حبس افتادند اما احساس عمومی جامعه بازگشت به مناسبات توسعه بود اگرچه ضربات پیاپی برای توقف این قطار هم وارد می‌آمد.

   حمله به کوی دانشگاه در تیر 1378 و توقیف مطبوعات مستقل و مدرن در اردیبهشت 1379 از کاراترین این ضربات بود.

   اگر نقطۀ عطف دهۀ 70 را دوم خرداد 76 بدانیم سه سال پس از آن تا توقیف مطبوعات در سال 79 را می‌توان سال های اوج آرزوپردازی‌های سیاسی و دموکراسی‌خواهانه دانست که نگرانی‌هایی در ارکان دیگر قدرت با دغدغۀ امنیت و حفظ ساختارها را برانگیخت و عملا متوقف شد هر چند نماد آن باقی مانده بود و در آغاز دهۀ 80 نیز بار دیگر انتخاب شد.

   نمود طبقۀ متوسط و سیاست و فرهنگ در دهۀ 70 چنان بود که این تصور ایجاد شد که از امور دیگر غفلت شده و این در حالی بود که در تمام سال‌های پس از انقلاب، تنها در سال 82 درآمد سرانه به درآمد سرانۀ سال 1356 رسید و این به معنی آن است که در این دهه طبقۀ متوسط بزرگ‌تر شد. برای درک این موضوع می‌توان با دهۀ 90 مقایسه کرد که عکس آن اتفاق افتاد.‌ بنا‌بر این وقتی از طبقۀ متوسط در دهۀ 70 سخن می گوییم مراد ما می تواند نزدیک به اکثریت جامعه باشد.

   در سال پایانی این دهه، دو نماد روشن‌فکری ایران در دو عرصۀ شعر و داستان‌نویسی چشم از جهان بستند. با مرگ این دو – احمد شاملو و هوشنگ گلشیری- یک دوره در شعر و ادبیات هم به پایان رسید.

   اتفاق قابل تأمل دیگر در دهۀ 70 که جنبۀ نمادین دارد، انتشار روزنامۀ «جام‌جم» با تیراژ 700 هزار نسخه در اردیبهشت سال 1379 است.

  این که سازمان صدا و سیما که خود دو رسانۀ بزرگ دیداری و شنیداری را به صورت انحصاری و با بودجۀ کلان در اختیار دارد به فکر انتشار روزنامه بیفتد از این واقعیت خبر می‌داد که جناح مقابل اصلاحات درون حاکمیت احساس می‌کرد از طبقۀ متوسط غافل شده و لایه‌های خاکستری جامعه را وانهاده است.

   پس در پایان دهۀ 70 سراغ ایده‌هایی رفتند که در آغاز دهه دیگران به کار گرفته بودند. حال آن که همشهری در آغاز دهه با روزنامه‌های غم‌زده مقایسه می‌شد و از آن استقبال کردند. جام‌جم اما اندک زمانی پس از توقیف گستردۀ مطبوعات که با همشهری هم متفاوت بودند هرگز نتوانست جای آنها را پر کند. خاصه این که ارگان صدا وسیما بود. همان صدا و سیما که با پخش برنامه هایی چون «هویت» و طرح شکایت علیه مطبوعات منتقد، شناخته می‌شد.

   طبقۀ متوسط اما تنها در سیاست خودی نشان نمی‌داد که راه‌یابی ایران به جام جهانی 1998 موجی از شادی در آذر 1376 برپا کرد و فوتبال بهانه‌ای شد برای شادی عمومی پس از قریب 20 سال.

  پیروزی ایران بر آمریکا در جام‌جهانی و در واپسین روز خرداد سال بعد هم به کام تصمیم‌گیران خوش نشست و توجه به این ورزش بیشتر شد.

  پیش از آن عباس کیارستمی سینماگر برجستۀ ایران موفق به کسب جایزۀ نخل طلای جشنوارۀ کن شده بود و طبقۀ متوسط سینماروتر شد.

   در آن سو اما کسانی دست در کار بودند تا این دوره نپاید و بیم داشتند کار از دست برود و روز به روز بر فشارها افزوده شد و شور میانی در دهۀ 70 در سال های پایانی فرو نشست.

  مهاجرت به ژاپن برای ین

   اتفاق دیگر در آغاز دهۀ 70 که با موضوع محوری در توصیف دهۀ 70 مرتبط است مهاجرت به ژاپن برای کار در این مقطع زمانی است.

   پاییز 1370 ورزشگاه پیر شهر که از امجدیه به شهید شیرودی تغییر نام داده بود پذیرای ده‌ها هزار نفری بود که نه برای تماشای مسابقۀ فوتبال که به قصد شرکت در یک قرعه‌کشی آمده بودند تا بلیت سفر به ژاپن را بگیرند.

5 سال بعد، از 300 هزار کارگر میهمان 120 هزار نفر ایرانی بودند و گروهی که بازگشتند اگرچه پول چندانی با معیارهای امروز با خود نیاوردند اما این مهاجرت هم نه برای ماندن در ژاپن که به قصد ورود به طبقۀ بالاتر با «ین» هایی بود که به سختی فراهم آورده بودند.

    ساعت خوش در تلویزیون عبوس

   موج تغییرات و تحولات چنان بود که حتی صدا وسیما هم تکانی به خود داد و سال 73 یک گروه جوان برنامۀ «ساعت خوش» را روی آنتن بردند.

   آنها نیز نمایندۀ نگاهی تازه بودند که مأموریتی جز شاد کردن مردم در فضای پس از جنگ برای خود تعریف نکرده بودند اما همین برنامه که پنج‌شنبه شب‌ها خیابان‌ها را خلوت می‌کرد نیز از انتقاد جریان مخالف توسعۀ غیرایدیولوژیک مصون نماند.

   اشاره به سرنوشت این برنامه از این حیث اهمیت دارد که قبل از دوم خرداد و گشایش نسبی فضای سیاسی و اجتماعی بود و نشان می‌دهد قبل از آن هم تنش و چالش و اختلاف بر سر این که جامعه را به کدام سو باید بُرد وجود داشته است.

   انگار در تمام این دهه ارابه‌ای به دو سوی مقابل رانده می‌شده است. رامین ناصر نصیر از اعضای این گروه این گونه روایت کرده است:

   «اواخر تابستان 1374 ضبط برنامه (ساعت خوش) به پایان رسیده و رییس سازمان (علی لاریجانی) از تلاش سازندگان برای افزایش مخاطبان تقدیر کرده بود و دربارۀ آینده رهنمود می‌داد اما ناگهان ورق برگشت و ارگان‌های مختلف گله کردند که چرا هیچ نشانی از ارزش‌ها در این برنامه دیده نمی‌شود و آن را مصداق بارز تهاجم فرهنگی دانستند.

    آن قدر در مقابل سازمان تجمع و در نشریات افراطی انتقاد شد که نه تنها حکم توقف ساخت و پخش «ساعت خوش» صادر شد که تمام عوامل آن از کارگردان تا بازیگر و نویسنده تا اطلاع ثانوی از فعالیت در تولیدات صدا و سیما محروم شدند و این  «‌اطلاع ثانوی» تا سه سال ادامه یافت. چنین محرومیتی نه تنها باعث قطع ارتباط تازه شکل گرفته با مخاطبان نویافته شد بلکه بر زندگی شخصی آنها تأثیرات حاد و ویران‌گری گذاشت.» -[سدۀ سنگ و الماس]

     شگفت آن که برنامه تعطیل شد اما غالب اعضای آن بعدها به چهره‌های تأثیر گذاری در سینما و تلویزیون تبدیل شدند.

   بهترین توصیف برای دهۀ 70 خورشیدی شاید همین «ساعت خوش» باشد. دهه‌ای که سال‌های خوش و ناخوشی داشت. یک روز ستایش شدند و دیگر روز سرزنش و این تعارض در همۀ عرصه‌ها بود.

   با این تفاوت که اکثر قریب به اتفاق بازیگران آن سری بین سرها درآوردند ولی در عرصه‌های دیگر گاه تا مرز نومیدی کامل پیش رفتند.

    تکاپوی زندگی در زمین قدرت

   دهۀ 70 را می‌توان سال‌های تکاپوی طبقۀ متوسط ایرانی برای زندگی مدرن‌تر و جست‌و‌جوی این رؤیا در زمین ناهموار سیاست و قدرت توصیف کرد در حالی که انرژی حاصل از آن به جای آن که صرف حرکت در مسیری واحد و به سوی استانداردهای پذیرفته شدۀ زندگی مدرن در جهان امروز شود در تنش و چالش مدام مصرف شد و با این همه همین دهه بعدتر و هر چه دورتر شدیم بیش تر به نوستالژی بدل شده است.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
علی
۱۸:۱۹ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
تشکر. خلاصه جالبی از دهه هفتاد بود که تنها بعد از سالها به این وضوح قابل بیان شده.

من خودم تو اون دوران بچگی کردم و چیزهایی یادمه. مثلا موسیقی پاپ که کم کم راهشو به تلوزیون هم باز کرد. آلبوم بعضی خواننده های خارجی مجوز گرفتند مثل کریس دی برگ که همین الانش هم عجیب به نظر میرسه. فیلم های سینمایی و سریالهای تلوزیونی متفاوت شدند و اجتماعی و چند لایه.

محافظه کارانی چون پدر من با هر تغییری مبارزه میکردند. مثلا از مهران مدیری و سریال همسران و خانه سبز و حتی در پناه تو بدشون میومد. روزنامه همشهری رو جلف میدونستند. سینتما رو مخرب. موسیقی فقط موسیقی سنتی.

ولی جامعه داشت عوض میشد و احساس سرزندگی داشت.
ناشناس
۱۸:۰۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
واقعا عالی بود.من متولد59 با خوندن نوشته های نویسنده محترم انگار رفتم تو اون دوران دبیرستان دهه 70 وکلی خاطره.بازی آیران وآمریکا وساعت خوشی که بچه های مدرسه کلی ازش تعریف می کردند وروزنامه هایی مثل جامعه وصبح امروز وخرداد وعصر آزادگان که من با اشتیاق می خریدم تو سالهای 78و79.یادم هست اینترنت دایل آپی که با سرعت 4کیلوبایت یک سایت خبری رو باز می کردم تو خونه انگار دنیا برای من بود .واقعا تو سالهای انتهایی دهه 70ودهه هشتاد وضع زندگی ما ایرانیها چه قدر داشت بهتر می شد.ایکاش تصمیم گیران کشور واقف به امور وصلاح مردم بودند.
یارو
۱۶:۲۴ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
ممنون از آقای خدیر و نوشته های ساده و بی پیرایه آن که روح را آرامش می بخشد
ناشناس
۱۵:۲۸ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
هر کاامنتی رو منتشر نکنین. یه سری پول میگیرن فحش بدن. فقط بلدن فحش بدن. عرضه نوشتن چهار خط درست و حسابی رو ندارن. بذارین تو رسانه های بدون بازدید و رانتی خودشون حرفاشون رو بزنن
ناشناس
۱۵:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
چه گزارش جالبی. اون بخش ساعت خوش خیلی خوب بود. مرسی
ناشناس
۰۹:۰۴ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
آقای خدیر، ممنون عالی بود.
ناشناس
۰۷:۱۶ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
یادش بخیر دهه هفتاد! با این که5-6 تا بچه با پدر و مادر در یک خونه کوچیک بودیم اما خیلی خوش تر از الان بودیم! الان که ملت شدن مردگان متحرک!
ناشناس
۰۱:۲۳ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
همین عکس پایین گویای همه چیزاست.
ناشناس
۰۰:۴۹ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۰
«طبقۀ متوسط حالا می‌توانست اتومبیل متناسب با درآمد ماهانۀ خود را خریداری کند، به سفر خارجی برود و با وام های مسکن صاحب خانه شود و به علایق فرهنگی بپردازد.»
اینها که نوشتید اتفاقا مربوط به اواخر دهه هشتاد و دوره اول و دو سال اول دوره دوم احمدی نژاد هست
یعنی در بهترین حالت از سال ۱۳۸۰ (چهار سال آخر خاتمی و شش سال اول احمدی نژاد) تا ۱۳۹۰
آخه تا کی شما اصلاح طلبها می خواین همه چیز را به نام خودتون بزنید
اگه قبول ندارید نمودار تولید ناخالص داخلی ایران را از سایت بانک جهانی یا گوگل ببینید
Poorya261
۲۳:۵۷ - ۱۴۰۱/۰۴/۱۹
به آقای کرباسچی تبریک میگم.امیدوارم هم میهن به امثال مرتضوی گرفتار نشه.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200