سایمون تیسدال، ستوننویس روزنامه گاردین عقیده دارد که تلاش جو بایدن برای تسریع روند یک اتحاد بزرگ جهانی علیه چین نشان از این دارد که رئیس جمهور آمریکا به خوبی میداند که در مورد چین دیر یا زود شاهد انفجاری بزرگ خواهیم بود.
به گزارش شفقنا؛ این روزنامهنگار ضمن تاکید بر مواضع سفت و سخت جو بایدن علیه چین نوشته که رئیس جمهور جدید آمریکا بیش از آنکه انتظار میرفت، مواضع چینستیزانه دارد، اما چیزی که باعث شده دولت آمریکا در زمینه ایجاد یک اتحاد جهانی علیه چین به موفقیت سیاسی بزرگی نرسد، عدم وجود همبستگی نزد بسیاری از متحدان آمریکاست.
یادداشت سایمون تیسدال با اشاره به بدبینی شدید آمریکا نسبت به چین آغاز میشود:
حالا دیگر میتوان گفت که امید واشنگتن به حضور و ظهور یک چین آزاد و دموکراتیک- که این امید روزافزون با سفر نویدبخش ریچارد نیکسون به پکن در سال ۱۹۷۲ ایجاد شده بود، کاملا از بین رفته است. در حقیقت آمریکا این روزها به چین تحت رهبری «شی جین پینگ» به عنوان «یک رقیب سیستمی»، «رقیب استراتژیک» یا حتی «یک تهدید آشکار» نگاه میکند. اتحادیه اروپا، ناتو، انگلیس و متحدان منطقهای ایالات متحده نیز به طور کلی متفقالقول هستند که «دوران تعامل با چین به پایان رسیده است».
به رغم وجود چنین توافقی درباره پایان قطعی تعامل با چین، اما، آمریکا و غرب درباره این که در آینده باید چه اتفاقی بیفتد و چه رفتاری با چین صورت گیرد، توافقی با هم ندارند. یعنی درباره این موضوع که سیاست و اقدام مشترک علیه چین چکونه باید باشد. این عدم توافق خطرناک را درگیریهای تقریباً همه روزه غرب با این کشور تکحزبی و استبدادی خطرناکتر هم میکند. موضوعی که اگر هم در مورد مسایلی مانند نقض حقوق بشر، عملیات غیرقانونی سایبری یا تجارت صادق نباشد، اما درباره تایوان، سیاستهای صدور ویزا، جاسوسی، اختلافات دریایی و البته ادعاهای این کشور درباره گروگانگیری به شدت صادق است.
در ادامه میخوانیم:
دیر یا زود در این زمینه شاهد یک انفجار خواهیم بود- و اگر غرب آماده استفاده از پول، وزن و نفوذ سیاسی و البته نیروهای نظامی خود نباشد، برنامه بیرحمانه «شی جین پینگ» برای شکوه و عظمت دوباره چین نتیجه خواهد داد.
گاردین در سطور بعد نیز ادعا کرده که غرب برای مقابله با برنامه چین تعهد مشترک و اتحاد چندانی ندارد.
برای مایک پمپئو، وزیر امور خارجه دولت دونالد ترامپ که قرار است در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ نامزد احتمالی جمهوریخواهان باشد، این یک چالش اگزیستانسیال یا موجودیتی است. به گفته پمپئو شاهد تلاشهای مستمر و بیوقفه «یک حزب فناتیک و متعصب کمونیستی و مارکسیست- لنینیستی چینی» برای جایگزینی آمریکا به عنوان قدرت بزرگ واقعی جهان هستیم- و این کشور میخواهد مدل حکمرانی خود را به عنوان یک هنجار برای همه کشورها بباوراند.
البته صحبتهای پمپئو در اغلب مواقع اغراقآمیز است. او یک راستگرای اوانجلیست است و دنیا از دید او به دو قطب خیر و شر تقسیم میشود. در مورد چین اما پمپئو ادعا میکند که نه به عنوان یک اوانجلیست راستگرا، که به عنوان نماینده بیشتر آمریکاییها، حتی دموکراتها صحبت میکند و نکته جالب اینکه نظرسنجیهای اخیر نیز ادعای او را تایید میکنند. از نظر مایک پمپئو «حزب کمونیست چین به رهبری شی جین پینگ بزرگترین تهدید خارجی سبک زندگی غربی است». او همچنین هشدار میدهد که «چین با غرب در حال جنگ است و برای پیروزی در عرصه جهانی میخواهد ایدئولوژی آزادی ما را از میان بردارد».
ستوننویس گاردین در ادامه ضمن تاکید بر این موضوع جالب که «یکی از شگفتیهای بزرگ شش ماه اخیر همفکری و اتفاق نظر جو بایدن با مایک پمپئو در موضوع چین بوده»؛ به این موضعگیری نه چندان منتظره از سوی جو بایدن اشاره کرده- که «با اعلام نبرد جهانی بین دموکراسی و دیکتاتوری فراتر از انتظار عمل کرده» و «بسیار سختتر از پیشبینیهای پکن علیه چین واکنش نشان داده است».
جاناتان تپرمن تحلیلگر سیاسی در این باره میگوید که «در حال حاضر روابط آمریکا و چین در بدترین شرایط ممکن در چند دهه اخیر قرار دارد و به نظر میرسد که سیاست تقابلی دولت نیز دارد اوضاع را بدتر میکند».
اشاره جاناتان تپرمن به سیاستها و اقدامات تهاجمی جو بایدن علیه چین در ماههای اخیر است- که نه تنها تحریمهای تجاری ترامپ را علیه چین حفظ کرد، که محدودیتهای مضاعفی را نیز در زمینه تجارت و سرمایهگذاری بر این کشور اعمال کرد. بایدن مجازاتهای جدیدی نیز در مورد موضوعات مرتبط با هنگ کنگ و سینکیانگ تحمیل کرده و همچنین قصد دارد با پروژه «کمربند» و البته دیپلماسی واکسن چین مقابله کند. بایدن چنان در مقابله با چین در این زمینهها اصرار دارد که از پنتاگون خواسته آمادگی خود را برای درگیریهای نظامی احتمالی در ماههای آینده افزایش دهد.
جاناتان تپرمن البته رویکرد بایدن علیه چین را غیرسازنده مینامد و میگوید که «این مواضع تقابلی باعث دور شدن پکن از واشنگتن شده است. موضوعی که به نوبه خود همان اندک تمایل چین برای همکاری در موضوعاتی مانند تغییرات اقلیمی، کنترل تسلیحات و مقابله با بیماریهای همهگیر را نیز کمتر کرده و از میان برداشته است».
بزرگترین نقطه ضعف بایدن در این موضعگیریها این است که متحدان آمریکا علیه چین با هم اتحاد و همبستگی ندارند. رفع این نقطه ضعف برای موفقیت سیاستهای اتخاذ شده توسط جو بایدن ضروری و حیاتی است. در حقیقت موضوع روشهای عملی مقاومت و مقابله با چین پاسخهای پرشماری دارد و کمتر میتوان به توافق سادهای بر سر گزینش یکی یا شماری از این روشها رسید. به این دلیل هم هست که در بین متحدان آمریکا شاهد موضعگیریهای متناقض و متفاوت گوناگونی درباره این مساله هستیم. معضلی که پنتاگون آن را تحت عنوان شکاف «گفتن و انجام دادن» تعریف و توصیف کرده است.
هفته گذشته شاهد بزرگترین پیشرفت و گام بلند جو بایدن درصدی زمینه «گفتن» بودیم. بیانیه مشترکی علیه چین و حملات سایبری «مخرب» این کشور از جمله هک اخیر نرمافزار ویندوز که از سوی تمام ۳۰ عضو ناتو به علاوه اتحادیه اروپا، استرالیا، نیوزیلند و ژاپن مورد محکومیت قرار گرفت. اتفاقی که به این معنا بود که بایدن برای اولین بار توانسته دموکراسیهای اروپا و آسیا و اقیانوسیه و البته مهمترین اتحاد نظامی جهان را در مخالفت صریح لفظی با پکن به صف کند.
البته هنوز این صفبندی کامل نیست. در حالی که از یک سو متحدانی از اعضای ناتو، اتحادیه اروپا، استرالیا، نیوزلند و ژاپن در توافق با مواضع دولت آمریکا، چین را محکوم و برای اولین بار مورد حملات لفظی قرار میدهند، اما در سوی دیگر برخی از این متحدان مهم به دلایل مختلف تمایلی برای انجام اقدامات عملی علیه چین ندارند.
با این حال حتی موفقیت در این حد نیز باعث خشم چینیها شده است. در واقع از زمان ورود بایدن به کاخ سفید، رئیس جمهور جدید آمریکا توانسته در اجلاسهایی چون G7 و ناتو؛ گفتگوهای چهارجانبه امنیتی؛ اتحاد اطلاعاتی پنج چشم و نیز در گفتگو با رهبران ملی، تلاش مستمری برای ایجاد یک جبهه سخت متحد علیه چین به نمایش گذارد.
نتایج این تلاشها اما هنوز قطعی نیست. آلمان مواضع دلسوزانه و همدلیبرانگیزانهای دارد، اما حاضر نیست تجارت بزرگ و به عبارت بهتر صادرات عظیم محصولات تولیدی خود به بازار بزرگ چین را به خطر بیندازد. آرمین لاشت، جانشین احتمالی آنگلا مرکل، به عنوان صدراعظم آینده آلمان و با نادیده گرفتن نگرانیهای حقوق بشری میپرسد که «آیا به یک دشمن جدید احتیاج داریم؟».
در فرانسه نیز رئیس جمهور شکاک این کشور که تلاش کرده تمرکز اصلی خود را بر اروپا بنا کند، میپرسد: «آیا به یک جنگ سرد جدید نیاز داریم؟».
بدون همراهی آلمان و فرانسه به عنوان دو بازیگر بزرگ اتحادیه اروپا، به نظر میرسد این اتحادیه به رغم تقبیح پکن عملا از انجام اقدامی علیه چین ناتوان و فلج است. وابستگی مالی چند عضو دیگر اتحادیه اروپا و به طور مشخص مجارستان، یونان و ایتالیا نیز به سرمایهگذاری چین چنان شدید است که امکان هر نوع اقدامی علیه چین را از بین میبرد. این باعث نوعی دوگانگی و چند دستگی آشکار در اروپا شده- و نفع اصلی را در این میان چین میبرد که میتواند از این چند دستگی اروپایی بهرهبرداری کند.
کشورهای عضو ناتو نیز تردید و دوراهی مشابهی در مورد مفید یا بیفایده بودن مشارکت در یک مبارزه غیرقابل پیشبینی بر سر ابرقدرتی آینده دنیا دارند. به خصوص که ناتو بعد از حضور در افغانستان که بزرگترین درگیری ناتو در خارج از حوزه فعالیتش قلمداد میشود و البته به نتیجه خوبی هم ختم نشد، در حال حاضر در حال «تأمل آیندهنگرانه درباره نقش خود در مناسبات آینده جهان» است. در چنین شرایطی کشورهای عضو ناتو تردید دارند که یک اتحاد دفاعی و نظامی با محوریت اقیانوس اطلس شمالی آیا باید خود را درگیر منازعات آسیا و اقیانوسیه کند؟!