عصر ایران ؛ کاوه معینفر - بر اساس اعلام بیبیسی سال گذشته ۳۱ فیلم در هالیوود از فیلمبرداری غیردیجیتال (آنالوگ) استفاده کردهاند. یعنی همان مدل سنتی و قدیمی فیلمبرداری که تصاویر بر روی نگاتیو ثبت میگشت. وبعد با ظهور فیلم به نسخه قابل روئیت دست پیدا می کردند.
در همین رابطه بن مور خبرنگار بیبیسی دست به کار شده و سراغ یکی از این فیلمسازان موج نو رفته و با او درباره جنبش بازگشت به فیلمسازی غیردیجیتال و جذابیت های آن صحبت کرده است.
جرج لی فیلمساز جوان اهل ساوتهمپتون در جایی از صحبتهایش اشاره می کند: فیلمسازی غیردیجیتال به دلیل محدود بودن فیلم در دسترس، نیازمند نوعی نظم و دقت است و فیلمساز بیشتر از یکی دو بار حق اشتباه در برداشت ها ندارد.
او جملهای از ورنر هرزوگ [هرتسوگ]، نویسنده بازیگر و کارگردان معروف آلمانی را در نکوهش برداشتهای زیاد در فیلمسازی دیجیتال نقل می کند که می گوید: « فیلمسازی به معنای زبالهسازی نیست، فیلمساز شکارچی تصویر از مکانهای زیبا، خاص یا ترسناک است، برداشت را می گیرد و می رود. »
این خبر در درون خود نکته قابل توجهی دارد، آیا فیلمسازان در حال برگشت به استفاده از همان دوربینهای 35 میلیمتری و نگاتیو یا اصطلاحا آنالوگ هستند؟ واقعیت این است که در 15 سال اخیر صنعت فیلمسازی دچار تغییر و تحول فروانی شد و اساسا کار به جایی رسید که دوربینهای دیجیتال یکهتاز این صنعت شدند. دلایل آنهم روشن است: سهل الوصول بودن در تمام مراحل، حذف پروسه ظهور و چاپ فیلم، دیدن در لحظه خروجی رنگ و نور صحنه، تدوین کامپیوتری، استفاده از جلوههای ویژه و ...
حال در این عصر عوض شدن تمامی وجوه فنآوری علی الخحصوص در زمینه سینما این بازگشت از دیجیتال به آنالوگ یک نکته مهم دارد و آن هم این است که انگار در پروسه آنالوگ کشف، شهود، درک و عمق بیشتری در پشت یک اثر هنری قرار میگرفت و اگرچه فرآیند به لحاظ زمانی طولانی تر و سخت تر بود همین قضیه باعث میشد اثر از سرهم بندی بودن و خلق در لحظه دور شود.
همواره با دیدن تمام پیشرفتهای دنیای دیجیتال یک نکتهای جلب توجه میکند، فیلم یا اثر هنری دیجیتالی بسیاری از پارامترهای لازمه را دارد اما باز انگار در کالبد آن خلایی احساس میشود که مانند آثار سینمایی یا تلویزیونی آنالوگ بر دل و جان مخاطب نمینشیند. به قولی آن رنگها، نورها، صداها و ... یک جنس دیگری بودند، واقعی تر بودند ولی در این تولیدات اخیر انگار همه چیز مصنوعی است.
این موضوع در موارد دیگری هم وجود دارد مثلا با وجود کتابهای الکترونیکی و نسخه پی.دی.اف آنها باز اهل کتاب علاقمند هستند نسخه چاپی را داشته باشند و آن را بخوانند.یا در زمینه موسیقی با وجود انواع و اقسام پلیرها (پخش کنندههای) دیجیتالی باز صدای نوارهای کاست و صفحههای گرامافون، هواداران سر سخت خود را دارد که معتقدند آن صداها گرمتر و تاثیر گذارتر است.
قضایایی چون این انفجار در تحول تکنولوژی مانند طوفان و سیلی است که در زمان شدت گرفتن هر آنچه هست و نیست را برداشته و می برد ولی بعد از فروکش کردن آن می توان نشست و به یک ارزیابی درست از ضرر و زیان آن رسید، در این چند سال هم پیشرفت دیجیتالی در عرصه های مختلف چنان شتابی گرفت که همه را با خود همراه کرد و برد ولی انگار زمانه آرامش بعد از طوفان رسیده است و آرام آرام به روند تغییرات و تاثیر آنها از دریچهای منطقی میتوان نگریست.
جوامع بشری همواره با چنین طوفانهایی درگیر بوده است ولی بعد از 1 یا 2 دهه در ارتباط با آن به یک نتیجه منطقی رسیده است، برای مثال در دهه 60 و 70 میلادی زندگی هیپیوار و افراط در مصرف الکل و مواد مخدر و بیبند و باریهای جنسی و ... بسیاری از جهان را تحت تاثیر خود قرار داد، اما بعد از فروکش کردن آن طوفان و محرز شدن آسیبها و عوارض جدی ناشی از آن، سبک زندگی کاملا تغییر کرد و الان اکثریت انسانها دغدغه زیست سالم و به دور از این موارد را دارند.
یا بعد از طوفان جنگ جهانی دوم و استفاده آمریکا از بمب اتم علیه ژاپن، انسان به مهلک بودن این ساخته دست بشر پی برده و از آن به بعد انگار تکلیفمان با این مقوله و نظایر آن روشن گشته است و همواره سعی بر آن است که دیگر چنین فاجعهای در هیچ جای دنیا رخ ندهد.
این تحول دیجیتال در عرصه ارتباطات هم انقلابی را بوجود آورده است، و باعث شده است که به ساده ترین شکل ممکن تمام جهان با همدیگر در ارتباط باشند اما همین ارتباطات بی حد و مرز هم گاهی اوقات جنبه منفی هم دارد مانند استفاده داعش از این وجهه دنیای دیجیتال برای ایجاد شبکه های ارتباطی و ترویج رعب و وحشت در سراسر جهان.
حال اگر مثال سینما و فیلمسازی ابتدای نوشته را به دیگر موارد ظهور و وجود دستگاههای دیجیتالی امروز در زندگیمان تعمیم دهیم شاید بتوان گفت احتمال دارد که بعد از چند سال به این نتیجه برسیم طوفان انقلاب الکترونیکی یا دیجیتالی و انفجار ارتباطات در زندگی ما تغییرات و دگرگونیهای را به وجود آورده که شاید همه آنها مفید و مثبت نیست.
شاید در آینده ای نه چندان دور انسان به این نتیجه برسد که باید بخشهای از آن را بازنگری یا حتی از زندگی عامه مردم دور کرد. باید نشست و دید.