عصرایران؛ احسان محمدی- آنچه میخوانید تکههای یک پازل است که اگر درست کنار هم قرار بدهیم شاید در سال 1399 کمک کند، متفاوت زندگی کنیم و به یک نسخه بهتر از خودمان تبدیل شویم.
1- «ناله به سرود ملی ما تبدیل شده است». «قربانیسازی راهی است برای فرافکنی احساس گناه روی دیگران». «قربانی بودن یک فرد به نحوی احساسات جامعه را جریحهدار میکند که فرصت قضاوت منصفانه را از میان میبرد». «افراد روز به روز بیشتر از دیگران کمک طلب میکنند و سرکوب شدن خود را جار میزنند تا شاهدی باشد که سزاوار احترام و یاریاند. پس میتوانیم این فرهنگ اخلاقی را فرهنگ قربانیمدار بنامیم».
در خود قرنطینگی نوروز 99 سرگرم خواندن «ترجمان» هستم. مجله فوقالعادهای که در این شماره پرونده خواندنیِ «به قربانیات پشت نکن!» را منتشر کرده است. جملات بالا از مقالههای این مجله هستند و عجیب با جامعه ما هم جور در میآیند.
اینکه در زندگی روزمره ما همیشه «دیگران» مقصرند که ما به حق خود نمیرسیم، اگر نمره خوبی در مدرسه کسب نمیکنیم، تقصیر معلم و سیستم آموزش و پرورش است، اگر شغل خوبی پیدا نمیکنیم دلیلش پارتیبازی دیگران است، اگر در زندگی شخصیمان شکست میخوریم تقصیر بخت و اقبال سیاه است، اگر قادر به حفظ روابط دوستانه نیستیم، تقصیر رفتار غلط دوستانمان است و ... خلاصه اینکه ما «قربانیان قابل ترحمی» هستیم و همه باید به این خاطر که قربانی شدهایم به ما حق بدهند. ما بینقصیم و مظلومیم، دیگران هیولاهای مقصرند.
2-سال پیش روزنامه شهروند در گزارشی نوشت که از سال ۸۰ تا پایان شهریور 97 حدود ۳۷۳ هزار ایرانی در تصادفات جادهای کشته شده،اند. دقت کنید؛ فقط کُشته! نه قطع عضو و مجروحیت و خسارت مادی. باز هم دقت کنید. در تصادفات جادهای صرفاً. تصادفات درون شهری در این آمار نیست.
جمعیت کشور ایسلند 340 هزار نفر است. یعنی در 17 سال ما ایرانیان سلحشور موفق شدهایم 33 هزار نفر بیشتر از کل جمعیت ایسلند را از همدیگر بکشیم! یعنی کشور ایسلند از روی نقشه کرهزمین حذف میشد. بدون شلیک گلوله! ترسناک نیست؟
اما تجربه میگوید اگر تصادف کنیم همیشه حق با ماست و راننده دیگر مقصر است. اگر زخمی شویم، عیب از ماشین است، اگر ماشین ایرانی باشد، گناه بر گردن شرکت خودروسازی است، اگر پراید باشد که تکلیف روشن است. همه مقصرند جز ما که قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نکردیم.
لذت قربانی بودن باعث میشود ما «مسئولیت اجتماعی»مان را هرگز نپذیریم و رسانهها گاهی به کمک ما برای ساختن توجیهات متقاعد کننده میآیند.
3- برنامه تلویزیونی «عصرجدید» را یک برنامه موفق تلویزیونی میدانم. فارغ از بعد سرگرمکنندگی و جذابیتهای بصری، تاکیدش روی «ایران»، فرصت حضور محترمانه به اقوام، پرهیز از موضعگیریهای گلدرشت سیاسی، استفاده از نمادهای ایرانی از جمله پرچم در تیتراژ و ... را دوست دارم. حتی سال گذشته وقتی امین حیایی را در شبکههای اجتماعی به نژادپرستی متهم شد در رد این موضوع یادداشت نوشتم. این برنامه دیده میشود و هر جمله داوران و مجری مسلط برنامه در ذهن بسیاری از مخاطبان ماندگار میشود.
چند شب پیش وقتی احسان علیخانی خاطرهای از اولین تجربه رانندگی خود با پراید بدون خواباندن ترمز دستی را تعریف کرد، امین حیایی از او پرسید که آیا پراید اسپانسر برنامه است؟ علیخانی پاسخ داد: پراید اسپانسر پزشکی قانونی است!
او بسیار باهوش و باتجربه است و قطعاً بیشتر از من میداند که این جملهاش چه اثری روی مخاطب میگذارد و چطور در شبکههای اجتماعی از آن استقبال میشود، اما به کارکرد ثانویه آن هم فکر کرد یا حرفش، مرغی بود که از قفس جهید؟
در اینکه پراید خودرو درخشانی از نظر ایمنی نیست کسی تردید ندارد ولی ذکر این جمله از سوی یک چهره تاثیرگذار بر مخاطب دقیقاً ترویج «فرهنگ قربانیمدار» و سلب «مسئولیت اجتماعی» است.
مرگ در نتیجه تصادفات رانندگی یکی از مهمترین دغدغههای من در زندگی است و سال گذشته با تیمی تلاش کردیم برای ارتقای کیفیت رانندگی کمپین بزرگی راه بیندازیم که البته کرونا متوقفاش کرد. بهرام رادان و زهرا نعمتی دختر قهرمانی که خود قربانی تصادف شده هم در این پروژه بودند و آنجا با ابعاد وحشتناکتری از این قضه روبرو شدم که رسانهای نمیشود.
میفهمم ماشین و جاده از عوامل مهم در تصادفات هستند اما بررسیها نشان میدهد که عامل اصلی، خطای انسانی است. سرعت زیاد، خوابآلودگی، قهرمانبازی و لذت قانونشکنی. ما باید قبول کنیم که بد و خطرناک رانندگی میکنیم. ماجراجویانه سبقت میگیریم و تا وقتی دست از این «قربانی محض و معصوم» بودن برنداریم چیزی عوض نمیشود.
پراید چندی دیگر مثل پیکان بایگانی میشود و آن وقت احتمالاً بسیاری از ما دریغا دریغ میکنیم که؛ «یادش به خیر اولین ماشینی که خریدیم پراید بود و چقدر خاطره داریم»، «اولین باری که با نامزدمان بیرون رفتیم پراید سوار شدیم»، «اولین سفر زندگیمان با پراید بود»، «پراید کمک خرج زندگیمان بود» و ... این خودرو ایمنی خوبی ندارد، ماشین درون شهری است، اما وقتی در اتوبانها از تهران به سمت بوشهر با سرعت 140 میتازیم و خوشحالم که پلیس را دور زدهایم و تصادف میکنیم، تقصیر پراید است یا ما؟
اگر مدیران شرکتهای خودروسازی میتوانستند محصول بهتری با قیمتی اینچنینی بسازند و نساختند، گناهکارند اما در سال جدید دست از نکوهش ابزار و قربانیبودن برداریم و همچنین دست از دفاع غلط از قربانیان به هر قیمتی بکشیم. حتی اگر احسان علیخانی هستیم.
مشابه همین ماجرا در خصوص کرونا وجود دارد. اگر کسی در این شرایط از مسافرت، دورهمی، خرید و دید و بازدید و ... دفاع کند، در مرگ هر شهروند مقصر است حتی اگر نیت خیری دارد و فکر میکند اینطور دل همه را به دست میآورد. تلاش برای توجیه هر رفتار خطایی، خطاست. چه کرونا باشد و چه دفاع از رانندگی پرخطر و مقصر قلمداد کردن خودروها و هدیه کردن توجیه به آنها که گناهکارند اما خود را قربانی تصور میکنند.
در سال جدید پیش از آنکه با گردن کج اما زیر پوستی از لایکها و تحسینها به خاطر قربانی بودن لذت ببریم، به مسئولیت اجتماعی و شخصیمان فکر کنیم. آن وقت این همه «دیگران» مالک زندگیمان نمیشوند.