صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۷۸۳۳۳۵
تعداد نظرات: ۱۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۷:۴۱ - ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - 09 May 2021

سرتیپ اصغر کورنگی؛ درگذشت مسیحِ قصر/ رییس زندانی که دوست زندانیان بود!

رییس زندان قصر در سال های 1344 تا 1348 با زندانیان سیاسی شاخصی چون بازرگان و طالقانی چنان خوش رفتاری کرد که بعد از انقلاب سرنوشت متفاوتی داشت و معاون شهربانی کل کشور شد.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اگر ندانید «رییس زندان قصر در رژیم گذشته» که بوده خبر درگذشت او این تصور را ایجاد می‌کند که یا در خارج از کشور رخ داده و اگر در ایران این پرسش شکل می‌گیرد چگونه تیمسار شهربانی شاه که رییس زندان هم بوده از اعدام‌های شیخ صادق خلخالی در اوایل انقلاب جسته و لابد پس از سال‌ها زندان و در کهولت و انزوا چشم از جهان بسته است.

  اما وقتی بدانیم نام او سرتیپ اصغر کورنگی بوده و دهۀ 40 رییس زندان قصر و سر و کار او به خاطر حُسن رفتار با شاخص ترین زندانیان سیاسی و چهره‌هایی چون آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان و دکتر سحابی نه تنها با دادگاه انقلاب نیفتاد که یک چند معاون شهربانی کل کشور  در دولت موقت هم شد موضوع جالب‌تر می‌شود.



  اگر هم فیلم «سرخ‌پوست» ساختۀ نیما جاوید با بازی متفاوت «نوید محمد زاده» را دیده باشید نقش «سرگرد نعمت جاهد» را به خاطر می‌آورید و همان‌گونه که پیش از این دربارۀ فیلم نوشته بودم نمونۀ واقعی سرگرد جاهد، سرتیپ کورنگی بود که حالا باید از او با عنوان «مرحوم» یاد کنیم.


  خود کارگردان و بازیگر هم در نشست فیلم به الگو‌برداری از شخصیت تیمسار کورنگی اشاره کردند و خوش‌بختانه خاطرات او به همت روزنامه‌نگار توانا - خانم مهسا جزینی- به صورت کتاب منتشر شده است با عنوان «مسیح در قصر».


  اصغر کورنگی سال ۱۳۰۷ در اصفهان به دنیا آمد. دبستان و دبیرستان را در همان شهر درس خواند. قصد شرکت در کنکور پزشکی را داشت اما روزگار او را به دانشکدۀ پلیس در تهران کشاند و بعد البته حقوق هم خواند و اگرچه قلباً دوست نداشت اما در شهربانی ماندگار می‌شود. خودش گفته بود بارها قصد کرد از شهربانی بیرون بیاید اما سرنوشت او انگار این بود که در شهربانی بماند. از آبادان تا گنبد کاووس، از اصفهان تا تهران و بعد هم بخشی از دوران خدمت را به عنوان رئیس زندان سپری کرد و سال 1344 رئیس زندان قصر می‌شود.

   مهم‌ترین خاطرات سرتیپ کورنگی طبعاً دربارۀ دورانی است که رییس زندان قصر بوده است. نوع مواجهۀ او با زندانیان به ویژه زندانیان سیاسی وقت برای خواننده امروزی در نوع خود هم شگفت‌آور است و هم جالب. خاصه روایت صمیمیت و دوستی او با زندانیان برجستۀ سیاسی.

  اهمیت خاطرات کورنگی در این است که تصویری متفاوت‌تر از شهربانی آن دوران برای ما ترسیم می‌کند. چراکه دانسته‌های ما از شهربانی و به ویژه زندان‌ها در آن دوران معمولاً برگرفته از  عصر رضا‌شاه و البته از زبان زندانیان آن دوره در خاطرات‌شان است و شهربانی در خاطرات زندانیان سیاسی دورۀ محمد رضا شاه کم‌رنگ است زیرا بیشتر روایت‌ها دربارۀ نوع مواجهه با ساواک است و از این نظر خاطرات او به غنای تاریخ‌نگاری زندان و شهربانی در دورۀ پهلوی دوم می‌افزاید، به ویژه که این بار نه از زبان یک زندانی بلکه از نگاه مخالف یعنی رییس یک زندان بیان می‌شود.

خاطرات را که بخوانیم این گمانه هم قوت می‌گیرد که ساواک جهنمی و زندان اوین نه تنها حکومت شاه را محکم نکردند که رفتار آنان موجب سست شدن پایه های رژیم شد و گرنه اگر کار در دست امثال کورنگی و شهربانی باقی مانده بود و سر و کار زندانیان سیاسی با ساواک جهنمی نمی‌افتاد چه بسا رژیم پهلوی به آن سرنوشت دچار نمی‌شد.

  کورنگی رییس زندان قصر بود اما شخصیت زندانیان برجسته‌ای چون طالقانی و بازرگان را درک می‌کرد و احترام آنان را همواره نگاه می‌داشت و همین پیشینه البته سبب شد بعد از انقلاب به سرنوشت بسیاری از هم‌قطاران خود دچار نشود در حالی که نه رییس زندان و نه زندانیان هرگز پیش‌بینی نمی‌کردند داستان به سرعت وارونه شود. با این حال او برخلاف بسیاری از افسران رده‌بالا که بازداشت، پاک‌سازی یا اخراج شدند به دعوت دولت موقت به همکاری با شهربانی ادامه داد و معاون اطلاعات شهربانی شد و البته در پی استعفای دولت موقت درخواست بازنشستگی کرد.

  کورنگی در خاطرات خود زندانیان برجستۀ سیاسی را که سال‌ها بعد به عنوان چهره‌های شاخص انقلاب مشهور شدند این گونه توصیف کرده است : «دکتر سامی جوان بود اما پختگی و متانت یک پیرمرد را داشت. مهندس بازرگان انسانی شریف، صدیق، نوع‌دوست و حق‌شناس بود. من فریفتۀ رفتار و سجایای اخلاقی دکتر یدالله سحابی شدم و ایشان را حقاً در ردیف اولیاءالله می‌دانم. آیت‌الله منتظری مردی بود بسیار سلیم‌النفس، متدین اصولی، خوش‌قلب و با صفا و با صداقت یک روستایی . آقای ناطق‌نوری هم آرام و متین بود و به مردم توجه داشت. آقای هاشمی رفسنجانی شیخی جوان و لاغراندام ولی بسیار متین و باوقار بود و اغلب او را مشغول مطالعه می‌دیدم و خیلی برایم جالب بود که مجلات انگلیسی مطالعه می‌کرد ...»

  تا سال‌ها سرتیپ کورنگی اهل گفت‌و‌گو نبود تا این که تارنمای تاریخ ایرانی در آبان 1391 سراغ او رفت تا خاطرات خود را بگوید و چون پا به سن گذاشته بود و دوست داشت خاطرات جایی ثبت شود پذیرفت. خاطراتی که بعدتر با تفصیل و ترتیب بیشتر و به کوشش مهسا جزینی در قالب کتاب «مسیح در قصر» - نشر روزنه - منتشر شد.

  برای این که بدانیم سرتیپ کورنگی که بود و چه کرد کافی است بدانیم در آن 4 سال که او رییس زندان قصر بود ( 1344 تا 1348) حتی یک نفر از زندانیان تبعید یا گرفتار تنبیهات انضباطی نشد. جز او البته سرگرد تیموری، معاون زندان قصر هم در این ارتباط نقش داشت.

  این خاطره هم جالب است: «آقای طالقانی سه ماه قبل از پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد و از طریق فرزندشان پیغام داد که به منزل‌شان بروم. اغلب شب‌ها می‌رفتیم منزل ایشان. افراد زیادی از مذهبی‌ها و اعضای نهضت آزادی هم می‌آمدند. بحث‌ها دربارۀ تظاهرات و پیامدهای این حوادث داغ بود. یک شب خبر آوردند که مردم در خیابان فروردین به منزل یک سرهنگ ارتش که گویا در ساواک خدمت می‌کرده حمله کرده، سرهنگ را کشته و خانۀ او را غارت کرده‌اند. منزل این سرهنگ در یکی از خیابان‌های روبه‌روی دانشگاه تهران بود. مرحوم طالقانی از این خبر به شدت ناراحت شد. چند بار گفت لا‌اله‌الا‌الله و حالت خاصی به ایشان دست داد. به قدری منقلب شده بود که همه متأثر شدند. به پسرشان گفت سریع برو پاریس را بگیر تا من با آقا صحبت کنم. بعد از چند دقیقه به اتاق دیگری رفت که تلفن آنجا بود. چند دقیقه طول کشید. مرحوم طالقانی برافروخته برگشت و گفت: من با آقا صحبت کردم و گفتم عفو عمومی اعلام کنید چون کار رژیم تمام است و اکنون بهترین موقع است. اما آقا گفت حالا زود است. آقای طالقانی گفت من به آقا گفتم مردم یکدیگر را می‌خورند اما آقا گفت حالا زود است. مرحوم طالقانی انسان حساسی بود. اغلب، دیدگانِ ایشان از شنیدن حوادث ناگوار پر از اشک می‌شد. وقتی از یک مأمور، رفتار نامناسبی می‌دید او را نصیحت می‌کرد.»

  در فضای پس از پیروزی انقلاب که اعتمادی به نیروهای شهربانی و کلانتری در رژیم قبل وجود نداشت، نخست‌وزیر دولت موقت چنان به کورنگی اعتماد و اعتقاد داشت که تصمیم می‌گیرد او رییس شهربانی کل کشور شود تا نشان دهد انقلاب تا چه حد مردمی بوده که رییس زندان قصر رژیم سرنگون شده را می‌توان برای ریاست کل شهربانی دولت انقلابی در نظر گرفت و چون امام خمینی مانند زندانیان سابق او را نمی‌شناخت زمینۀ ملاقات او با رهبر فقید انقلاب را فراهم می‌کند.

  آیت‌الله منتظری هم تأیید می‌کند و آیت‌الله طالقانی ضمن تأیید حُسن رفتار او و تشبیه به علی بن یقطین رییس زندان دوران هارون‌الرشید، شهرداری تهران را برای او مناسب‌تر می‌داند. خود تیمسار کورنگی اما سرهنگ مجللی را پیشنهاد می‌کند و پیشنهاد شهرداری تهران هم منتفی و کورنگی معاون شهربانی می‌شود.

  از اتفاقات جالب زندگی پس از انقلاب او این بود که در مراسم معارفۀ اولین رییس کل شهربانی بعد از انقلاب، دکتر ابراهیم یزدی معاون نخست‌وزیر در امور انقلاب شرکت و نطق می‌کند و به تندی به شهربانی رژیم پهلوی می‌تازد و غیر‌مستقیم می‌خواسته بگوید سرهنگ مجللی را از بین سرهنگ‌های شهربانی به دشواری انتخاب کرده‌اند و مواردی دیگر از این دست و این که او مثل خیلی‌های دیگر نیست.

 نطق دکتر یزدی که تمام می‌شود  تیمسار کورنگی پشت تریبون قرار می‌گیرد و می‌گوید: «آقای دکتر! اگر مهندس بازرگان اینجا بود به شما پاسخ می‌داد ولی من اکنون پاسخ می‌دهم. شما ایران نبودید و تازه بازگشته‌اید و تصور شما از کلیت شهربانی درست نیست و با ساواک اشتباه گرفته‌اید و تازه همۀ ساواک هم مثل شکنجه‌گران نبودند». دکتر یزدی شگفت‌زده می‌شود و می پرسد: «سمت شما چه بود؟» پاسخ می‌دهد: من رییس زندان قصر بودم و اکنون هم معاون شهربانی هستم با حکم مستقیم آقای مهندس بازرگان نخست‌وزیر.

 در روزگار کرونا مجال برگزاری آیین یادبود فراهم نیست و آنچه عجالتا اعلام شده دفتر یادبودی است در مرکز دایره‌المعارف اسلامی. ربط قضیه چیست؟ این است که محمد کاظم موسوی بجنوردی رییس مرکز دایره‌المعارف اسلامی هم زندانی رژیم پهلوی بوده و اندک زمانی پس از استقرار در این مؤسسه تیمسار کورنگی را به همکاری دعوت کرد تا زندان‌بان و زندانی دیروز با هم کار فرهنگی کنند.

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۱۲
در انتظار بررسی: ۷
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۰:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۰
روحش شاد
ناشناس
۰۰:۳۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۰
من فیلم سرخ پوست رو دیده ام. الان علاقه مند شدم هم کتاب مسیح در قصر رو بخونم هم یه بار دیگه فیلم رو ببینم. چیزی که زیاد دارم وقت چیزی که کم دارم پول!
پاسخ ها
ناشناس
| |
۰۰:۳۵ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۰
اونکه پول داره وقت نداره اونکه وقت داره پول نداره. اونکه دندون داره نون نداره. اونکه نون داره دندون نداره!!!!
محمد
۰۰:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۰
به مانند همیشه چیزی از نوشته‌تان یاد گرفتم. کتاب «اعترافات شکنجه‌شدگان» یرواند آبراهامیان که به رایگان می‌شود دانلودش کرد هم نشان می‌دهد زندان‌های زمان پهلوی -و در عین شگفتی، به ویژه زندان‌های دوره‌ی رضاشاه- اگر اروپایی نبودند دست‌کم قرون وسطایی هم نبودند. در شاهکار «همسایه‌ها»ی احمد محمود هم از زندان پس از سال ۱۳۳۲، نگاره‌ای کمابیش معقول تصویر شده است.
ناشناس
۱۹:۱۹ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۹
جناب خدیرگرامی .رفتار با زندانیان تا سال 1349 در بسیاری از زندانهای ایران بطور متوسط به همین رویه سرتیپ کورنگی بود .پس از واقعه پاسگاه سیاهکل و رویکرد تروریستی در شیوه مبارزه مخالفان نظام پهلوی ، ساواک شدیدتر رفتار کرد و ساواک فقط برای همین تروریستها نسبتا جهنمی شد اما برای دیگر زندانیان سیاسی ، جهنمی نبود ...
ایران زیبا
۱۹:۱۹ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۹
روحت شاد
قطعا به خاطر خوبیهاش الان حال خوبی داره
یک ایرانی
۱۹:۱۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۹
نبشته است بر گور بهرام گور
که دست کرم به ز بازوی زور
ناشناس
۱۹:۰۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۹
نوع رفتار به شخصیت طرف بستگی داره. من زندان بودم یه مدت و نمیگم چه دوره ای و کجا تا سانسور نکنین. 24 ساعت 24 ساعت زندانبان من عوض میشد. یکی غذای منو پرت می کرد و تا من بگیرم نصفش رو زمین میریخت و مجبور بودم وقتایی که گرسنه بودم از رو زمین جمع کنم و یکی میداد دستم. هیچ کدوم هم با من حرف نمیزدند و طبیعی بود که باهام موافق نبودن. ولی یکی انسانی و قانونی کارش رو میکرد و یکی زیاده از حد. آدم همه جا باید انسانی رفتار کنه.
ناشناس
۱۸:۱۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۹
خدا رحمتشون کنه. بعد از خوندن مصاحبه شون تو تاریخ ایرانی همیشه تو ذهنم براشون احترام قائل بودم. کاش مثل ایشون باشیم.
ناشناس
۱۸:۰۶ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۹
عجب ...
خوشا به حال اون زندانیان که از زندانبان بدین صورت شانس آوردن!
خوشمان آمد
ناشناس
۱۸:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۹
چه ربطی داره آخه!!!!!همه ارگانها و سازمانها و صدا و سیما چند سالی دست توده ایه افتاده یکیش هم رئیس زندان!!!!!!!!! کسیکه بعدا بهش حکم دادن و رفیق توده ایها بوده یعنی یعنی قبلش زدوبندی داشته- خدا رحمتش کنه ولی زندانبان مهربان نداریم بلکه میشه اسم دیگه گذاشت
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۹:۰۴ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۹
یه بار دیگه بخون دوست عزیز. داره میگه طالقانی و منتظری و بازرگان شهادت دادن براش نه توده ایا
تعداد کاراکترهای مجاز:1200