صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۹۶۶۳۹
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۸ - ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ - 04 August 2021

ایران و آمریکا و بدترین نوع رابطه ممکن

ایران و آمریکا در شرایط کنونی رابطه اقتصادی ندارند و در کنار آن تضاد منافع و ایدئولوژی هم دارند که این حالت بدترین نوع رابطه بین کشورهاست که با چاشنی تحریم ادامه می یابد و خطر جنگ نیز همیشه وجود دارد.

عصرایران- مازیار آقازاده؛ رابطه بین دولت ها و کشورها در جهان را می توان از منظر داشتن یا نداشتن منفعت اقتصادی آنها در 3 سطح دسته بندی کرد

1- رابطه بر مبنای منفعت اقتصادی دوجانبه و مستمر: در این صورت می توان امید داشت که دولتمردان هر دو کشور نهایت تلاش را خواهند کرد که این رابطه به صورتی پایدار و مستمر تداوم یابد و به سایر حوزه ها هم تسری یابد (حوزه های امنیتی، نظامی، فرهنگی و..)

2- رابطه یک طرفه بر مبنای منفعت اقتصادی یک طرف و منفعت امنیتی و سیاسی و..طرف دوم: این نوع روابط غالبا بین دولت های بزرگ و قدرتمند با دولت های کوچک و کمتر توسعه یافته برقرار می شود. درست است که این نوع رابطه ها هم به لحاظ تداوم و استمرار در میان مدت و بلند مدت شانس تداوم دارند اما هر آن ممکن است در صورت تغییر شرایط و بهبود موقعیت طرف کوچکتر، این رابطه از منظر اقتصادی عادلانه تر  و متوازن تر شود.

3- نداشتن منفعت اقتصادی بین دو دولت که در این صورت 3 حالت متصور است:

الف- نداشتن یا قطع رابطه

ب- رابطه ای فرمالیته و در حد یک رابطه دیپلماتیک و سیاسی معمول با کمترین رابطه اقتصادی

ج- عدم رابطه در شرایط "عدم النفع" به همراه تضاد منافع یا ایدئولوژی، که به احتمال زیاد به دشمنی و یا حتی جنگ می انجامد. (تحریم هم نوعی جنگ است منتها با ابزار اقتصادی)

رابطه ایران امروز با ایالات متحده آمریکا امروز از رابطه نوع سوم و حالت سوم آن است؛ یعنی بدترین شرایط متصور در رابطه بین دو کشور.

این شرایط محصول نداشتن منفعت اقتصادی برای هر دو کشور و تضاد منافع و ایدئولوژی بین آنهاست که به مرحله جنگ ( جنگ اقتصادی یعنی تحریم) رسیده است و هر آن احتمال دارد سطح تنش از مرحله جنگ اقتصادی هم بالاتر رفته و به سطح جنگ نظامی محدود و یا حتی تمام عیار برسد.

در چنین فضایی سخن گفتن از "اعتماد داشتن یا نداشتن" بین ایران و آمریکا و اساسا هر دو دولت و کشور دیگری محلی از اعراب ندارد بلکه سخن درست آن است که بگوییم برای مدیریت تضادها و اختلافات دو دولت چگونه عمل می کنند؟

"برجام" یک راه حلی بود که دو دولت با همراهی جامعه جهانی به آن رسیدند و به نوعی تلاش کردند اختلافات موجود در موضوع هسته ای ایران را در سطحی مدیریت کنند تا رابطه را به حالت اول از نوع سوم برسانند و سطح تنش را بکاهند؛ اما با بر هم خوردن بازی از سوی دولت آمریکا در دوره ترامپ رابطه دو کشور بار دیگر از حالت اول (عدم رابطه و عدم تنش) به حالت سوم (عدم رابطه با جنگ) رسید و با جنگ اقتصادی و فشار حداکثری آمریکا علیه ایران رابطه دو کشور به بالاترین سطح تنش رسید؛ به نحوی که در ماجرای ترور سردار شهید "قاسم سلیمانی" در دی ماه سال 1398 حتی تا مرز جنگ واقعی و تمام عیار پیش رفت.

آمریکا از برجام خارج شد و سنگین ترین تحریم های تاریخ را علیه ایران به مورد اجرا گذاشت ؛ آمریکا به بدترین شکل ممکن و با دست یازیدن به ترور دولتی مهم ترین سردار ما را به شکلی ناجوانمردانه در خاک عراق ترور کرد، آمریکا سالانه میلیون ها دلار هزینه تبلیغات و جنگ روانی علیه ایران می کند و دهها مورد از اقدامات خصمانه را می توان در این لیست برشمرد؛ و دلیل همه آنها این است که دولت ایالات متحده آمریکا از این همه اقدامات خصمانه خود علیه ما هیچ ضرر اقتصادی نمی برد و تا شرایط این گونه است، ادامه خصومت ها و دشمنی ها هم قابل تصور است.

در تحلیل رابطه بین ایران و آمریکا طی سال های پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، باید گفت که این رابطه همیشه از نوع سوم یعنی رابطه ای بدون داشتن منفعت اقتصادی بوده و زمانی این رابطه به بدترین سناریو در قالب حالت سوم یعنی جنگ نظامی رسیده (جنگ نفتکش ها) و زمانی هم در همان حالت در حد جنگ اقتصادی مانده و شدت و ضعف جنگ اقتصادی هم از دوره ای به دوره دیگر بالا و پایین شده و در دوره دونالد ترامپ و در 3 سال گذشته شدت جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران به بالاترین سطح تاریخی خود رسیده و با ترکیب با دیگر ابزارهای رسانه ای و سیاسی و... به یک جنگ گسترده ترکیبی در قالب رویکرد "فشار حداکثری" رسیده است.

حال باید پرسیدکه ادامه این روند تا به کجا متصور است؟

ادامه این روند طبیعی است که بیش از آنکه به ضرر ایالات متحده آمریکا باشد به ضرر ایران است؛ چون این آمریکا نیست که تحت تحریم و زیر فشار اقتصادی مستمر است و از بازار بین المللی محروم شده و از جابجایی پول حتی در حد یک سنت هم در بانک های بین المللی محروم است.

ادامه این روند با شرایط کنونی به ضرر قطعی ایران است و ایران در صورتی که بخواهد مشکلات اقتصادی خود را حل کند باید طناب تحریم  را از دست و پای اقتصاد خود باز کند.

چگونه؟

آیا ایران می تواند با استفاده از ابزارهایی چون کاهش نقطه گریز هسته ای و دیگر اقدامات نظامی و امنیتی آمریکا را وادار به امتیازدهی کند؟ ایرانی که توانست طی 3 سال گذشته از زیر بار فشار حداکثری دولت ترامپ با هدف فروپاشی اقتصادی و سیاسی برهد و این استراتژی را ناکام بگذارد.

در جواب باید گفت وادار کردن آمریکا به عقب نشینی در تن دادن به خواسته لغو تمامی تحریم های ایران با استفاده از ابزارهای نظامی و امنیتی شانس زیادی برای موفقیت نخواهد داشت. هر چند بالا بردن کارت های بازی هسته ای در میز مذاکرات احیای برجام می تواند تا حدودی در چانه زنی ها مثمر ثمر باشد اما بدون میز مذاکرات احیای برجام، بازی کردن با کارت های هسته ای و نظامی مقدمه چینی برای یک جنگ نظامی تمام عیار بین ایران با ایالات متحده آمریکا و متحدان اروپایی و دیگر کشورهای عربی منطقه به علاوه زمینه چینی برای محاصره دریایی ایران و سناریوهای خطرناک دیگر خواهد بود.

با وجودی که توان نظامی ایران بسیار بالاست و می تواند به شدت به کشورهای منطقه و اسراییل و حتی نیروها و تجهیزات آمریکا در منطقه آسیب بزند، اما در صورت وقوع یک جنگ تمام عیار، این اقتصاد و زیر ساخت های ایران خواهد بود که هدف حملات طرف مقابل قرار خواهد گرفت؛ زیر ساختی که دهه ها برای ایجاد آن سرمایه گذاری شده و یک شبه و چند هفته ای شاهد از دست رفتن آن خواهیم بود؛ در کنار آن صدماتی جدی نیز به طرف های مقابل وارد خواهد آمد؛ اما این صدمات متقابل هیچ منفعتی برای ایران نخواهد داشت.

بنابراین در جمع بندی باید اذعان داشت مادامی که رابطه ایران و آمریکا از نوع سوم و رابطه ای بدون منفعت اقتصادی متقابل باشد؛ ایران کشوری خواهد بود که با بزرگ ترین اقتصاد و نیروی نظامی دنیا در حال ستیز مستمر و دایم است و این ستیز و نزاع در سال هایی شدت خواهد یافت  و در سال هایی ممکن است از شدت آن کاسته شود؛ اما در هر دو صورت این شرایط برای اقتصاد ایران هیچ مجالی برای یک روند توسعه پایدار ایجاد نخواهد کرد؛ چون شرکت های اقتصادی برای سرمایه گذاری در کشورها، چشم انداز با ثبات میان مدت و بلندمدت را طلب می کنند و مادامی که شرایط ایران از منظر تحریم ها در شرایط جنگ اقتصادی شدید و یا متوسط آمریکا علیه ایران باشد، هیچ شرکت بزرگی ریسک حضور در بازار ایران را به حان نخواهد خرید.

واقعیت این است که در روابط بین المللی هیچ کشور و دولتی قابل اعتماد نیست و مبنای کار و رابطه در روابط بین المللی " منافع ملی" کشورهاست که در مرکز این منافع " اقتصاد" قرار دارد.

امروز کمتر کسی تردید دارد که ایالات متحده آمریکا و چین دو رقیب عمده در جهان هستند و حتی برخی تحلیلگران در 4 سال گذشته میزان تنش موجود در رابطه پکن- واشنگتن را تا حد دشمنی و خصومت بالا می برند.

اما همین دو کشور که عمده ترین رقیبان یکدیگر محسوب می شوند - به نحوی که حتی در داخل کشور ما گروهی از تحلیلگران ضدغرب نسخه ایجاد رابطه استراتژیک با چین برای مقابله و یا مقاومت در برابر فشارهای آمریکا و جهان غرب را مطرح می کنند- عمده ترین شریک تجاری یکدیگر هستند و آمارهای تجارت بین المللی نشان می دهد از 2 تریلیون دلار صادرات کالای سالانه چین به جهان، بیش از 600 میلیارد دلار آن روانه بازار آمریکا می شود؛ و همین عامل – منفعت اقتصادی دو طرفه – باعث می شود تنش های بین دو کشور مدیریت شود و به سطوح بالاتر و غیرقابل کنترل و جنگ نرسد.

در جهانی که حتی رقبای استراتژیک آن به نحوی در هم تنیده با هم رابطه اقتصادی و تجاری دارند سخن گفتن از دوستی و دشمنی و اعتماد و ..بدون در نظر گرفتن منافع اقتصادی ملت ها و دولت ها، چه محلی از اعراب می تواند داشته باشد؟

در دنیای امروز برای رسیدن به یک امنیت و توسعه پایدار راهی جز ایجاد پیوند میان اقتصاد ملی و اقتصاد بین الملل نیست ودر این صورت است که می توان از بسیاری از تهدیدها و دشمنی ها در امان بود.

تصور کنید اگر شرکت های ایالات متحده آمریکا سالانه با ایران چند ده میلیارد دلار مراوده اقتصادی داشتند؛ آیا این شرکت ها و لابی های آنها اجازه می دادند دولت واشنگتن به همین راحتی ایران را تحریم کند و این شرکت ها را از بازار بزرگ ایران محروم کند؟

مادامی که اقتصاد یک کشور به صورت جزیره ای اداره شده و پیوند زیادی با اقتصاد بین الملل نداشته باشد؛ نباید چنین کشوری انتظار داشته باشد حتی نزدیک ترین کشورها از نظر مشی سیاسی هم از این شرایط به نفع خود استفاده نکنند؛ کما اینکه شرکت های نفتی روسیه پس از تحریم نفتی اخیر ایران از این مساله سود هنگفتی به جیب زدند و جای خالی ایران را در کنار شرکت های نفتی آمریکایی و مکزیکی و... در بازار جهانی نفت پر کردند.

بنابراین در جمع بندی بحث باید به این نکته اشاره کرد که اگر به دنبال توسعه ایم، در دنیای امروز چه بپسندیم و چه نخواهیم، منافع اقتصادی و شرکت های بزرگ چند ملیتی تا حدود زیادی تعیین کننده خط مشی و سیاست های کلان و خرد کشورها هستند و مادامی که یک کشور نتواند جای خود را در زنجیره این در هم تنیدگی تعریف کند هم به راحتی تحریم می شود و هم به راحتی به بهانه های واهی مورد حمله و تجاوز نظامی واقع می شود.

 

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200