عصر ایران؛ مهرداد خدیر- فیلم «جاندار» روی پردۀ سینماهاست و به همین بهانه متنی را که پس از تماشای آن در جشنوارۀ فجر در بهمن 1397 در «عصر ایران»، نوشته و منتشر کرده بودم، بار دیگر با تغییرات اندکی به خاطر تفاوت با حال و هوای جشنواره می آورم.
این فیلم را دو کارگردان جوان (پدرام پور امیری و حسین امیری دوماری) ساختهاند و در جشنوارۀ فجر در بخش «نگاهی نو» به نمایش درآمد. هر چه کارگردانان، نام آشنا نیستند بازیگران اما سرشناساند: فاطمۀ معتمد آریا، حامد بهداد، جواد عزتی، باران کوثری و مسعود کرامتی و با درخشش علی شادمانِ جوان.
این نامها برای تضمین فروش فیلم قاعدتا باید کفایت کند و تازهکاریِ کارگردانان را تحتالشعاع قرار دهد هر چند که فروش سینماها به دلایل مختلف، اُفت کرده و سینماروها هم بیشتر ترجیح میدهند اوقاتی را به خوشی سپری کنند تا این که موضوعی ذهن آنها را قلقلک دهد.
در روزهای جشنواره دو نوع مواجهه با آن صورت پذیرفت. ستایش کنندگانی که قصه و بازیها خصوصا حامد بهداد و معتمدآریا را پسندیدهاند. منتقدانی که از «پایانِ باز» یا آنچه پایان باز تصور کردهاند انتقاد میکنند و تقلیدی از کارهای اصغر فرهادی میدانند.
ستایشکنندگانی که اگر چه اصل سوژه (قصاص و تقاضای گذشت از اولیای دم) را تکراری و بارها گفته شده میدانند اما نوع روایت و تفاوتهای محسوس را جذاب تشخیص دادهاند.
منتقدانی که حرف تازه ای نیافته و بازی حامد بهداد و معتمدآریا را قابل پیش بینی توصیف میکنند. حامد بهداد، همان کاراکتر عصبی و ناسازگار را به نمایش گذاشته و معتمدآریا نیز نیز نمیتواند خوب بازی نکند! بخواهد هم نمی تواند...
جواد عزتی هم تمام سعی خود را به کار برده تا ثابت کند بازیگر قابلی است و در ژانر کمدی محدود و محصور نمیماند.
«جان دار» اما روایت «انتخاب» است و اگر تأثیری از اصغر فرهادی پذیرفته باشد نه در «پایانِ باز» که در پرداختن به مفاهیمی چون انتخاب و دروغ است.
مانند فیلمهای فرهادی، در صحنههای متفاوتی تماشاگر از خود میپرسد من اگر جای او بودم چه تصمیمی میگرفتم؟ دروغ میگفتم یا نه و بر اساس موقعیت، قضاوت میکند. قضاوت خارج از موقعیت آسان است. مهم این است که در همان موقعیت تصمیم بگیریم.
مادر(معتمد آریا) باید انتخاب کند: جان پسر خود را نجات دهد یا زندگی دختر همسرش را؟
دختر(باران کوثری) باید انتحاب کند به برادری در آستانۀ اعدام بیندیشد یا به زندگی خود و فرزندی که در بطن دارد؟
پدر (مسعود کرامتی) باید انتخاب کند که فرزند را تحویل قانون دهد و دنبال رضایت باشد یا ترفند فرزند دیگر و راهکار او را بپذیرد؟
زن مقتول هم باید انتخاب کند که خواست برادر همسر را اجرا کند یا به فکر خودش باشد؟
و سرانجام «جمال» باید انتخاب کند که خواهر را به معاملۀ پیشنهادی ترغیب کند تا جان خود را نجات دهد یا تن به چوبۀ دار بدهد؟
چالش اصلی «انتخاب» است و همین بیننده را درگیر می کند.
با این حال با تلقی «پایان باز» و رها کردن داستان، هم داستانی نمیکنم. نمیخواهم داستان را لو بدهم اما کافی است بر آخرین دیالوگ رد و بدل شده بین جمال و مادر تأمل کنیم تا روشن شود کارگردان رها نکرده و فیلم را نیمه تمام نگذاشته است.
از بازی اغراق شده جواد عزتی و اصرار بر شخصیت تمام منفی یاسر هم انتقاد شده و مانند فیلمفارسی ها دانستهاند.
نکته اما در همین است. همان که در نقدها ندیدهام. انگار کارگردانان می خواستهاند «قیصر»ی دیگر را بازتولید کنند.
راز شخصیت «یاسر» در همین است. قهرمان واقعی هم «جمال» است که در دفاع از خواهر کم نمیگذارد. به اِلِمان های فیلم های مسعود کیمیایی و «تیزی» هم وفادار مانده است.
این جمال است که چاقو می زند تا از خانواده دفاع کند و باز جمال است که چاقو می خورد چون نعیم میخواهد از خانواده دفاع کند.
شاید اغراق در نقش یاسر هم به خاطر علاقه کارگردانان به دنیای سینمای مسعود کیمیایی و قیصر باشد.
فیلم البته از تلنگر به ذهن مخاطب غافل نیست. مثلا آنجا که این پرسش را مطرح می کند که آیا دفاع مشروع تنها در صورتی است که در چارچوب خانه باشد و چون بیرون خانه اتفاق افتاده دیگر دفاع مشروع به حساب نمی آید؟
نام فیلم (جان دار) را برخی نارسا دانسته اند چون معلوم نیست «جاندار» است و مانند کلمات سرهم دیگر جدا نوشته یا دو واژه «جان» و «دار» را کنارهم قرار داده اند یا مثل «آشفتهگی» فریدون جیرانی میخواسته آشناییزدایی کند؟ یکی از کارگردانان البته قبلا پاسخ داده و گفته «جان» به عنوان نماد زندگی را در کنار «دار» به مثابه نماد مرگ قرار داده است. با این حال همه این مصاحبه را نخوانده اند.
از منظر سینمای کیمیایی اما مشکلی نیست اگر اسم با فیلم خیلی تناسب نداشته باشد! چندان که «ضیافت» و «تجارت» ندارند و شاید «جان دار» بر همین سیاق باشد.
این اشاره هم خالی از لطف نیست که در ایام جشنواره و در همان نقطۀ شروع فیلم تا نام فاطمۀ معتمد آریا بر پرده نقش بست و هنوز فیلم شروع نشده بود و در تیتراژ، تماشاگران برای «سیمین سینما»ی ایران دست زدند. مشخص نبود برای نقشی بود که هنوز روی پرده نیامده بود؟ یا برای نقشهای قبلی که دیدهاند؟ یا سخنانی که در افتتاحیه شنیده بودند؟ یا به نشان اعتراض و واکنش به آنچه علیه او در آن روزها نوشته شد و لفظی که یک روزنامه خاص به کار برده بود.
اگر پس از تماشای فیلم این متن را میخوانید احتمالا تصدیق میکنید که دستکم یک جا و یک جمله اشک بر چشمانتان نشاند و این هنر بازیگری است که نمیتواند خوب بازی نکند و آن قدر خوب بازی کرده که خوب بازی کردن او دیگر به چشم نمیآید؛ فاطمه معتمد آریا.
----------------------------------------------------------
پیشتر منتشر شده بود:
من همیشه مقالات شما را تا آخری میخونم این اولین مقاله/گزارشی بود که تا نصف خوندم
نمی دونم چرا نتونستم ادامه بدم.
در خصوص حزب کمونیست و مهدی پرتوی هم یک مقاله بنویسید
ممنون
.
با احترام، بجز جناب بهداد، نوید محمدزاده عزیز هم همینطوره
استاد نقش عصبی و ناسازگار
و فقط همین
برخلاف مقایسه تحلیلی که با بازیگران قدیمی چون به.وث در همین عصر ایران فکر کنم، شده بود که فارغ از نقش های خوب و بد که در کارنامه همه عزیزان هست،
اونها نقشهای متنوعی رو پرقدرت ایفا کردند
از قهرمان تا ضد قهرمان