صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۶۵۰۴۹
تعداد نظرات: ۳۷ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۵ - ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ - 28 April 2019

خاطرۀ خواندنی سیمین دانشور از امام موسی صدر و نیما یوشیج

... غروب بود. موسی صدر آمد. در زد. یکی از زیباترین مردهای دنیا بود...

 عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هشتم اردیبهشت یادآور نود‌ و‌هشتمین زادروز «بانوی داستان ایران» است که هشت سال پیش چشم از جهان فروبست؛ سیمین دانشور.

نویسنده و مترجم نام‌دار ایرانی در واپسین روزهای اسفند 1390 خورشیدی درگذشت ولی در حال و هوای عید نمی خواستم از مرگ و سالمرگ بنویسم و حال در زادروز سیمین دانشور که بیش از هر اثر دیگر با «سووشون» شناخته می‌شود و در مرتبۀ بعد با سه گانۀ سرگردانی (جزیرۀ سرگردانی، ساربان سرگردان و کوه سرگردان) می‌توان به 10 بُرش‌ از زندگی بانویی اشاره کرد که هفت سال و دو ماه است در قطعۀ 88 هنرمندان بهشت‌زهرا- ردیف 150 مقبرۀ شمارۀ 51 و در همسایگی فریدون مشیری و عبدالحسین زرین‌کوب آرمیده است.

1. همسر جلال اما با هویت مستقل/سیمین دانشور، همسر جلال آل احمد بود. اما نیم قرن پس از مرگ جلال هم زیست و شهرت او به خاطر آثار خودش بود. زنی که از قریحۀ سرشار خود بهره برد تا هویت مستقل زنان را ترسیم کند. اما عده‌ای اصرار داشتند تنها هویت او همسر جلال آل احمد بودن باشد.



2.رُمان ناپدید شده/ اگر اهل خواندن رُمان‌های خانم دانشور هستید و از نام «کوه سرگردان» تعجب کرده اید حق دارید. چون این رُمان، گم شده است!

خانم دانشور این رُمان را قبل از تیر 1386 و پیش از بیماری تمام کرده است. اما بعد از بهبود نسبی نویسنده، ناشر پی می برد رمان ناپدید شده است. هر چند انتشارات خوارزمی دو سال تلاش کرد خبر به رسانه ها درز نکند اما کرد؛ اول بار علیرضا غلامی روزنامه‌نگار شاخص حوزۀ ادبیات از این اتفاق، خبر داد.

3.طنز تلخ/ خانم دانشور از دانشگاه تهران دکتری ادبیات فارسی گرفته بود با رساله‌ای که راهنمای آن بدیع‌الزمان فروزان‌فر بود.

در دانشگاه استنفورد آمریکا هم تحصیل کرد و در سال 1338 در رشته باستان شناسی و تاریخ هنر استاد دانشگاه تهران شد.

طنز تاریخ اما این است که پس ازپیروزی انقلابی که در بُعد استقلال خواهی با قرائت آن دوران، بر پایۀ نظریۀ همسرش (غرب‌زدگی) برپا شد و همه جا صحبت از جلال آل احمد بود او را از دانشگاه تهران بازنشسته کردند.

مشخص نیست سیمین خانم زیر بار حجاب اجباری نمی‌رفت یا با این موضوع کنار آمده بود و مشکل دیگری با او داشتند اما در دانشگاه تحمل نشد در حالی که رسانه‌های رسمی آن قدر جلال آل احمد را می‌ستودند که شکل رسمی به خود گرفت و احمد شاملو سرودن شعری به بهانۀ جلال را انکار کرد یا تقدیم نامۀ خود را پس گرفت.

وضعیت سیمین دانشور در این ماجرا شبیه پوران شریعت رضوی بود. خیابانی به نام همسرش و ستایش علی شریعتی در رسانه ها و ممنوع الخروجی خودش در دهۀ 60.

4. نخستین زن/ سیمین دانشور نخستین زن ایرانی است که به صورت حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت و از نخستین زنان که به دریافت دکتری ادبیات فارسی نایل آمدند.

رمان مشهور او (سووشون) به 17 زبان ترجمه شده و از پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی به شمار است.

5. افسانۀ قتل جلال/ سیمین دانشور افسانۀ قتل جلال آل احمد را باطل کرد. با این که می‌توانست سکوت کند و نان آن را بخورد. اما گفت: « سر جلال در اَسالمِ گیلان روی دامن من بود که از دنیا رفت. آنها که می گویند او را ساواک کشته لابد من مأمور ساواک بودم!»

طعنۀ او به شمس آل احمد برادر جلال بود که اصرار داشت جلال آل احمد به مرگ طبیعی درنگذشته است. خود جلال، افسانۀ طبیعی نبودن مرگ صمد بهرنگی را ساخت حال آن که چون شنا نمی‌دانست در ارس غرق شد و شمس هم برای مرگ برادرش افسانۀ قتل پرداخت. سیمین خانم اما بر آن مُهر تأیید نزد.

6. سنگی بر گوری/ سیمین دانشور از انتشار کتاب مشهور «سنگی بر گوری» که حاوی اشارات جلال به خصوصی ترین لحظات زندگی‌شان است وشرح چرایی فرزنددار نشدن‌شان در آن آمده رنجید و آزرده خاطر شد اما نشنیده‌ام برای جلوگیری از انتشار آن بکوشد.



7. روزنامه نگاری/ خانم دکتر دانشور روزگاری روزنامه‌نگاری هم کرده است. پس از مرگ پدر سال 1320 که برای رادیو تهران و روزنامۀ ایران مقاله می‌نوشت اما با نام مستعار: شیرازیِ بی نام!

8.خانۀ دزاشیب/نویسندگان در دنیای خود و غالبا در انزوا زندگی می کنند اما به دو دلیل او در کانون بسیاری از دیدارها و گفت و گو ها قرار داشت. یکی این که همسر جلال آل احمد بود و به خاطر آن خانه شان در دزاشیب (کوی ارض) که حالا خانه – موزه شده کانون رفت و آمد چهره های مختلف شده بود.



دلیل دیگر این که در همسایگی نیما یوشیج پدر شعر نو زندگی می‌کردند. جلال در مقالۀ مشهور (پیرمرد، چشم ما بود) شرح این همسایگی را بازگفته است.



9. با خاطرۀ جلال/ سیمین در عین تأکید بر هویت مستقل خود فمنیست نبود و اواخر هم می‌گفت: «دارم پیش جلال بازمی‌گردم». با این همه سیمین دانشور باقی ماند و سیمین آل احمد نشد.

10. خواندنی ترین خاطره/ در میان همۀ خاطره هایی که از بانو خوانده ام هیچ یک را به جذابیت و غافل‌گیر کنندگی خاطره‌ای که 5 سال قبل از مرگ و در سال 1385 در گفت و گو با مجلۀ «گوهران» بیان کرد نیافته‌ام.

نیاز به هیچ شرح و توضیح اضافی ندارد و نشان می‌دهد در یک مکان و زمان، چگونه سیاست، ادبیات و روحانیت متفاوت با هم تلاقی داشتند:

  « موسی صدر خیلی خوش تیپ بود. حالا قذافی او را ناپدید کرده یا کشته من نمی دانم. غروب بود. موسی صدر آمد. در زد. یکی از زیباترین مردهای دنیا بود. با چشم های خاکستری، درشت و زیبا. لباس آخوندی او هم شیک بود. از این سینه کفتری ها. در را که باز کردم او را در چارچوب در دیدم و گفتم: ببینم! شما پیغمبری یا امامی؟ حق نداری این قدر خوشگل باشی. خندید و گفت: جلال هست؟



گفتم: آره! بیایید تو. آمد داخل. نیما هم بود. نیما که همیشه خانۀ ما بود. آن شب هم بود.

نیما در خاطرات خود نوشته سیمین آن قدر محو جمال موسی صدر [امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان] بود که به من چای تعارف نکرد و من چای نخوردم.

موسی صدر سه چهار روز ماند. نیما خیلی حسودیش شد. عادت داشت چایی را خودم بریزم. چون وسواسی بود و چایی نباید تفاله داشته باشد. سر استکان هم این قدر خالی باشد و خودم هم به او چایی بدهم. اما راست می‌گفت. من محو جمال موسی صدر شده بودم. سه چهار روز ماند و دفعۀ بعد ما رفتیم قم. رییس نهضت امل در لبنان بود. سووشون را به عربی ترجمه کرد و آورده بود برای ما. در قم دیگر اندرونی بیرونی بود. اما باز می دیدمش. موقع شام و ناهار.»

ارسال به تلگرام
انتشار یافته: ۳۷
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۰
رضا دو
۰۹:۲۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۰
آقای خدیر با این خاطره آخریه خیلی حال کردم و خندیدم. دم شما گرم که آگاهی می افزایی و داده های پفکی منتشر نمی کنی.
ناشناس
۰۲:۰۶ - ۱۳۹۸/۰۲/۱۰
یه نویسنده عامی و بدرد نخور حیف از جلال ال احمد که چنین زنی داشته و اجاقش هم کور شد بواسطه نازایی این خانم
محمد
۲۱:۲۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
سیمین دانشور شیر زنی آگاه و فرهیخته و از انسان های کمیاب بود و هست او با این که جلال را دوست داشت ولیکن جلال اصلا در حد سیمین نبود و با مطرح کردن تز انحرافی غرب زدگی و مرگ صمد و دیگر رفتار سیمین را آزار میداد. درود بر سیمین بانوی ادبیات ایران درود
جواد
۱۴:۱۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
از نویسنده تعجب می کنم.نوشته:(وضعیت سیمین دانشور در این ماجرا شبیه پوران شریعت رضوی بود. خیابانی به نام همسرش و ستایش علی شریعتی در رسانه ها و ممنوع الخروجی خودش در دهۀ 60)
مگر قرار است زن و شوهر یکجور فکر کنند؟اختلاف مکتب فکری همه جا هست.حتی پیغمبر ما هم با همسرانش اختلاف فکری و عقیدتی داشتن
ناشناس
۱۳:۰۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
پیرمرد، چشم ما بود یکی از شیرین ترین خاطرات من از کتاب ادبیات فارسی دبیرستان است ،
هنوز تک تک کلمات آن درس یادم است ،
به نظر من هنر و ادبیات ما جایی در دهه چهل متوقف شد وگرنه چرا دیگر امثال جلال و سیمین و شریعتی و قبل تر از آنها ملک الشعرا و دهخدا تکرار نشدند ،
تهران می توانست با حفظ هویت لاله زار و تن ندادن به معماری بی روح امروز ، پاریس ایران باشد ،اما حیف
علیرضا
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
ممنون از بازتاب این متن.
رستمی
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
جناب خدیر عزیز !احسنت که نوشته هایتان همیشه حاوی نکاتی در خور تفکر و تعمق است.
ناشناس
۱۰:۱۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
سووشن شاهكار ادبيات إيران وجهان يادگاری بی بدیل از خانم دانشور همیشه جاویدان سرزمینم متشکرم آقای خدیر
سینا
۲۳:۳۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
روحش شاد و روانش آرام باد. خانم دانشور واقعا انسان شریفی بوده اند.
ناشناس
۲۳:۲۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
بماند که جلال آل احمد ... که بود و از غربزدگی انتقاد میکرد و افسانه مرگ صمد بهرنگی و خیلیهای دیگه رو درست کرد.اما سیمین خانم زنی بسیار با کمالات بود و انسانی وارسته.
علیرضایونس زاده حقیقی
۲۱:۵۴ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
زنده یاددکترسیمین دانشوروزنده یادجلال آل احمدیک زوج ادبی وهنری بی نظیربودند.وزوجی مانندآنها وجودندارد. روحشان شادوراهشان پررهروباد.
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
این حد از اغراق خودش اغراق است
علی
۲۱:۳۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
نکته ی جالب این که اون موقع روحانی نویسنده وروشنفکر باهم رفت وامد وحشر ونشر داشتن !
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۰:۱۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
امام موسی صدر روحانی معمولی نبود امام موسی صدر از روشنفکرترین شخصیتهای زمان بود در لبنان حتی مسیحیان لبنان در مشکلات به او پناه می بردندامام موسی صدر شخصیت کم نظیری بود.
ناشناس
۱۹:۲۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
متشكرم أقام خدير يادى از این نویسنده بزرگ سرزمینم کردید سوشون
ناشناس
۱۸:۵۶ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
از عشق جلال و سیمین نسبت به هم نگفتید.عشق این دو بزرگواران نسبت به هم مثال زدنی بود.وقتی جلال رفت سیمین خانم هنوز جوان بود و می توانست ازدواج کند اما قریب پنجاه سال بعد از جلال را در تنهایی و در آرزوی دیدار دوباره جلال در افق دیگر سپری کرد و عاقبت به آرزویش رسید...
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
چرا فکر می کنید هر زنی بعد از مرگ شوهرش ازدواج نکرد یعنی عاشقش بوده. شاید اتفاقا از هرچی شوهره سیر شده
ناشناس
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
نقل می کنن سیمین خانم اواخر عمر از ازدواج با آل احمد اظهار پشیمانی کردن
پاسخ ها
ناشناس
| |
۱۸:۴۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
این حرف هیچ اساسی ندارد سیمین دانشور عاشق جلال بود و پیش از وفات هم بارها از این که دارد به نزد جلال میرود اظهار خرسندی میکرد خانمی که در آخرین لحظات در کنار سیمین بود نقل می کرد که او با احساسی از آرامش میگفت که باید پیش جلال برود.دوست عزیز به یاد داشته باشید که فاصله بین گوش و چشم فاصله بین باطل و حقیقت است.هیچ وقت عبارت"نقل میکنند"را باور نکنید تا زمانی که خودتان به انچه حقیقت است آگاهی پیدا کنید. رودررو و بی واسطه.
...
۱۵:۲۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
درود
اسماعیلی
۱۳:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
چقدر من عاشق قلم مهرداد خدیر هستم.



قبل انتخابات ریاست جمهوری ادوار پیش چقدر با مطالبشون زندگی کردیم. یادش بخیر
زهرا
۱۳:۴۱ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
جناب خدیر سوای اینکه قلمتان مثل همیشه برای خواننده بسیار مفید و لذت بخش هست. باور بفرمائید بنده همیشه با خواندن تیتر مقاله در عصر ایران یقین میکنم که این نوشتار ازقلم شما می‌باشد. خداوند حفظتون کنه که حتی در انتخاب تیتر خاص هستید.
ناشناس
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
"جزیره سرگردانی"سیمین دانشور را سی سال قبل و از نسخه ای قدیمی با جلد کهربائی رنگ خوندم. آنقدر تمثیل های زیبایی آن را در دو روز خواندم.البته در بین زنان نویسنده"زویا پیرزاد" هم با "چراغها را من خاموش می کنم"واقعا عالیست.مطالعه هر دو را به جوانان توصیه می کنم.پایدار باشید
گلی
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
ممنون که در راستای ارتقای آگاهی تلاش میکنید
این مطالب تلنگری هست که بیشتر بخوانیم
محمد
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
خوشگل و خوش تبپ بودن را از متن برجسته کردید که به نظرم اشکال داره بخصوص جامعه فعلی ما که خیلی پی ظاهره و جنسی سیرت و رفتار ادمها دیگه مهم نیست
پاسخ ها
علی
| |
۱۹:۲۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
نظرت خیلی خوب بود
نمی دونم چرا اینقدر منفی خورده
مشکل جامعه ما کم بودن امثال شماست
ناشناس
| |
۲۱:۰۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
برجسته شده چون کل بحث سیمین خانم سر خوش تیپی وخوش چهره بودن امام موسی صدره
ناشناس
| |
۲۱:۱۰ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
معلومه ازون زشت های روزگاری که انقدر به به کلمه خوشگلی گیر دادی
ناشناس
| |
۲۳:۱۱ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
شما چرا جنسی دیدید؟
خود بانو سعی نكرد جلوی انتشار كتاب رو بگیره (خوندی كه)
ولی شما دارید متن به این زیبایی رو به این دلیل كه بعضی ها فلانند و بسان اشكال دار میكنید
تا به حال حسی به این روانی و شفافی ندیده بودم
بذارید همونی كه هستیم باشیم
شما نگران احوالات خودت باش برادر
ناشناس
| |
۲۲:۱۵ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۹
بسه بابا محمد، خجالت بکش و یه خورده انسان باش.
زیبایی آفریده ی خداوند است.
ناشناس
۱۳:۰۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
چه قدر خوبه آدمها خودشون رو سانسور نکنن . خیلی خوب نوشتین .
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
چقدر خوب نوشتید آقای خدیر. خیلی جالب بود. دستتون درد نکنه. لذت بردم
خويي
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
حيف سيمن وسيمينها كه جايگزيني ندارند
ناشناس
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
خودِ سیمین بانو ادم بسار روشن وبدر بخوری بود برعکش شوهرش
پاسخ ها
سلیمی
| |
۱۲:۰۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
جلال آل احمد هم خیلی خاص بود. ملغمه ای از عجایب و زیبایی و تندروی و آیینه از آدمهای خوب و دلسوز
ناشناس
| |
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
دقیقا ملغمه ای بود مثل ترشی هفت بیجار
ناشناس
| |
۱۴:۱۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۰۸
تنگ نظر نباشید هردو بزرگ بودند.
تعداد کاراکترهای مجاز:1200