از ماجرای چند سال گذشته شرکت نیشکر هفت تپه که کارکنانش را پیر، خانوادههایشان را آشفته و نهادهای قضایی و امنیتی را خسته نمود، خبری به دستشان نرسیده است. ماجرایی که پس از سالها کشمکش و هزینههای اقتصادی، روانی و اجتماعی بسیار، باعث شد که این مجموعه به اصل خویش باز گردد.
از ماجرای شرکت هپکو اراک خبر ندارند. انگار این مدیران نه اخبار رسانههای داخلی را دنبال میکنند و نه گزارش اعتصابها و اعتراضهای پخش شده از رسانه های ماهواره ای را.
پشت درهای بسته نشستهاند و با چرخاندن قلمهای خود بر روی کاغذ، برای تعداد زیادی از کارکنان و خانوادههای مجموعه تحت سرپرستی خود، تعیین تکلیف میکنند. شاید بهتر است بگویم، تعیین مشکل میکنند. ایجاد نگرانی میکنند. آرامششان را بر هم میزنند.
امروز جامعه بیشتر از آن که نگران تحریمهای خارجی باشد، باید نگران خود تحریمی باشد. باید نگران کاهش تولید و یا توقف تولید به دلیل تصمیمات غلط برخی از مدیران باشد. باید نگران حوادث ناشی از بی انگیزگی کارکنان باشد.
به نظر میرسد برخی این مدیران هیچ شناختی از صنعتی که در حال مدیریت آن هستند، ندارند. که البته همین طور هم هست. آنگاه که فردی که یک روز هم در صنعت پتروشیمی، کار نکرده است، سکاندار بزرگترین مجموعه پتروشیمی کشور میشود، به نظر میرسد، انتظار غیر از این، انتظاری بیهوده است.
به نظر مدیران نمیخواهند از تاریخ تجربه بگیرند. اینها همانهایی هستند که برای کشور و جامعه هزینه ایجاد میکنند. چیزی که بر خلاف ادعایشان است. آنها ادعا میکنند که آمدهاند تا برای پیشرفت و آبادانی و آرامش جامعه هزینه کنند. درست هم میگویند. هزینه میکنند. اما نه از خود، بلکه از جامعه و بیتالمال. فقط همه واقعیت را نگفتهاند. منبع هزینه را اعلام نکردهاند.
در اوایل دهه 90، تعداد زیادی از شرکتهای زیرمجموعه شرکت ملی صنایع پتروشیمی، به بخش خصوصی واگذار شد. از این مجموعه بزرگ وزارت نفت، تنها ساختمانی در خیابان شیخ بهایی تهران باقی ماند. و به تبع آن یکی از معاونتهای بزرگ وزارت نفت، همانند شیری بی یال و کوپال گردید.
شرکتی به نام شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس تشکیل و همه شرکتها به این مجموعه جدید واگذار گردید. مجموعهایکه هم اکنون بزرگترین شرکت کشور میباشد.
واگذاریای که با آن، قصه پر غصه خصولتی دیگری آغاز گردید. واگذاریهایی که در آن، خانه و خانهنشین با هم واگذار میشود. همان کاری که در نیشکر هفت تپه هم انجام شد.
در هفت تپه، صاحبخانه جدید، ناپدری کارکنان شد. ناپدریای که با فرزندخواندههای خود آنچنان کرد که همه میدانیم.
امروز هم به نظر، در شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس آغاز هفت تپهای دیگر است. هفت تپهای که با هفت تپه قبل، به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست. چرا که وسعت، تعداد کارکنان، نوع کار، ماهیت تولید و مهمتر از همه اینها، به واسطه نوع محصول و مواد اولیه شرکتهای پتروشیمی، که عمدتاً گاز و میعانات گازی است، خطرات آن بسیار متفاوت است.
حادثه آتشسوزی پتروشیمی بوعلی سینا در سال 1395 را به یاد بیاورید. آتشسوزیای که مهار آن چندین روز به طول انجامید و تجهیزات بسیاری را در یک چشم بهم زدن، دود و سرمایههای بسیاری را نابود کرد. این در حالی است که پتروشیمی بوعلی سینا، تنها یکی از شرکتهای زیرمجموعه این هلدینگ بزرگ میباشد.
فراموش نکنیم که این صنعت در حال حاضر با در اختیار داشتن بزرگترین شرکتهای پتروشیمی کشور در مناطق عسلویه و ماهشهر و سایر نقاط کشور، در خط مقدم تولید و بزرگترین منبع ارزآوری کشور میباشد. و هر گونه تغییر در شرایط این مجموعه و عدم توجه به خواستههای به حق و قانونی کارکنان آن، که باعث بر هم خوردن آرامش آنها شود، آبستن بیانگیزگی آنها نیز خواهد بود. بیانگیزگیای که ناخواسته میتواند عواقب نگرانکنندهای را برای صنعت پتروشیمی کشور در بر داشته باشد.
کاش مدیران متوجه باشند که کارکنان این صنعت، در محیطهای عملیاتی، با گاز، میعانات گازی و انواع محصولات به شدت خطرناک دست و پنجه نرم مینمایند و هر گونه بیاحتیاطی و بی انگیزگی، که حاصل شرایط روحی نا آرام آنها باشد، میتواند فاجعهای غیر قابل جبران را رقم بزند.
امید است مسئولین در مقابل خواستههای به حق کارکنان این مجموعهها سکوت نکنند و در همین ابتدا، راه را بر آنهایی که به دنبال بر هم زدن آرامش و ایجاد هزینه جدید برای جامعه و این صنعت هستند، سد نمایند و به هیچ عنوان اجازه ندهند تا ماجرای هفت تپه تکرار شود.
*عصر ایران آماده انعکاس پاسخ و توضیحات نهاد/سازمان/شرکت نامبرده در پیام مخاطبان است.