ماجرا از این قرار است که در شبکههای اجتماعی برخی ادعا کردند امکان انتخاب نام کورش و دریافت شناسنامۀ نوزاد به این نام ایرانی وجود ندارد و به عنوان مستند، تصویری منتشر شد که نشان میداد امکان درخواست این نام ارایه نمی شود.
سخنگوی سازمان ثبت احوال البته این شایعه را تکذیب و اعلام کرده انتخاب نامهایی مانند کورش و داریوش کاملا آزاد است. مدیر کل اسناد هویتی نیز گفته است امکان ثبت نام کورش با هر دو املا ( کورش و کوروش) وجود دارد.
روش انتخاب اسم این است که متقاضیان از کتاب راهنما نامی انتخاب میکنند و اگر موجود نبود ولی ایرانی یا اسلامی بود کمیتهای اجازۀ انتخاب و ثبت میدهد و تنها نام هایی ممنوع است که کاملا خارجی یا حاوی مفاهیمی غیر متعارف باشد.
مثلا در گذشته «دختر بس» مرسوم بوده ولی در حال حاضر ترجیح این است که این گونه اسامی انتخاب و ثبت نشود.
تا اینجا را البته در خبرها خواندهاید. پس انگیزۀ این نوشته امر دیگری است.
این همه توجه به نام «کورش» حداقل در فضای مجازی اما موضوعی قابل مطالعه است و فراتر از آن از تحول در اسم گذاری و تعییرات فرهنگی و سبک زندگی حکایت میکند و هر چند بحثی جذاب است و به بهانۀ آن میتوان دربارۀ تغییر نسل و تأثیر گسترش شهرنشینی و مدرنیسم و پایان جنگ و آرمانگرایی گفت و نوشت اما به تناسب کمتر در این باره تحقیق شده است.
البته خوشبختانه عباس عبدی تحلیلی دربارۀ «تحول نام گذاری کودکان تهرانی» ارایه داده و پژوهشگاه هنرو ارتباطات و رسانه هم منتشر کرده و دربارۀ آن گفت و گو کرده و از جمله گفته است:
«هر چند اسامی مذهبي در گذشته همواره جزء اسامي پرطرفدار بوده اما چه در مورد پسران و چه در كل استانها، روند انتخاب اسامي مذهبي كاهشي بوده است.
انتخاب اسامي مذهبي در گذشته همواره درصدشان بالا بوده است، اوج آن در سالهای اول انقلاب است که در کل به حدود ۶۵ درصد و در مورد پسران نزدیک به ۸۵ درصد رسید، ولی بعدها روند كاهش يافته و الان به حداقل خود در ۵۰ سال اخیر رسيده است.
الان نهفقط نسبت به سال ۶۳ كه نسبت به سال ۴۵ هم اين روند كاملا كاهشي بوده و به پايينترين ميزان خود رسيده است. در این دو سال را نميدانم وضعيت چگونه است، اما براساس ۲۰ نام محبوبتر میتوان حدس قریببهيقین زد که اين روند كاهشي ادامه داشته و احتمالا تشدید هم شده است.
درصد نامهای انتخابشده برای کودکان تهرانی با گرايش اسلامي در سال 1345 در بين دختران و پسران در حدود 58 درصد بوده است. اين روند افزايشي بود تا سال 60-61 كه افزايش يافت و به 65 درصد رسيد. اما از آن مقطع روند مذکور كاهشي شد تا اينكه در سال 94 به نزديك 40 درصد رسيده كه كاهش زيادي است.
فقط درصد نامها نیست كه كاهشي بوده، بلكه بين اسامي ترکیبی صورت گرفته است که شدت مذهبیبودن نامها را هم کمتر کرده است. مثلا نامهای مذهبی مثل علی، حسین، مهدی و عباس را با «امير» تركيب ميكنند و غلظت مذهبيبودن اسامي را كم ميكنند. براي اولينبار است كه سه تا اسم با تركيب «امير» در بالاترين رتبه کاربرد قرار گرفتهاند.»
با اشارات بالا روشن است که توجه به نام «کورش» و حساسیت بر سر آن چرا موضوع مهمی است و به این بهانه می توان به نکات دیگری هم اشاره کرد:
1.با پیروزی انقلاب اسلامی انتخاب نام «کورش» به شدت کاهش یافت و از دهه 60 به بعد دوباره مرسوم شد.
برخی خانواده ها نگران بودند با انتخاب نام کورش امکان استخدام یا گزینش در کنکور در آینده پایین بیاید و نمی خواستند با این نوع نام گذاری فرزندان خود را به دردسر بیندازند!
چرا که نام کورش که هنوز به این صورت و نه به شکل «کوروش» نوشته می شد یادآور جملۀ معروف شاه در پاسارگاد در آغاز دهۀ 50 خورشیدی بود که «کورش! آسوده بخواب که ما بیداریم» و انگار کورش نماد طاغوت بود!
2.با همان نگاه بالا بود که نام فروشگاه های زنجیرهای «کورش» به «قدس» تغییر یافت. اکنون اما همان گونه که نام «کورش» بازگشته یک مجتمع مشهور تجاری در غرب تهران نام «کورش» را با شکل نوشتاری قبلی انتخاب کرده که شک نکنی خصوصی است و ربطی به دولت و حکومت ندارد و یک مجموعه فروشگاه زنجیره ای هم « افق کوروش» نام دارد و عملا مردم آن را به عنوان «کوروش» می شناسند و جمله « از کوروش خریدم» دوباره بر سر زبان هاست.
بازگشت نام ها را در عرصه های دیگر هم شاهدیم و مثلا بیمارستان شهرام در میدان فاطمی تهران که به «سجاد» تغییر یافته بود دوباره «شهرام» شده است.
3. دهۀ 50 دهۀ هژمونی گفتمانی اندیشه ها و اصطلاحات دکتر شریعتی بود البته در میان نیروهای منتقد یا مخالف رژیم. خیلی ها به تأسی از او نام فرزندان خود را «احسان» گذاشتند.
محمد رضا شریفی نیا می گوید چون می دانستم دکتر به نام «مهراوه» علاقه دارد این نام را برای فرزندم برگزیدم و خانم دکتر پوران شریعت رضوی در یکی از آخرین مصاحبه ها گفته بود قبل از آن که ما نام «مونا» را انتخاب کنیم رایج نبود.
انقلابیون و نسل تحول خواه هم از سنت اسامی مذهبی فاصله گرفته بودند و هم نمی خواستند به باستان گرایی شاه تن بدهند و سراغ داریوش و کورش بروند. در این مقطع نام های کم سابقه ای مانند حنیف یا نیایش رایج شد.
نکتۀ جالب تر این که مذهبی ها هم اسامی معصومین را ترجیح می دادند و یاسر، عمار، ابوذر و مانند اینها از دهۀ 50 به بعد رایج شد.
در خاطرات حاج سید احمد خمینی آمده است قصد داشته نام اولین فرزند خود را «یاسر» بگذارد و به امام خبر می رسد و امام از این انتخاب تعجب و حتی مخالفت می کند. از این رو نام او را «حسن» می گذارد و ما اکنون نوۀ امام را به نام «سید حسن خمینی» می شناسیم.
دلیل آن روشن است: یاسر شخصیت اسلامی بوده اما نه در زمرۀ 14 معصوم و یا حتی مثل ابوالفضل و مهمتر این که امام در فضای سیاسی و تازۀ داخل ایران نبود در حالی که آقای هاشمی رفسنجانی در همان زمان نام یاسر را بر روی فرزند خود گذاشت.
جالب این که چند سال بعد که حاج احمد، نام یاسر را برای فرزند دوم خود برمی گزیند امام دیگر مخالفت نمیکند و در گوش نوزاد اذان می خواند. چرا که ادبیات شریعتی و اسامی انقلابی همه گیر شده بود.
در همین سال ها آیتالله خامنهای هم برای کوچک ترین فرزند (پسر) خود نام «میثم» را انتخاب می کنند و نه نام های سنتی مذهبی را.
4. سال 60 و هنگامی که شهید باهنر دولت خود را معرفی کرد یکی از نمایندگان در مخالفت با یکی از وزیران پیشنهادی -«محمد هاشم رهبری»- گفت: « چرا در خانواده به او می گویند فرزاد؟»
دکتر باهنر البته بسیار برآشفت و این گونه موضع گرفتن را سست دانست ولی نشان می دهد نام ها و این که ایرانی یا اسلامی بوده اند بسیار اهمیت داشته است.
5. مثال های مشهور دیگر زهرا رهنورد یا مرتضی آوینی اند که نام های واقعی آنان «زهره» و «کامران» بوده است و به «زهرا» و «مرتضی» تغییر می دهند.
6. با اتمام جنگ و ورود کشور به فضای سال های سازندگی و بعد اصلاحات و گسترش وسایل ارتباطی اما نام های ملی و ایرانی دوباره رایج شد و هر چه زمان گذشته افزون تر شده است. در مورد «کورش» هم اتفاق مثبتی که افتاد این بود که نظر علامه طباطبایی در تأیید نسبی یا ترجیح دیدگاه «مولانا ابوالکلام آزاد» که کورش را همان «ذوالقرنین» قرآن می داند از قدرت مخالفان کاست.
7. دربارۀ تحول نام ها موضوع جالب دیگر اسامی رسانه ها در دهۀ اول جمهوری اسلامی است و مقایسۀ آنها با امروز.
اکثر قریب به اتفاق رسانه های جدیدالولادۀ آن زمان بار مذهبی داشتند مگر آن که چپ بودند و اغلب روی لوگو یا نام واره آیه قرآن هم بود.
در آغاز سال 58 ابوالحسن بنیصدر روزنامۀ «انقلاب اسلامی» را راه انداخت و ارگان حزب جمهوری اسلامی روزنامۀ «جمهوری اسلامی» بود. مجاهدین خلق، از عنوان قرآنی «مجاهد» استفاده می کردند و بعدتر «منافق» خوانده شدند تا قداست «مجاهد» قرآنی آسیب نبیند. ارگان جنبش مسلمانان مبارز هم «امت» نام داشت و نهضت آزادی از نام «میزان» استفاده کرد.
همان گونه که ملاحظه می شود همه نام ها ایدیولوژیک است اما حالا رسانه های اصولگرا این نام ها را دارند: فارس، تسنیم، صبح نو و وطن امروز.
به جز «تسنیم» که قرآنی است بقیه دیگر بار ایدیولوژیک ندارند. یا مثلا مهندس میثمی نشریه «راه مجاهد» را با نام «چشم انداز ایران» ادامه داد.
این تحول را در طیف های دیگر هم می بینیم. احمد توکلی خود روزگاری سردبیر روزنامۀ «رسالت» بود. در دهۀ 60 اما در میانۀ دهۀ 70 که خود روزنامه راه انداخت نام آن را «فردا» گذاشت و حالا هم تارنمای او «الف» نام دارد.
اگر در دهه نخست و کمی هم دهه دوم نام مذهبی و ایدیولوژیک رواج داشت در دهه های بعد به نام های پارسی و حتی بدون بار خاصی رایج شد.
یا یادمان بیاید که نام اولین روزنامۀ سید هادی خامنهای، «جهان اسلام» بود ولی بعد شد « حیات نو».
8. اتفاق دیگری که توجه عباس عبدی را هم به خود جلب کرده اسامی ترکیبی است. هر چند قبلا نمونه هایی مانند «امیر هوشنگ» را شاهد بودیم اما زیاد نبود. حالا اما این گونه اسامی رایج شده است: نازنین زهرا، امیر هوتن، محمد پارسا، علی سام، علی رام و مانند اینها ( اولی ایرانی/ پارسی و دومی اسلامی/ عربی)
«نازنین زهرا» این قابلیت را دارد که جایی «زهرا» و جایی «نازنین» باشد. همین طور امیر هوتن و چون جامعه ایران دو ساحَته شده است و افرادی در اداره و خیابان یک شکل و در خانه و خارج یک جور دیگرند و شاید حالا تنوع لباس و پوشش و بستن یا نبستن دگمه به نام هم سرایت کرده است. یا در مواردی پدر نام اسلامی/عربی را می پسندد و مادر نام ایرانی/ پارسی را و برای تفاهم هر دو را با هم می گذارند.
در اتفاقی دیگر شاهد این گرایش هستیم که برخی خانواده ها و بیشتر از طبقه مرفه یا متوسط مایل به مهاجرت، نام هایی را برای فرزند خود انتخاب می کنند که در زبان انگلیسی هم قابل استفاده باشد و نام هایی چون «هانا» و « مایا» با همین نگاه انتخاب می شوند. چون ملیت را الزاما بازنمی تابانند.
اتفاق دیگر رواج واژه های خوش آهنگ و زیبای کُردی به خصوص در تهران و به ویژه نامهایی است که حرف «ژ» در آنهاست. مانند روژا، ژوآن، روژان، روژین، کژان، ژیار و مانند اینها... نامهایی که خصوصا برای دختران بسیار پسندیده میشود.
9. در بحث تحول نام ها جالب ترین اتفاق در مؤسسات مالی و اعتباری رخ می دهد که تا صندوق یا مؤسسه اند نام مذهبی دارند ولی تا بانک می شوند نام ایرانی به خود می گیرند. چون وقتی مؤسسه مالی اعتباری یا صندوق اند به مجوز نهادها نیاز دارند و وقتی بانک می شوند به مشتری و احساس استقلال مشتری!
10. نکته جالب دیگر دربارۀ کورش هم این است هر قدر که در تهران و شهرهای دیگر اصرار بر تغییر نام های ملی بوده در برخی مناطق بنا به مصالحی سیاست رسمی گسترش نام هایی چون کورش و آرش است.
کوتاه این که نامها فقط نام نیستند. اگر فقط یک نام بودند بر سر نام جزیرۀ «مالویناس» یا «فالکلند» این همه بین انگلستان و آرژانتین اختلاف نبود. یا خود ما این همه بر روی «خلیج فارس» حساسیت نشان نمیدادیم.آری، نامها بسیار مهمتر از آنی هستند که تصور میشود.
به همین خاطر افزایش تمایل به نام کورش و البته مرام کورش و احساس هویت ملی با آن را نباید دستکم گرفت که از یک تحول یا تمایل و حتی بازگشت فرهنگی جدی خبر میدهد. همان تحولی که صدا و سیما و برخی گفتمانهای رسمی به رسمیت نمیشناسند و تنها جنبه بروز ملی شان شده این که از خودشان با عنوان رسانه ملی یاد کنند و انگار رسانه های دیگر غیر ملی و ضد ملی اند و انگار نه انگار که رادیو تلویزیون ملی شد « صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» و بروز دیگر هم « وطنم وطنم» در سرودهای مختلف.
*درباره شکل نوشتاری «کورش» در این متن: در متون قدیمی و تا سال 60 کورش به همین شکل و بدون «واو» نوشته میشد. کما این که تابلوهای فروشگاههای زنجیرهای کورش هم این گونه بود و عنوان مجتمع کورش در «بزرگراه ستاری» که سال ها بعد از تغییر نام و تعطیل فروشگاه های کورش ساخته شد نیز به همین صورت است اما شکل نوشتاری«کوروش» - با واو- هم نادرست نیست و چون ضمه در قالب «واو» آمده خواندن را آسان میکند.
قلمت مانا
من هر وقت عکس این نظر شما رو نوشتم در مورد آقای خدیر، عصر ایران منتشر نکرد.