عصر ایران؛ حسن ظهوری ــ داستان ریزرگردها دوباره آغاز شدهاست. بارشها به شکل چشمگیری کاهش داشته و خاک همه چسبندگی ناشی از رطوبت را در خودش از دست دادهاست. آنقدر سست و سبک شده که حتی یک نسیم آرام هم میتواند آن را به حرکت درآورد؛ چه برسد به تندبادهای اردیبهشتی که میتوانند آن را صدها متر به آسمان بلند کنند.
این پدیده شوم که بخش مهمی از پیدایش آن ناشی از مداخله جدی انسان در از بین بردن منابع آبی، به خصوص منابع آب زیرزمینی دارد نه مرزی میان استانها میشناسد و نه حتی مرزهای جغرافیای سیاسی. هیچ قدرتی تا امروز نتوانسته با چنین هیولای عظیمی مقابله کند و وقتی رخ میدهد دیگر قابل نبرد و یا کنترل نیست.
هجوم ریزگردها، یک پدیده تاریخی است و از دیرباز تا امروز، در نقاط مختلف ایران و حتی جهان شاهد آن بودهایم اما طی نیم قرن گذشته و دو دهه قبل که شتاب بیشتری گرفته، این هجوم، گاهی بیوقفه از جایی میآید که امروز به نام کانونهای گرد و غبار میشناسیم. بیابانهای خشکی که حتی روزی تالابهای پرآبی بودند اما مداخله بیش از حد انسان در آنها باغث خشک شدنشان شدهاست. برخی از این کانونهای بزرگ گرد و غبار رودخانههای شناخته شده کشور مثل همین کارون که حالا خشک شده هستند. در واقع مداخله بیش از اندازه انسان در طبیعت، از قطع بیرویه درختان گرفته تا بهرهکشی از آبهای زیرزمینی برای کشاورزی که گاهی حتی پرثمر نیست، منجر به پیدایش چندبرابری کانونهای گرد و غبار شدهاست.
وقتی طوفانهای بزرگ خاک میآیند، هیچ کس در امان نیست. آنچه که یک شهر را به راحتی تعطیل میکند، بدون مزاحمت هم وارد خانهها میشود. در مناطقی که طوفانهای خاک بلند شدهاند بارها گزارش شده که خاک از هر درزی وارد خانه شده و زندگی مردم را در بر گرفته است. کلاسهای درس، ادارهها و فروشگاهها و هر نقطهای که تصور میشود را ریزگردها پر میکنند و در برخی موارد حتی منجر به کوچ اجباری شدهاند.
تصاویر ماهوارهای به خوبی نشان میدهند که کانونهای گرد و غبار نه تنها داخلی که حتی خارج از مرزها هم هستند. در واقع فرقی نمیکند که خشکسالی سراغ سرزمین ما آمده باشد یا همسایه؛ طوفان راه میافتد و هیچ مرزی نمیتواند جلوی آن را بگیرد.
طی نیم قرن گذشته، استفاده بدون مدیریت از آب باعث شده تا این نقطه از جهان یعنی خاور میانه با خشکسالیهای زیادی دست و پنجه نرم کند. هرچند این خشکسالیها طوفانهای بزرگی به همراه داشته اما هنوز هم سو مدیریت متوقف نشده و حالا پس از نزدیک به یک دهه تلاش برای احیاء دریاچه ارومیه، دوباره حقآبه آن را میگیرند. دریاچهای که اگر خشک شود، طوفان خاک که نه، طوفان نمک به راه میاندازد و زندگی بیش از ۱۵ میلیون انسان را به طور کامل به خطر میاندازد.
طوفان ریزگرد کشنده هم هستند. سالانه عدهای که البته تعدادشان کم نیست به دلیل تنفس ریزگردها جانشان را از دست میدهند. شاید یک ماشین در حال حرکت تصور درستی از هجوم ریزگردها بدهد. خاکی که گویی قصد شکستن شیشههای ماشین را دارد. حالا که اردیبهشت رو به پایان است، شانس داشتن بارانهای بهاری کمتر شده و احتمالا طوفانهای بزرگ گرد و غبار به هر نقطهای از ایران سرک میکشند. به جرات میتوان گفت که کمتر نقطهای از ایران در امان خواهد بود. هرچند حالا که طوفانها خاک را بلند کردهاند، اگر باران هم بیاید، چنین وضعی به راه میافتد. هرآنچه در آسمان است مثل گل بر سر مردم میریزد. احتمالا به سالهایی نزدیک میشویم که شاید این پیشبینی فیلم در میان ستارگان صحت داشته باشد که بشر به دلیل هجوم بی وقفه طوفان و خاک، مجبور به ترک زمین میشود.