اعتماد - علي ولياللهي
«فوتبال زنان را دوست ندارم. برابري... برابري را رها كنيد. حتما بعد از اين از من ميخواهيد كه مسابقات راگبي زنان يا بوكس زنان را نگاه كنم.»
اينها جملات آلن فينكلكروت، فيلسوف جنجالي فرانسوي است كه چندي پيش از آغاز جام جهاني زنان در فرانسه در مصاحبه با يك شبكه تلويزيوني عنوان شد.
مجري برنامه كه در پايان مصاحبه به فينكلكروت گفته بود سخنان شما ارتجاعي است، دليل سوال فوتبالي پرسيدن از اين فيلسوف را علاقه شخصي فينكلكروت به فوتبال عنوان كرد.
بعد از اظهارات عجيب اين فيلسوف بحثهاي زيادي در شبكههاي اجتماعي شكل گرفت و موافقان و مخالفان اين نظريه با يكديگر به بحث پرداختند.
آلن فينكلكروت در ايران با كتاب «شكست انديشه» كه سال 1375 با ترجمه عباس باقري منتشر شد شناخته ميشود، اما در فرانسه او با اظهارنظرهاي جنجالياش در حوزه مهاجران، زنان و مسائل نژادي چهره و شهره شده است. فينكلكروت از لحاظ مشي سياسي راست افراطي به حساب ميآيد.
او چند ماه پيش در جريان تظاهرات جليقهزردها نيز درگيريهايي با آنان پيدا كرد. اين فيلسوف كه در رسانهها مواضع تندي عليه جليقهزردها گرفته بود، بهطور اتفاقي با يكي از اجتماعات اعضاي اين جنبش مواجه شد و جليقهزردها نيز حسابي از خجالت او درآمدند و با الفاظي ركيك او را راندند.
اين ماجرا بهحدي داغ شد كه حتي پاي ماكرون را نيز به دعوا كشاند و او در سخنراني خود با دفاع از فينكلكروت، او را نه تنها يك چهره درخشان ادبي كه نماد آن چيزي كه جمهوري به هر كس امكان رسيدن به آن را ميدهد، توصيف كرد.
با اين حال كلود الخال، روزنامهنگار چپگراي فرانسوي-لبناني با بازنشر يكي از سخنرانيهاي فينكلكروت عليه بچهدار شدن ساكنان نوار غزه، نوشت: «سرنخ جنجالي را كه منجر به توهين غير قابلقبول به آلن فينكلكروت شد پيدا كردم.»
در آن سخنراني، فينكلكروت در سال ۲۰۰۷ گفته بود: «نوزاداني كه در نوار غزه متولد ميشوند، هيچ جايي در جهان ندارند و ثمره توليد لجامگسيخته آدمهاي مازاد هستند.»
در پي رسانهاي شدن ماجراي دشنامگويي به آلن فينكلكروت از سوي چند تن از جليقهزردها، آلن بديو، فيلسوف چپگراي فرانسوي در مقالهاي با عنوان «كمدي حوصلهسر بر يك نژادپرست در جامه يك ضد نژادپرست» در واكنش به اين ماجرا نوشت:
«مردي كه گفته است سياهپوستان و عربها در حاشيه شهرها سفيدپوستان را به خلاف ميكشانند، مردي كه ميگويد اختلاط نژادها تهديدي براي اروپاست، مردي كه گفته است هرگز نبايد از ايالاتمتحده امريكا بد گفت جز براي ايجاد يك فاجعه تمدني، مردي كه امروزه نيز ميگويد استعماري (كه ميليونها كشته، بيخانمان، شكنجه شده و به بردگي گرفته شده از آثار آن است) كه به آفريقا برده شد انتقال «تمدن» بوده است، چنين آدمي، روشنفكر سفيدپوست و مرتجع، آكادميسين برتريجوي غربي، بهانهاي پيدا كرده تا تبديل به نماد يك قرباني بيچاره شود.»
از ديگر جنجالهايي كه اين فيلسوف در عرصه سياسي فرانسه به وجود آورده است، اظهارنظر او در رابطه با دو وزير زن در كابينه نيكولا ساركوزي بوده است.
فينكلكروت در سال ۲۰۱۴ در گفتوگو با روزنامه لوپاريزين، از حضور برخي زنان در كابينه فرانسه اظهار تعجب كرده و گفته بود: «چه كسي باور ميكند كه راما ياد يا رشيده داتي بهخاطر هوش سياسي خود انتخاب شده باشند؟»
يكي ديگر از اظهارنظرهاي عجيب اين فيلسوف هم كه رابطه مستقيمي با فوتبال دارد، برميگردد به ايام جام جهاني روسيه؛ جايي كه فينكلكروت گفته بود: «وجود اين همه سياهپوست در تيم ملي فرانسه مايه تمسخر ما در اروپاست.»
در مورد آلن فينكلكروت بحثهاي زيادي مطرح است. اولين سوالي كه در مواجهه با او پديد ميآيد اين است كه چگونه يهودي بودن و راست افراطي بودن در وجود او جمع شده است، چراكه يهوديان هميشه خودشان را قربانيان نژادپرستي دانستهاند و راستگرايان افراطي هم، از هيتلر گرفته تا دونالد ترامپ، همواره تمايلات نژادپرستانه داشتهاند.
از طرف ديگر ميتوان گفت اين فينكلكروت يهوديت و لهستاني بودن را به شكل شناسنامهاي يدك ميكشد و قرابت فكرياي با آموزههاي يهوديت ندارد. گرچه بسياري از رسانهها او را نزديك به رژيم صهيونيستي دانستهاند.
فارغ از چنين تناقضاتي در شخصيت فينكلكروت، ميتوان به استدلال ضعيف او در رد فوتبال زنان اشاره كرد. در واقع ميتوان گفت اصلا استدلالي از سوي اين فيلسوف براي رد جذابيت يا مقبوليت فوتبال زنان ارايه نشده كه قابل بحث باشد.
صرف اينكه يك نفر «خوشش نميآيد» ولو اينكه آن شخص نام فيلسوف را يدك بكشد، دليل نميشود كه تلاش ميليونها انسان ناديده گرفته شود، كما اينكه در بسياري از كشورهاي پيشرفته يا كشورهاي صاحب فوتبال، مثل برزيل، فوتبال بازي كردن زنان ابتدا مورد تمسخر قرار گرفته بود اما با گذشت زمان، زنان فوتباليست نشان دادند كه تواناييهاي بزرگي دارند.
ليگ قهرمانان اروپاي زنان در فصل گذشته كه با قهرماني ليون به پايان رسيد، به نسبت هم از لحاظ پخش تلويزيوني و هم ميزان تماشاچي رشد قابلتوجهي را نشان داد.
با اين حال آنچه در مورد فينكلكروت جلبتوجه ميكند، تنها نبودن او در چنين اظهارنظرهايي است. به اين معنا كه اين فيلسوف از پايگاه اجتماعي نسبتا قدرتمندي در عرصه جامعه برخوردار است. طبق نظرسنجيهايي كه سالهاي اخير در سطح اروپا انجام شده است، بسياري از مردم اروپا از دموكراسي نااميد شدهاند و به جناحهاي راستگرا روي آوردهاند.
قدرت گرفتن احزاب راستگرا مخصوصا راست افراطي در كشورهايي نظير هلند، دانمارك، سوييس، اتريش و همچنين حضور پررنگ احزاب راستگرا در پارلمان اتحاديه اروپا و موفقيت آنان در تصاحب كرسيهاي اين پارلمان، مويد همين مدعاست.
افرادي كه برخلاف روند تاريخ كه از تضعيف روزافزون دولتهاي ملي در جهان كنوني حكايت دارد، امروزه با تاكيد بر دولتهاي ملي و ضرورت فروپاشي اتحاديه اروپا، در حال تقويت نظريه دولتملت هستند و با كثرتگرايي فرهنگي در سرزمينهايشان مبارزه ميكنند.
فينكلكروت نيز جزو كساني است كه بارها در نظراتش هرگونه كثرتگرايي را رد كرده است. او در اظهارنظري گفته است: «جريان كثرتگرايي و چندفرهنگي كه پستمدرنها به پيش ميبرند، جرياني است كه از منظر التقاط صورت ميگيرد.»