صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۸۴۷۵۲۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۳ - ۱۴ تير ۱۴۰۱ - 05 July 2022

حرفۀ حرّافی و حرّافان حرفه‌ای در کلاب‌هاوس

در کلاب هاوس با عده‌ای حرّاف حرفه‌ای مواجهیم که قبل از اینکه لب باز کنند، هر آدم مطلعی می‌داند که موضع شان چیست و به طور کلی است قرار است چه بگویند.


  عصر ایران؛ هومان دوراندیش- در این یکسال اخیر که بازار کلاب ‌هاوس گرم است، بسیاری از ایرانیان داخل و خارج کشور از طریق این رسانه با یکدیگر گفت‌وگو و تبادل نظر می‌کنند. نفس این گفت‌وگوها قاعدتا باید مایۀ همدلی بیشتر طرفین گفت‌وگو باشد. دست کم از پیش‌داوری‌ها و احساسات منفی افراد نسبت به یکدیگر می‌کاهد.

  اگرچه بعضا گفت‌وگوهای کلاب ‌هاوسی مایۀ نفرت و احساس تخاصم هم می‌شود، ولی احتمالا سود عاطفی‌ آن‌ها بیش از ضررشان است و تخاصم‌زدایی‌شان بر نفرت‌آفرینی‌شان می‌چربد. بنابراین در این یادداشت نمی‌خواهیم با نفی نفس دیالوگ فعالان سیاسی و فرهنگی و یا شهروندان عادی در کلاب‌هاوس، موضعی منفی علیه این رسانه اتخاذ کنیم. موضوع این یادداشت "شهوت حرف‌زدن" یا "میل به حرّافی" است.

  بسیاری از سخنرانان کلاب هاوس از امکان حرف زدن در رسانه‌های داخل کشور محروم‌اند. برخی هم که چنین امکانی دارند، در مطبوعات داخلی با هزار و یک ملاحظه باید حرف بزنند. در چینن شرایطی، افراد طبیعتا احساس خفقان می‌کنند و کسی که چنین احساسی دارد، معمولا تمایلش به حرف‌زدن تشدید می‌شود.

  قبل از انقلاب، روحانیون سیاسی می‌گفتند دو ساعت برنامه در تلویزیون کشور به ما بدهید، جامعه را اصلاح می‌کنیم. اما الان سال‌هاست که انبوهی از شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی در اختیار آن‌هاست ولی باز همچنان از میزان و کیفیت اسلامی بودن جامعه راضی نیستند.

  غرض اینکه، تریبون‌داشتن یک چیز است و شکل‌گرفتن جامعه مطابق نظرات افراد صاحب تریبون، چیزی دیگر. و از این حیث تفاوتی بین روحانیون قبل از انقلاب و غیرروحانیون کلاب هاوس وجود ندارد.

  به هر حال وقتی کسانی از حق حرف‌زدن در عرصه‌ای محروم باشند، عجیب نیست که آن را در عرصه‌ای دیگر به شکلی افراطی جبران کنند. به همین دلیل برخی چهره‌های سیاسی و فرهنگی خارج کشور، پای ثابت اتاق‌های کلاب هاوس هستند. امشب در این اتاق به عنوان سخنران حضور دارند، فردا شب در اتاقی دیگر اگرچه سخنران نیستند، ولی از آن‌ها دعوت می‌شود که اظهار نظری کوتاه دربارۀ سخنان سخنرانان داشته باشند و آن‌ها هم یک منبر مفصل می‌روند و دلی از عزا درمی‌آورند!

  این پرگویی‌ها، بویژه وقتی مکرر می‌شود، بیش از آنکه به کار تغییر چیزی در عالم خارج بیایند، در حکم نوعی‌ روان‌درمانی یا دست کم مایۀ تشفی خاطر و تسکین روحی‌اند. یعنی گوینده را از حساس خفقان می‌رهانند و انگار باری از خاطر او برمی‌دارند و جانش را سبک و حالش را خوب می‌کنند.

   اما حرافی یا وراجی، اعتیادآور است و اثر مطلوبش دیری نمی‌پاید. به همین دلیل کسی که دیشب در فلان اتاق پرگویی کرده، یکی دو شب یا حداکثر چند شب دیگر لازم می‌‌بیند به اتاقی دیگر برود و چند ساعت هم آن‌جا حرف بزند و بار سخن را از دوش روحش بردارد و تا اطلاع ثانوی سبک‌بار شود.

   این سخنرانان پرگو، غالبا هم پای ثابت رسانه‌های تلویزیونی فارسی‌زبان خارج کشورند. یعنی مدام در بی‌بی‌سی فارسی و ایران اینترنشنال و رادیو فردا و صدای آمریکا و دویچه وله حضور دارند. اما ظاهرا وقت کوتاهی که در برنامه‌های این رسانه‌ها به آن‌ها داده می‌شود، برایشان کافی نیست و نیاز دارند پنج تا شش ساعت دربارۀ موضوعات مورد علاقه‌شان برای مردم حرف بزنند.

   در سال 1384 که دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران بودم، در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری، دکتر بشیریه در اظهار نظری خصوصی به کسی گفته بود: به اندازۀ کافی حرف زده شده است؛ کسی باید بیاید و به حرف‌های گفته‌شده عمل کند.

   وقتی باب عمل بسته است، حرف‌ها هم کم‌کم تکراری و ملال‌آور می‌شوند. گاهی آدم حرف می‌زند که عملی صورت گیرد و چیزی تغییر کند. اما اگر سخنانش منشأ عمل و تغییر محسوسی واقع نشوند، بعید نیست دچار اندوه و خشم و افسردگی شود و سخنان مکرر و مفصل بعدی‌اش، بیش از هر چیز نوعی حرف‌درمانی باشند. یعنی حرف‌هایی نه برای آنکه مردم مطابق آن عمل کنند، بلکه برای درمان آلام روحی خودش.

   به همین دلیل ما در کلاب هاوس با عده‌ای حرّاف حرفه‌ای مواجهیم که قبل از اینکه لب باز کنند، هر آدم مطلعی می‌داند که موضعشان چیست و به طور کلی است قرار است چه بگویند.

   در یکی از نشریات ابتدای انقلاب، که یادم نیست تهران مصور بود یا مجلۀ جوان، گزارشی منتشر شده بود دربارۀ بحث‌های سرپایی مردم در خیابان‌های شهر، بخصوص خیابان انقلاب و حوالی دانشگاه تهران.

  یک جوان زیر بیست سال به گزارشگر آن نشریه گفته بود من هر روز می‌آیم این‌جا و در بحث‌های مربوط به اسلام و مارکسیسم شرکت می‌کنم. یعنی فقط مستمع هم نبود؛ مباحثه هم می‌کرد. ولی ضمنا گفته بود: راستش را بخواهید، نه از اسلام چیز زیادی می‌دانم نه از مارکسیسم!

   بحث آزاد فی‌نفسه جذابیت دارد و به همین دلیل گاه در اتاق‌های گوناگون کلاب هاوس عدۀ کثیری جمع می‌شوند تا شنوندۀ بحث افرادی باشند که وضعشان در قبال موضوع مورد بحث، چندان بهتر از وضع آن جوان ابتدای انقلاب نیست.

   مثلا کسی متخصص فلسفۀ اخلاق یا منتقد ادبی یا شاعر است، ولی می‌آید دربارۀ چند و چون "انقلاب نرم" حرف می‌زند. البته این حضرات هم مثل آن جوان ابتدای انقلاب حق دارند راجع به هر موضوعی بحث کنند ولی به نظر می‌رسد مادامی که اتاق‌های بحث و گفت‌وگو مبتنی باشند بر میانداری و سخنرانی "چهره‌ها"، بسیاری از این مباحث فایدۀ چندانی ندارند.

   شاید "چهره‌ها" باید کمی تمرین سکوت کنند و از حرف‌زدن راجع به هر موضوعی که به آن علاقه دارند ولی در آن تخصصی ندارند، پرهیز کنند. مهار میل به حرّافی، گاه مسئولیتی ملی است.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200