صفحه نخست

عصرايران دو

فیلم

ورزشی

بین الملل

فرهنگ و هنر

علم و دانش

گوناگون

صفحات داخلی

کد خبر ۶۴۳۲۰۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۸ - ۱۴ آذر ۱۳۹۷ - 05 December 2018

یک فنجان دلخوشی

دوستی تعریف می کرد که در همین کشور همسایه، برای مجوز احداث کارگاه تنها نیم ساعت معطل شده است اما بعد چندماه دوندگی موفق نشده بود توی زادگاهش این کارگاه را دایر کند.

عصر ایران؛ روح الله صالحی- «کتاب و کافه به چه کار می آید وقتی ما به نان شب مان محتاجیم.»

این جمله، شاید اولین واکنش احساسی به خبر پلمب شدن «کافه کتاب آفتاب مشهد باشد.»

همین جمله نشان می دهد، بدون نیاز به اتاق فکر و برنامه ریزی و... برای خنثی سازی مطالبات و توقعات اجتماعی، همه چیز دارد همانی می شود که اهرم منفعل نبودنش موفقیت برخی را رقم می زند.

بخش کافی شاپ «کافه کتاب آفتاب» در مشهد، پس از هشت سال فعالیت، پلمب شد. این یعنی هشت سال هیچ نهاد نظارتی حساس نشده بود که این مکان مجوز دارد یا ندارد؟

هشت سال برای عدم نظارت با هیچ توجیهی قابل قبول نیست. چرا که وقتی یک پدیده بر اثر تداوم، پا بگیرد حذفش معقول به چشم نمی آید.

این مکان فرهنگی، تفریحی در این سال ها، به یک پاتوق پر مخاطب‌ترین در شهر مشهد تبدیل شده است. این واژه «پر مخاطب» چه قدر بر این تصمیم، اثر گذاشته جای مسأله نگران کننده است.

این که کتاب فروشی و کافه هر کدام شان مجوزی مجزا داشته اند تعجب مخاطب را برمی انگیزد. پلمب چرا؟ چون برای در کنار هم بودن کافه و کتاب فروشی به یک مجوز سوم و ترکیبی نیاز هست.

این همه مجوز بازی برای یک کافه کتاب ناشی از کدام تصمیم برای حذف فعالیت های فرهنگی در مشهد و به طبع آن در سایر نقاط کشور است؟

بسیاری از اماکن عمومی و به خصوص در حوزه گردشگری، به صورت ترکیبی در حال فعالیت هستند. برای هر بخش تنها یک مجوز اخذ شده، اما ترکیبی نه، فعالیت یک کافه کتاب چیزی عجیب و غریب نیست.

این طور باشد باید تمام کتاب ها و مجلاتی که توی پیرایش مردانه برای سرگرمی هست جمع شود. چون مجوز ترکیبی سلمانی با کتابخانه وجود ندارد.

چند وقت پیش، شبیه این مشکل در تهران اتفاق افتاد و کافه کتاب ها به مشکل خوردند، با همکاری اتحادیه ناشران تهران با مجمع امور صنفی، این مشکل در پایتخت حل شد. به همین سادگی، حل شد و این جا هم می توانست این تعامل اتفاق بیفتد.

ما عادت کرده ایم تا مسائل پیچیده نشود انگیزه ای برای حلش به وجود نخواهد آمد. با همان جمله کلیشه ایی که« ما مرد روز سخت هستیم» بلد نیستیم مباحث ساده را حل کنیم.

دوستی تعریف می کرد که در همین کشور همسایه، برای مجوز احداث کارگاه تنها نیم ساعت معطل شده است اما بعد چندماه دوندگی موفق نشده بود توی زادگاهش این کارگاه را دایر کند.

حتما باید یک عده را از نان خوردن بیندازیم، عده دیگر را هم بی پاتوق کنیم که بقیه حساب کار دست شان بیایداین جا قانون حاکم است؟

در انبوه مشکلات ریز و درشت تورم و مالی که همه با آن دست و پنجه نرم می کنیم، پلمب به بهانه عدم مجوز قوز بالای قوز است.

اگر تخلف اجتماعی و عرفی از هر پاتوق فرهنگی سر بزند کاملا به جاست که طبق ضوابط برخورد شود اما مجوز که یک نامه بازی ساده اداری است.

مشهد به واسطه مشکلات عدیده که پیرامون عدم برگزاری کنسرت موسیقی، زبانزد شده است. حالا ادامه این اتفاق، دایره انتقادها به مسأله فرهنگ می کشاند.

خراسان را اگر از ادبیات و فرهنگ این کشور نادیده بگیریم، جای خالی اش با هیچ چیز پر نمی شود. خراسان دین بزرگی بر هنر و فرهنگ ایران دارد و شبیه زعفران و فیروزه اش در اوج ایستاده است.

تعامل بین مجمع امور صنفی و اتحادیه آن قدر چیز پیچیده ای نیست که تبدیل به یک معضل و نارضایتی عمومی و اهالی فرهنگ شود.

این که تمام حواس مان به نان باشد ما را از آن سوی دیوار پرت خواهد کرد که بی فرهنگ و کتاب و هنر ، روح مریض و رنجور خواهد ماند و با این پریشانی، اقتصاد روی پا نخواهد ایستاد.

ارسال به تلگرام
تعداد کاراکترهای مجاز:1200