صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۶۸۶۵۰
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۱ - ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ - 18 May 2019

چرا «دنریس تارگرین» پایتخت را آتش زد؟ / براندازی کینه‌ورزانه با وعده صلح (فیلم)

سریال «بازی تاج و تخت» به قسمت پایانی خود نزدیک می‌شود و در آخرین قسمت پخش شده، تماشاگران را شوکه کرده. (خطر اسپویل)

 

عصر ایران؛ محسن ظهوری - «دنریس تارگرین»، ملکه عدالت‌خواه ناگهان و به وقت پیروزی روی دیگرش را نشان داد و پایتخت سرزمین «وستروس»، شهر بی‌دفاع «بارانداز پادشاه» را به آتش کشید. چرا دنریس این شهر بی‌دفاع و مردمانش را سوزاند؟ مگر او قرار نبود فرمانروایی عادل برای وستروس باشد؟ آیا او از مرگ اژدهای خود تا این حد خشمگین بود؟ آیا تارگرین بودن یا بی‌مهری «جان اسنو» او را عصبانی کرد؟
برای درک این ماجرا بهتر است به عقب‌تر برگردیم و ببینیم دنریس تارگرین از کجا آمده و چه پیشینه‌ای دارد. او فرزند کوچک ایریس تارگرین معروف به پادشاه دیوانه است؛ آخرین پادشاه تارگرین‌ها که با وعده صلح و رفاه بر تخت نشسته بود. وقتی «ایریس تارگرین» با شورش یکی از خاندان‌ها مواجه شد، خوی مجنون و بی‌رحمش آشکار شد و لقب شاه دیوانه گرفت. «جیمی لنیستر» که شوالیه ایریس بود، زمانی او را می‌کشد که شاه دیوانه قصد نابودی شهر بارانداز پادشاه را داشت.
دنریس و برادرش «ویسریس» تنها بازماندگان این شاه مخلوع بودند و ویسریس با آنکه در وستروس نبود، خود را جانشین تخت می‌دانست. برادر دنریس هم همچون پدرش بی‌رحم و مجنون بود. او را شاه گدا می‌نامیدند چون از اربابان، سپاه طلب می‌کرد. دنریس پس از مرگ برادرش خود را جانشین سلطنت پدر دانست و همچون پدرش، شعارش را رفاه و صلح برای مردم اعلام کرد. او توانست شهر بارانداز پادشاه را با کمترین خونریزی تسلیم کند تا به‌عنوان ملکه وستروس بر تخت آهنین قلعه سرخ بنشیند. اما ناگهان جنون او هم مثل پدر و برادرش سر باز کرد و کار ناتمام پدرش یعنی نابود کردن پایتخت را به اتمام رساند. جیمی لنیستر هم که سال‌ها پیش جلوی این فاجعه را گرفته بود، این‌بار در آتش و ویرانی خشم فرزند شاه دیوانه جان داد.
دنریس، برملا شدن راز تارگرین بودن جان اسنو را خیانت نامید و با مرگ میساندی باوفا و اژدهای دومش به سمت جنون رفت. همچون پدرش که نتوانست شورش خاندان داسکندیل را ببخشد و با طرد دست راست خود تایوین لنیستر، زمام کار را از دست داد. اما چرا دنریس باید خشم خود را اینطور بروز بدهد؟ چرا او مردم بی‌گناه را کشت و پایتخت را به‌کلی سوزاند؟
انگار دنریس تارگرین از مردم کینه به دل دارد؛ مردمی که در فکر او پس از مرگ آخرین پادشاه تارگرین، آن‌جا مانده‌اند. دنریس نمی‌خواهد ظلم و بی‌رحمی پدرش را بپذیرد و تنها دوران خوب اوایل سلطنت شاه دیوانه را قبول دارد. دنریس از مردمی کینه دارد که در بازی تاج و تخت هیچ‌کاره‌اند. او بی‌گناهانی را کشت که هیچ خاندانی درمان دردشان نبوده. دنریس با توهم به حق بودن همیشگی سلطنت تارگرین‌ها، با وعده صلح پیروز می‌شود و پس از آن جنونش را علنی می‌کند. شاید این سریال با مرگ دنریس و فرمانروایی جان اسنو تمام شود، اما نمونه‌های رخ داده آن در واقعیت همیشه پایانی خوب نداشته‌اند.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200