مجری قدیمی کودکِ تلویزیون معتقد است کودک نه برای مدیران تلویزیون و نه سینما ارزش ندارد. به جایِ محتوا، به دست و جیغ و هورا متوسل میشوند.
به گزارش تسنیم، الهه رضایی مجری و برنامهساز قدیمیِ تلویزیون است که شاید بهترین سالهای کودکانه شبکه یک با اجرای او در خاطرهها مانده باشد و انتقادهایی که حالا بعد از حذف و کمرنگ شدن حوزه کودک شبکه یک وجود دارد. چرا کودک در شبکه یک به فراموشی سپرده شد؟ البته این روزها، او کمتر در تلویزیون دیده میشود اما به خاطر دغدغههایش، تربیت و پرورش کودک را در مؤسسات آموزشی و تربیتی مثل مهدکودکها دنبال میکند.
او در جریان گفتوگو با تسنیم بارها به جملهای اشاره کرد که انتقاد بسیاری از کاربلدها و قدیمیهای عرصه کودک است؛ "متأسفانه کودک و نوجوان در کشور ما به فراموشی سپرده شده و دغدغه نیستند." چرا که به تعبیرِ "رضایی"، ما استعدادها و تهیهکنندگان قدرتمندی در حوزه کودک داریم که بخشی از آنها کنار گذاشته شدند و یا به ورطه فراموشی سپرده شدند.
این مجری قدیمی به فراموش شدن کودک در شبکه یک اشاره کرد و گفت: آنقدر برای گروهی در تلویزیون کار کودک بیارزش شده که گروه موفق کودک در شبکه یک هم به فراموشی سپرده شده است، در صورتی که شبکه یک قدیمیترین برنامههای کودک را کلید زد اما بعد از مدتی ادامه پیدا نکرد. بهترین برنامههای کودک تولید شد و از دهه 1360 انیمیشنها و کارتونهای خارجی همسویی را روی آنتن میبرد. واقعاً آن زمان، تولیدات داخلیمان بهلحاظ آموزش، پرورش و سرگرمی بسیار تأثیرگذار بود.
در بخش دیگری از این گفتوگو انتقادهای خانم مجری به سمتِ برنامهسازیهای اشتباه و جذبِ مخاطب به فضای اینترنتی و ماهوارهای، رفت و گفت: تلویزیون تولیدات داخلی را کَم کرده و یا گاهی راه برنامهسازی را اشتباه میرود. از تولیدات خارجی هم بهگونهای استفاده میشود که بیشتر مورد توجه مخاطب قرار میگیرد تا جایی که دامنه استفاده از فضای اینترنتی و ماهوارهای برای این قشر بیشتر میشود.
امروز متأسفانه شبکههای معاند برنامهریزی جدّی برای تشویشِ ذهن و حمله به باورها و اعتقادات کودک ما دارند؛ در همین حال به قولِ الهه رضایی، برخی از شبکههای فارسیزبانِ دیگر با ورود جدیشان به حوزه کودک نشان میدهند که جذب مخاطب کودک برایشان مهم است و مثل بخشهای دیگر دنیا مثل شبکههای عربی قصد دارند مخاطبِ کودک را از آنِ خود کنند. اما ما اینجا چانهزنی میکنیم برای ساخت برنامه و فرهنگسازی کودک، یا امکانات و اسپانسر نداریم و یا آدمهایی که باید کار کنند کنار رفتهاند و یا نیستند.
او در بخش دیگری از این گفتوگو، دست و جیغ و هورا را آفتِ برنامهسازی کودک عنوان کرد و گفت: امروز برنامههایی ساخته میشود که آهنگی میزنند و مجری فریاد میزند دست و جیغ و هورا! یا بچههایشان را میآورند تا دیده شوند، این برنامهسازی نیست!
پرونده فقدان محتوا در برنامهسازی و سریالسازی را به تازگی باز کردهایم که اولین گفتوگو هم در خدمتِ مسعود کرامتی نویسنده، بازیگر و کارگردان سینما، تئاتر و تلویون بودیم. این گفتوگو در فضای زنده (لایو) اینستاگرامی اتفاق افتاد و در ادامه لینکِ مربوط به این مصاحبه موجود است.
برای واکاوی مشکلات محتوایی و عدمِ برنامهسازی درست در حوزه کودک و وابستگی زیاد از حد به تولیدات خارجی در کنارِ عدم توجه مدیران تلویزیون به اولویت مهمی به نام "خردسال و کودک"، با الهه رضایی همکلام شدیم که مشروح این گفتوگو را میتوانید در ادامه بخوانید:
* بگذارید ابتدای مصاحبه را با این سؤال آغاز کنم که چرا آنقدر کمکار شدید و این روزها در تلویزیون برنامه ندارید. پیشنهادها خوب نبوده و یا از محتواها و نوع برنامهسازیها گلایه دارید خودتان را کنار کشیدهاید؟
کمکار شدن و در تلویزیون فعالیت نداشتن، دلیل اولش این است که تقریباً 12 سال است بازنشسته شدهام. البته در این سالها هم گهگاه برنامه داشتهام اما به هر حال من بخش دیگری فعال بودم و مهدکودک داشتم. در حال حاضر کار کردن در تلویزیون مستلزم این است که با سازمان صداوسیما ارتباط و رفت و آمد برقرار باشد. وقت داشته باشی و دوستان را ببینی و صحبت کنی و یا اینکه خودتان برنامهسازی کنید. من فرصتم کم بوده، البته نوع برنامهها هم برنامههایی نبوده که با من سازگاری داشته باشد. ترجیحم بر این است روزی دوباره به اجرا برگردم و برنامهای ارائه کنم که این برنامهها با علایق و کارکتر شخصیتی من همخوانی داشته باشد.
برنامهسازی را دوست دارم و طرح، ایده و اندیشه آن هم وجود دارد. گروه رسانهای هم برای کودک داریم و فعالیم اما حامی و پشتوانه مالی نداریم، حتی طرحهایمان را به سازمان صداوسیما هم تحویل میدهیم میگویند "برو و اسپانسر بیاور"! حتی خودمان هم کاری میکنیم و بخواهیم از تلویزیون پخش کنیم باز باید پولی پرداخت کنیم. ما الان در «قاب کودک» برای بچهها در فضای مجازی قصه تعریف میکنیم تا این فضاهای بااصالت دوباره رونق پیدا کنند. البته خوشبختانه دیدم تلویزیون در برخی از شبکههای خود این فضا را دوباره جدّی گرفته است.
* چرا آنقدر از آن فرهنگسازی کودک و توجه به کودک و نیازهایش در دهه 1360 و 1370 دور شدیم و آنقدر به سمتِ پخش انیمیشنها و کارتونهای غربی که حاوی سبک زندگی غربیها است پیش رفتیم؟
زمانی ما در دهه 1360 و 1370 تلویزیون برنامهسازی میکردیم برای پخش یک سریال یا کار خارجی از سِیر خرید تا دوبله و پخش بارها مورد ارزیابی قرار میگرفت تا کلمهای ناخوشایند و یا فضایی دور از فرهنگِ ما روی آنتن نرود. نام این کارها سانسور نیست بلکه بازبینی و نظارت در بسیاری از بخشها لازم و ضروری است، چون کودک ما هرچند تبلیغات مسموم، ادبیات بد، فرهنگ نادرست را ببیند و یا بشنود بیشتر تحریک میشود آن اثر را دنبال کند.
به نظر میرسد که ادعاهای مسئولین و برنامهسازان کودک با عملکردشان کاملاً متفاوت است. یادم میآید از قدیمالایّام هم انیمیشن پخش میشد حتی کارتونهایی که آسیایی و شرقی بودند اما از فضای خانوادگی ما خیلی دور نبودند. در واقع با حال و هوای زندگیخانوادگی برای کودک، خردسال و نوجوان هماهنگ بود. اگر الان نیست تنها دلیش این است که ادعاهای مسئولین با برنامههای تلویزیونی که روی آنتن میروند کاملاً دو سمت و سوی جداگانه دارد.
به نظر میآید شاید بچهها برایشان ارزش ندارند؛ اگر ارزشمند باشند باید سعی کنند روشی را انتخاب کنند که در راستای نیاز و علایق کودکان قدم بردارند. آنچه که به نظر میآید با سبک زندگی خانوادههای ایرانیها تطبیق داشته باشد. البته برای تلاشگران شبکه کودک احترام زیادی قائلم اما احساس میکنم برخی از مسئولان خصوصاً در شبکه کودک، اطلاعات کودک، روانشناسی کودک و نیازسنجیهای کودک را نمیشناسند، شاید نمیدانند بایدها و نبایدهایشان چیست که یاد بگیرند.
چون ما معضلات بزرگی در جامعهمان داریم و فضا را جدّی نگیریم، فرهنگمان از دست میرود. وقتی درباره خطر اعتیاد، کودکان کار و خیلی از معضلات دیگر هم صحبت میکنیم برخیها میخندند و جدّی نمیگیرند. این فضاها واقعاً نیازمند کار جامعهشناسی دقیق و ساماندهی قدرتمند دارد. باید NGOهایی راهاندازی شوند و با دانش و کارآمد کار کنند.
* همانطور که شما به بایدها و نبایدهای کودکان اشاره کردید که برخی از مسئولان خصوصاً در شبکه کودک به آن آگاهی ندارند. آن موقع شبکه ای به نام کودک وجود نداشت و گروههای کودک در شبکه ها فعال بودند؛ اما این به یک باره تبدیل به شبکه کودک شد و کار تخصصی دنبال شد اما آن تأثیرگذاری قبل را ندارد؛ تلویزیون در کجای کار اشتباه کرده و باید چه کار کند؟
کسانی که آن موقع در گروههای کودک کار میکردند افراد متخصصی در زمینه ساخت برنامه برای کودکان، خردسالان و نوجوانان به کار میگرفتند. اینها کسانی بودند که تحصیلات و تجربیات لازم در این زمینه داشتند. عشق و علاقهشان به بچهها واقعی بود. لذا سعی میکردند اطلاعات راجع به برنامهسازی را از همهجا بدست بیاورند و خودشان را با خواستههای کودک تطبیق بدهند. تا آنجا که من اطلاع دارم متأسفانه شبکه کودک افراد متخصصی را در این زمینه ندارد. بعضاً علاقهمندند برنامههای کودک بسازند اما نه آنطور که باید و شاید.
وقتی از همکاران و دوستانی که بچه دارند میپرسم نه خیلی تطبیق ندارد با زندگی این بچهها. ضمن اینکه برنامههای شبکه کودک را دیدم تعداد زیادی کارتونهای قدیمیاند که هنوز دوستداشتنیاند و کمتر به کار جدیدِ دلچسبی رسیدهام. شاید بعضاً برنامههایی خوب باشد اما در حدی که بتواند علاقهمندان زیادی را جذب کند، نیست. دلیلش هم این است از افراد متخصص در حوزه شناختی کودک، خردسال و نوجوان استفاده نمیشود.
* چطور میتوان کودک را با تلویزیون همراه کرد و آسیب ندید؛ امروز در اینترنت که فضای درستی برای سرگرمسازی کودکان نیست و آن قصهگویی و داستان شنیدنِ گذشته را هم ندارند؛ تلویزیون و کودک باید چگونه با هم ارتباط بگیرند؟
به گمان من باید تمام کسانی که دلسوزِ کودکاناند، برنامهسازی کنند. کسانی که دغدغه تربیت کودکان را دارند و به آینده بچهها میاندیشند. آموزشهایی که برای بچهها میگذارند، باید آموزشهایی باشد برای آیندهشان هم مفید باشد. اگر این آموزشها به شکلی طراحی شود که با روحیات بچهها سازگار باشد حتماً جواب مثبتی میگیرد. بچهها در هر گروه سنی علایقی دارند، اگر تلویزیون بتواند مجموعهای از برنامههایی که سرگرمکنندهاند، آموزشهای خیلی ملایم، مثبت و دوستداشتنی برای کودکان طراحی کردهاند، ارائه دهند مخاطب، مدیومی غیر از تلویزیون انتخاب نمیکند.
البته در این مسیر برنامهها به گونهای باشد که با خانوادهها هم ارتباطش را کمرنگ نکند، یعنی بخشهایی را برای خانوادههایشان بگذارد که بتواند از طریق آنها بچه ها را پای تلویزیون نگه دارد. قطعاً در این صورت به نتیجه مثبتتر و بهتری دست پیدا میکند. اینکه بچهها میروند به سمت فضای مجازی طبیعی است. بالأخره الان دنیا، دنیای مجازی شده اما من شک ندارم اگر روشهای صحیح را به والدین آموزش بدهند. آنچه را که بچه نیاز سنیاش است از طریق افراد متخصص به آنها یاد بدهند و برایشان شرایط مناسبی فراهم کنند مطمئناً بچهها وقت زیادی را پای فضای مجازی نمیگذرانند.
قطعاً دیدن این برنامهها که سرگرمشان میکند میتواند از وقتی که در اینترنتگردی میگذرانند و وارد سرگرمیهایی میشوند که اصلاً برایشان مناسب نیست، این برنامههای تلویزیونی میتواند جایگزین این مشغولیتهای پوشالی شود.
* بیشتر کارهای ما در حوزه کودک تبدیل به هیاهو و اصطلاحاً جیغ و دست و هورا شده؛ باید برای رفتن به سمت کارهای مؤثر، آموزشی و راهبردی چه نوع برنامهسازیهایی را در دستور کار قرار داد؟
بسیار درست اشاره کردید، امروز برنامههایی ساخته میشود که آهنگی میزنند و مجری فریاد میزند دست و جیغ و هورا! یا بچههایشان را میآورند تا دیده شوند، این برنامهسازی نیست! همیشه در علم روانشناسی، برنامهسازی کودک بهگونهای دیگر است؛ بچهها از صفر تا 6سالگی بهترین مقطع یادگیریشان است. سن تربیتپذیری، آیندهسازی و استعدادیابی در این زمان اتفاق میافتد. باید از طریق برنامهسازی بهطور غیرمستقیم و مستقیم و با بازیهای درست و کاربردی، مهارتافزایی را رونق دهیم، اما همواره میخوانیم گل قندون، لب خندون یا مجری فریاد میزند جیغ و هورای بلند و این روزها هم لباسهای رنگارنگ بپوشند. این نوع اتفاقات نمیتواند برای کودک، فرهنگسازی کند یا تأثیرگذار باشد.
بچهها نمیتوانند الان در این شرایطی که برایشان فراهم شده انرژیشان را تخلیه کنند. اگر مسابقاتی برای بچهها بگذارند که این بچهها بتوانند انرژیشان را تخلیه کنند. اگر خلاقیتهایی را برای بچهها ایجاد کنند. برنامههایی که بتواند از خلاقیتهای بچهها استفاده کند، بسازند. همانطور که در گذشته هم این نوع برنامه میساختند؛ اصلاً نیازی به این همه شلوغبازی نبود. باید این شلوغ بازیها را کم کنند. اصلاً چه دلیلی دارد برنامههای تلویزیون که دست میزنند، جیغ و هورا بکشند.
جیغ زدن برای تخلیه انرژی است اما نه در استودیو و برنامهای که قرار است حرفهای مهمی را در قالب مفاهیم کودکانه بزند. چون دستشان خالی از مفهوم و ارزش است به سمت چنین حرکتهایی میروند تا خلأهای ذاتی برنامهسازی را پُر کنند.کاری ندارند غیر از اینکه چند دقیقهای با این دست و جیغ و هورا بگذرانند. اما اگر برنامه، مسابقه و خلاقیت و بینشی داشته باشد آن وقت میبینید که حواسِ کودک را پرتِ این نوع حرکتها نمیکنند و فرصت کمتری را برای این همه سر و صدا اختصاص میدهند.
فکر میکنم برنامه کامل و جامعی ندارند و میخواهند برنامه را صرفاً پُر کنند از این روش استفاده میکنند. خانوادهها هم تنها عشقشان این است بچههایشان در تلویزیون دیده شوند. واقعاً چه لطفی دارد که بچههایشان را دوست و آشنا و خانواده در تلویزیون ببینند. نمیتوانم این موضوع را درک کنم؛ قطعاً در غیابِ افراد متخصصِ برنامهساز این معضلات ایجاد میشود و در صورت استفاده از افراد متخصص میتواند به سمت برنامهسازیهای خیلی مناسب سوق داده شود.
متأسفانه امروز جلوی درب جام جم و استودیوهای ما والدین فرزندهایشان را به برنامه میآورند تا به فامیلهایشان بگویند "بچه ما تلویزیون رفته" و برنامههایمان هم روی این محورها، جلو میرود. این درد ما از برنامهسازیهای غیراصولی است و نمیخواهند هم درمانی پیدا کنند. به عوامل مربوطه سازمان صداوسیما بارها گفتهایم و هم خودم و دیگر همکاران قدیمی هم برنامههایشان را ارائه دادهاند. البته بعضاً اتفاقات خوبی در برنامهسازی رقم خورده اما اینها بهتنهایی پاسخگوی بچههای ما نیست. در دنیایی که اینهمه تبلیغات و خوراک بهطُرُق شبکههای مجازی، گوشیهای تلفن همراه و فضای VODها در اختیار کودکان قرار میگیرد جای کارهای بیشتر و تأثیرگذارتری است.
* بسیاری مدیریت بر کودک و برنامه ها و سریالهای کودکانه را مقصّر اصلی میدانند؛ به نظر شما در این راستا چه کسی یا کسانی و یا اقشاری مقصرند و تلویزیون در این راه باید چگونه برنامهسازی کودکانه را پیش ببرد؛ اصولاً نیازهای کودک امروز چیست و این نیازسنجی را چگونه باید برطرف کند؟
متأسفانه مدیریتهای ما همه در برنامههای تلویزیونی و غیرتلویزیونی به جای اینکه از اطلاعات کافی بهرهمند باشند روی حساب آشنایی و تصور اینکه خیلی میدانند وارد این عرصهها میشوند. این متأسفانه شامل حال مدیران کودک هم میشود. نمیخواهم بگویم صددرصد اما بسیاریشان گرفتارِ این معضلاند. فیلمسازی در حوزه کودک نداریم یا بودجهاش نیست یا علاقه ندارند. کودک آنقدر حذف شده شما سینمای کودک درست و حسابی نمیبینید و تلویزیونی که برنامههای کودک درست و حسابی روی آنتن نمیبرد!
تنها چیزی که در تلویزیون مطرح میشود، خط قرمز است؛ خط قرمزهایی که با دقت ببینید اطلاعات علمی، اخلاقی و مذهبیمان بالا برود با توجه به جستجوهایی که میتوان کرد مطمئنا خط قرمزهایی که سازمان صداوسیما میگذارد به طور واقعی نیست. متأسفانه زیاد دیدهایم وقتی مدیر برنامه کودک اطلاعات کافی راجع به کودک و نیازهای کودک ندارد فقط میگوید برنامه این چیزها را داشته باشد یا نداشته باشد قطعاً این خطوط قرمز بیشتر جذابیتهای کار را کم میکند. بنابراین من مسئولین را مقصرّ میدانم کسانی که مدیری را بر جایی مینشانند در حالی که آن مدیر نمیداند چه کار کند.
دوم اینکه به نظرم میرسد، کودک برای مدیران تلویزیون و سینما ارزشی ندارد. اسماً چرا اما رسماً نه! اگر ارزش داشته باشد در دنیای آموزشهای هنری قطعاً باید ما در چنین کشوری بیشتر از این به کودکانمان ارج بگذاریم و بیشتر خواستههای بچهها فقط کفش، لباس و خوراک نیست و باید افکارشان به شکل صحیح پرورش پیدا کند نه فقط براساس ایدهای که گروهی دارند.
برای پیدا کردن نیازهای کودکان نیاز نیست راه دوری بروید. در بخشهای شهر تهران بگردید به نیازمندیهای کودک میرسید. آمار تصادفی از گروه سنی خردسال، کودک و نوجوان، صددرصد نیازهای این قشر را مشخص میکند. اگر کسی باشد به این نیازها ارزش بگذارد و تلاش کند این نیازها را برطرف کند و با برنامهسازی این جبران مافات را روی آنتن نشان دهد.
* با توجه به تجربه چندین ساله شما به عنوان مجری و دغدغهمندی شما در حوزه کودک، تلویزیون در حوزه محتوا باید چگونه قدم بردارد که کودک آنقدر وابسته فضای مجازی نباشد و الگوها و قهرمانانش را از انیمیشنها و کارتونهای خارجی پیدا کند؟
تقریباً این را غیرممکن میدانم بدلیل اینکه امکان فراهم کردن انیمیشنهای داخلی به میزانی که نیازمندیهای کودک را برطرف کند وجود ندارد. لذا انیمیشنها و کارتونهای خارجی که تنوع دارد و تعدادشان زیاد هم است جزو الگوها و قهرمانان مورد علاقه بچهها خواهد بود. ما انیماتورهای بسیار عالی داریم نقاشان، گرافیستها و هنرمندان با استعدادی که بسیار زیادند. از آنجائیکه تولید داخل باشد آنقدر سنگ جلوی پایشان میگذارد که حاضر نیستند برای آن هزینه کنند یا مقدور نیست.
در تمام دنیا هیچ کشوری نیست که تنها از برنامههای خودش استفاده کند. منتها تولیدات خودش در کنار تولیدات خارجی نه صرفاً متمرکز و وابسته به تولیدات خارجی؛ متأسفانه تولیدات داخلی یا ساخته نمیشود یا امکانش را ندارند و سنگ میاندازند. بنابراین فکر میکنم اگر تلویزیون میخواست شاید میتوانست قدم کوچکی بردارد اگر یکسری افراد اهل فن و کاربلد را دعوت میکرد و از نظراتشان استفاده میکرد.
فضای مجازی مشکلات زیادی دارد به غیر از اینکه تلویزیون چه کند بچهها آنقدر وارد فضای مجازی نشوند بخش زیادی به خانوادهها برمیگردد. مشکل دیگری که داریم مسئله خانوادهها است خودشان آنقدر خوب جلو نرفتند و ذهنشان باز نیست بتوانند محدودیتهای صحیح و درستی را برای بچههایشان بگذارند. خودشان با آنها بازی کننند و بچههایشان به غیر از تماشای کارتون و بازیهای کامپیوتری، به این نحو سرشان گرم شود. فضایی ایجاد کنند بچهها با بازیهای خانوادگی، قصهخوانی، خواندن کتاب و خیلی کارها بتوانند وقت بچهها را بیشتر پّر کنند.
کار بسیار سختی است و من میدانم همین الان خیلی از خانوادهها در جاهای مختلف دنیا با این سبک و سیاق مخالفند و در فضای مناسبتری رشد کنند؛ شرایط را به گونهای فراهم میکنند، بچهها خیلی درگیر فضای مجازی نشوند و بخش زیادی را خودشان تأمین کنند. خانوادههای ما هم اگر این کار را کنند و بچهها را مقداری از این فضای مجازی نجات بدهند و کمتر درگیرش شوند.
* به نظرشما مقصر این ضعف محتوایی در حوزه کودک تلویزیون، بی توجهی و اولویت نبودن کودک برای مدیران تلویزیون است، عدم حضور کاربلدها و وابستگی تلویزیون و حتی رقابت تلویزیون برای دیده شدن و وایرال شدن با فضای مجازی است. نظر شما در این باره چیست؟
اصلاً به نظر میآید کودک نه برای مدیران تلویزیون و نه سینما ارزش ندارد. تلویزیون میتواند از افراد کاربلد و تهیهکنندگان قدیمی که دور مانده و خانهنشین و بیکار ماندهاند، استفاده کنیم. هنوز بازنشسته نشدهاند و از نظراتشان استفاده نشده است. در کارنامهشان کارهای ماندگار و درخشانی وجود دارد. متأسفم از اینکه برنامههای تلویزیون محتوای کافی ندارند و از این که بچهها برای مسئولین ارزشی ندارند. متأسفانه فقط حرف زده میشود و عملی نمیبینیم.
ادعا میکنند میخواهیم کار کنیم و عملاً دوستان و همکارانی که میخواهند کاری ارائه بدهند به درِ بسته میخورند. من خودم یکی دو مورد با دوستان و همکاران رفتهایم و گفتهایم؛ یا ما را به اسپانسر ارجاع میدهند و یا میگویند بودجه نداریم و یا کار را به زمان دیگری موکول میکنند. به امید روزی که مسئولین فقط ادعا نکنند و برنامههای کودک برایشان مهم باشد.