عصر ایران-«مجادلۀ مسالمت آمیز ملی و مدنی، مطلوب ترین مدل برای گذار به دموکراسی است.» این عبارت، جان مایۀ گفتار دکتر مقصود فراستخواه، جامعه شناس و پژوهشگر در همایش «گذار به دموکراسی» بود که به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت دکتر ابراهیم یزدی و به پاس ستایش 60 سال تلاش او برای استقرار دمدکراسی در ایران برگزار شد؛ سخنی که به شکلی دیگر، محور گفتار امیر خرم دیگر سخنران مراسم و از فعالان سیاسی هم بود.
هر چند خبر این همایش در همان روز هشتم شهریور منتشر و به بخش هایی از دیدگاه های حاضران و از جمله دکتر فراست خواه دربارۀ شیوه های گذار به دموکراسی اشاره شد اما این موضوع را می توان فراتر از سیاست و در حوزۀ اندیشه دید و از این رو انتشاربخش های اصلی سخنرانی دکتر فراست خواه و مهندس خرم به مثابه چکیدۀ مهم ترین آثاری که در این عرصه منتشر شده و به عنوان بحثی فکری و فراتر از مشاجرات و مباحث روزمرۀ سیاسی موضوعیت دارد.
مقصود فراست خواه با استناد به نظریات متفکرین معاصر خصوصا «ساموئل هانتیگتون» 5 مدل گذار به دموکراسی را این گونه برشمرد:
مدل اول: دگردیسی و توسعۀ خود به خودی؛ در این مدل بدون صرف هزینه های کلان اجتماعی و سیاسی جامعه در طول زمان به دموکراسی دست می یابد.
مدل دوم: قدرت بین احزاب دست به دست می شود و حاصل این دست به دست شدن در نهایت، دموکراسی است. در رژیم پهلوی برخی به دست به دست شدن قدرت میان دو حزب مردم و ایران نوین دل بستند اما از سال 1353 سیستم ایران باز تک حزبی شد و شاه از تغییرات ساختاری استنکاف ورزید.
مدل سوم، همان روشی است که در ایران هم در دهۀ 50 و با فعالیت های چریکی و براندازانه و رادیکال تجربه شد و گذار به دموکراسی را از راه اعمال خشونت و روزش های مسلحانه جست و جو می کنند هر چند که آرمان نهایی همۀ این فعالان هم الزاما دموکراسی نیست.
مدل چهارم دخالت خارجی و دموکراسی وارداتی است که نه توجیه حقوقی دارد و نه مشروعیت سیاسی.
اما مدل پنجمی هم هست و آن نقد علنی حاکمیت سیاسی و ارتباط با جامعۀ مدنی برای گذار به دموکراسی است و به باور فراست خواه راهبرد ابراهیم یزدی در طول سال های متمادی کنش سیاسی و اجتماعی، همین مدل پنجم بود.
این استاد دانشگاه بر تفاوت مفهوم توده ای «مردم» با «جامعۀ مدنی» تأکید ورزید و گفت: واژه «مردم» بدون جامعۀ مدنی یک دروغ و فریب بیش نیست زیرا«حاصل ضرب یک تودۀ مفهومی در اعداد» است حال آن که جامعۀ مدنی از «مردم» ابهام زدایی و سازمان عقلانی ایجاد می کند.
فراست خواه تصریح کرد: «سرزمینی که انبار نفرت باشد نمی تواند آبستن دموکراسی باشد» و به همین خاطر بهترین و اخلاقی ترین نسخۀ گذار به دموکراسی «مجادلۀ ملی» است و مفهومی غربی هم نیست و برگرفته از آیه قرآن می توان دانست که ان الله لا یُغیّر ما بقوم الا یُغیروا ما بانفسهم ( خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آن که آن قوم خودشان را تغییر دهند).
امیر خرم فعال سیاسی و از همفکران دکتر یزدی نیز همین موضوع را به شکل دیگری مطرح کرد و گفت: در شیوۀ اول گذار به دموکراسی، نخبگان درون ساختار قدرت و نه اپوزیسیون، جامعه را دموکراتیزه می کنند.
در شیوۀ دوم نخبگان درون ساختار نقش چندانی ایفا نمی کنند و نخبگان اپوزسیون ایفای نقش می کنند و این اتفاق با انقلاب و کودتا و طبعا خون ریزی و خشونت رخ می دهد.
شیوۀ سوم، حمله خارجی و چهارمی کودتاست که هیچ یک الزاما به دموکراسی نمی انجامد و در شیوۀ پنجم، جا به جایی دموکراتیک صورت می پذیرد زیرا نه حکومت قادر به حذف اپوزسیون است و نه اپوزسیون قادر به کنار زدن حکومت ودر نتیجه به معامله روی می آورند.
مهندس خرم نیزبر این پایه نتیجه گرفت در جا به جایی دموکراتیک و گذار اجماعی هم هزینه کمتر است و هم قابلیت کنترل، بیشتر.
وی توضیح داد «زمان بر» بودن، یک مؤلفۀ درجۀ دوم است زیرا اهمیت اصلی با هزینه و قابلیت کنترل است.
این صاحب نظر هم «گذار اجماعی و مراوده ای» را از انقلاب و فروپاشی بهتر دانست.
وی گفت: تحولات بزرگ اجتماعی مشروط به 5 شرط سلبی ( منفی، نداشته ها یا تضعیف شده ها) و 2 شرط ایجابی ( مثبت) نیاز دارند.
5 شرط سلبی برای آمادگی تحول از این قرار است:
اول: شکست ایدیولوژی رسمی حاکم یا ترک برداشتن آن/ دوم: شکاف در ساختار قدرت و این که همه در ساختار رسمی دیگر، هم زبان به نظر نمی رسند/ سوم: بحران اقتصادی/ چهارم: زمینۀ بحران اجتماعی و پنجم: فشارهای بین المللی.
دو شرط ایجابی هم در واقع دو دسته نیرو هستند: نخست، نیروهای اجتماعی درون جامعه و دوم: نیروهای تحول خواه درون حکومت. به گفتهۀ این نظریه پردازان، نیروهای جامعه وظیفۀ گفتمان سازی و بستر آفرینی دارند و درون ساختار هم باید به ضرورت تحول پی برده باشند می توان از قائم مقام فراهانی و امیر کبیر به عنوان نمونه هایی نام برد که چون درون جامعه نماینده نداشتند پروژه های آنها به نتیجۀ مورد نظرشان نرسید.
از بخش های متفاوت و قابل توجه دیگر در این دو سخنرانی فکری می توان به بخش «تهدیدات گذار به دموکراسی» اشاره کرد. این تهدیدات از این قرارند:
اول: ادغام نیروهای تحول خواه در ساختار قدرت که سبب می شود یک طرف از دست برود زیرا چنان که گفته شد ارادۀ تغییر در ساختار قدرت هم باید وجود داشته باشد تا بتوان معامله و مراوده کرد.
دوم: تبدیل رهبران اجتماعی از «نخبگان جاگیر» به « نخبگان شناور» زیرا سیی می شود زبان مشترک با جامعه را از دست بدهند و ارتباط منطقی و عملکردی با جامعه قطع شود.
سوم: این که تنها به دنبال فرسایش باشند و توان ساخت بدیل دموکراتیک را نداشته باشند.
چهارم: نیروهای اپوزسیون به بازی های اقتدارگرایان سرگم شوند و از مشکلات ساختاری غفلت کنند.
پنجمی هم این که از «اقتدارگرا» به شبه اقتدارگرا تغییر شکل داده شود.از ویژگی های این مورد اخیر می توان به این موارد اشاره کرد: نیاز به انجام انتخابات، نیاز به جلب حمایت های مردمی با ایجاد شبکه های حامی پروری و ایجاد محدودیت و کنترل جریان اطلاعات و تهی کردن قوانین از محتوا.
معیار دوری جستن از خشونت و کنترل پذیر بودن فرآیند شکل گیری دموکراسی ارزشمند و غیر قابل چشم پوشی است. ولی باید روش های جدال های مدنی در این فرآیند بسیار هوشمندانه انتخاب شود که سرعت در نتیجه گیری قربانی نشود.
اما مردمی که منافع فردیشان مبنای تمام قضاوتها است با هر حرف حقی سر ستیز داشته و هر صدایی حق طلبانه ای را خاموش می کنند . بنابراین دمکراسی واقعی در جوامع پاک رشد می کند نه جوامع آلوده به فساد . در جامعه ما شما اگر جرات دارید به یک کارمند یک توصیه کاری بدهید که اتفاقا به نفعش هم باشد .همان لحظه اول چنان حمله غیر منتظره ای به شما خواهد کرد که خشکتان می زند . آنچه در سوره منافقون آمده مصداق رفتارهای بسیاری از ما ایرانیان است . آنجا که می فرماید : هنگامى كه آنها را مى بينى جسم و قيافه آنان تو را در شگفتى فرو مى برد، و اگر سخن بگويند به سخنانشان گوش فرا مى دهى ، اما گوئى چوبهاى خشكى هستند كه بر ديـوار تـكـيـه داده شـده ، هـر فـريادى از هر جا بلند شود بر ضد خود مى پندارند، آنها دشـمنان واقعى تو هستند از آنان برحذر باش ، خداوند آنها را بكشد چگونه از حق منحرف مى شوند؟
لطفاً به همین منوال ادامه بدهید.